تبیان، دستیار زندگی
با فاصله گرفتن از ترافیک پخش مجموعه های تلویزیونی نوروز90 حال می توان با حوصله و دقت بیشتر درباره نقاط ضعف و قوت این مجموعه ها سخن گفت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد صابری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی متفاوت به مجموعه‌های نوروزی


با فاصله گرفتن از ترافیک پخش مجموعه های تلویزیونی نوروز90 حال می توان با حوصله و دقت بیشتر درباره نقاط ضعف و قوت این مجموعه ها سخن گفت.


وظیفه رسانه ملی در جنگ نرم فرهنگی (که از مدت‌‌ها قبل آغاز شده) دشوارتر از پیش می‌شود، با هجوم گستره رسانه‌ای غرب و تجلی‌اش در «فارسی وان»، اهمیت سرگرم‌سازی و به قول فرنگی‌ها «انتیمنت» در تلویزیون باید استراتژی مهم جنگ نرم تلقی شود و باید سرفصل این مواجه باشد. اما امسال ترافیک سریال‌های نوروزی این پیش فرض را تقویت می‌کرد که باز هم با سریال‌هایی کاملا سطحی روبرو هستیم و شتاب‌زدگی در تولید این سریال‌ها، در فرم و محتوایشان پیش فرض مذکور را به یقین رساند و ته‌نشینی خلاقیت به مفهوم واقعی در سریال‌های نوروزی مصداق پیدا کرد. بدین ترتیب تلویزیون همان مسیری را می‌پیماید که سینمای سوپر مارکتی (سینمای فرحبخش و بابائیان) مروج آن است.

سعید اقاخانی برخلاف سایرین فیلمنامه بسیارخوبی از مصطفی کیایی در دست داشت اما متاسفانه این فیلمنامه که مبتنی‌بر شکار موقعیت‌های ناب برای طرح موقعیت‌های طنز است در فرمول کلیشه‌ای آقاخانی (درهم ریختن شخصیت های متعدد) کاملا از دست می‌رود.

اگر قرار است که باکس تلویزویون را انبوهی از تله فیلم و سریال‌های کمدی هزل‌آمیز پرکند در این میان مسئولیت مدیران  معاونت سیما در مواجه با جنگ نرم چیست؟ شنیده‌ها نیز همیشه حاکی از آن است که فیلمنامه‌های این مجموعه‌ها، همچون راه درو و پایتخت در دقیقه نود به تصویب رسیده‌اند و متاسفانه ماحصل عملیات تولید، همانی می‌شود که می‌بینیم. امسال رسانه ملی تنها رویکردش تولید محصولات هزل و هجوی است که اتفاقا حق انتخاب را از تماشاگر می‌گیرد و مخاطب‌گریزی و ریزش تماشاگران به دلیل همین تصمیمات دقیقه نودی و اعتماد کردن به دفاتر تولید مشخص رخ می‌دهد.

نگاهی متفاوت به مجموعه‌های نوروزی

پایتخت (سیروس مقدم )

مقدم یکی از پرکارترین‌های سیماست اما سریالش در راستای همان مخاطب‌گریزی تولید شده‌است. غیر از شتاب‌زدگی در نوع پرداخت و تکیه به ایده اولیه روایت، مبتنی‌بر کوچ عده‌ای  از شهرکوچک علی‌آباد و استفاده از کلیشه پدیده مهاجرت به کلان شهر تهران، هیچ چیز دیگری نداشت، ضمن اینکه مسئولین فراموش کرده‌اند بینندگان رسانه ملی منحصر به پانزده میلیون ساکنین پایتخت نمی‌شوند و تعریف بیننده ایرانی یعنی چهل قوم که در چهل تکه از فلات ایران زمین زندگی می‌کنند و  نگاه فاشیستی برخی سریال‌های تلویزیونی (برای خنده گرفتن از تماشاگران ایرانی) که دست به دامن لهجه و اقوام  می‌شوند را باید هزاران مرتبه نکوهش کرد، مدیران سیما در تعاملی گسترده با تولیدکنندگان سریال‌های تلویزیونی باید این نکته را به آنان گوشزد کنند که در برنامه‌ای کوتاه مدت از سریال‌های سیما لهجه‌زدایی شود و پرسوناژها و تیپ‌های مشخص سریال‌های طنز لزوما با زبان فارسی تکلم کنند، مگر سریال از یک درام جدی برخودار باشد، به عنوان نمونه سریال در مسیر زاینده‌رود با به تصویر کشیدن خانواده‌ای اصفهانی با همان گویش (درست و یا غلط) ریشه اصیل این قوم را تقدیس می‌کند و ایرانی با دیدن آن سریال اشتیاقش به سرزمین زاینده‌رود افزون میشود اما متاسفانه هر پرسوناژی که درسریال‌های نوروزی امسال با لهجه ظاهر شده بود گویا اختلال شخصیتی داشت و این موضوع در سریال پایتخت نمودی پرنگ‌تر دارد.

تلویزیون همان مسیری را می‌پیماید که سینمای سوپر مارکتی (سینمای فرحبخش و بابائیان) مروج آن است. اگر قرار است که باکس تلویزویون را انبوهی از تله فیلم و سریال‌های کمدی هزل‌آمیز پرکند در این میان مسئولیت مدیران  معاونت سیما در مواجه با جنگ نرم چیست؟

گذشته از این موضوع، با نادیده گرفتن این توهین در سریال پایتخت، مقدم در پرداخت کمدی– تراژدی تبحر خاصی دارد؛ پیامک از دیار باقی موفق‌ترین اثر مقدم در چهارچوب گونه مورد اشاره به حساب می‌آید، اما چهاردیواری و پایتخت کارنامه او را زیر سئوال می‌برد. سال گذشته در یک برنامه رادیویی در شبکه رادیو گفت و گو (برنامه صدای تصویر) نگارنده و مقدم بر سر همین موضع بسیار جدل کردیم که در همان ایام مشروح کامل این جدال رادیویی در مجله سروش نیز به چاپ رسید و بنده فکر کنم هنوز نتوانستم کارگردان رستگاران را قانع کنم که ایجاد لابیرنت‌های مختلف روایی برای ایجاد موقعیت‌های کمیک را به سرانجام نرسانده، رها می‌کند و بر روی کنش شخصیت‌ها متمرکز می‌شود.

نگاهی متفاوت به مجموعه‌های نوروزی

بچه‌ها نگاه می‌کنند (حمیدرضا صلاحمند)

کمدی نصفه و نیمه موفق صلاحمند (نیش زنبور) از شبکه استانی پخش شد و سه درجه تب فیلم دیگرش نیز بروی پرده سینماهاست، سریال «بچه‌ها  نگاه می‌کنند» در واقع نشان داد به‌رغم سال‌ها بودن در سینما، صلاحمند برای کارگردان شدن راه بسیاری طولانی در پیش دارد. کافیست گفتگوهای صلاحمند را هنگام اکران نیش زنبور مطالعه کنید تا متوجه شوید پزهای روشنفکری از پاراجانوف تا تارکوفسکی و سولاریس هیچ ربطی به کمدی نیش زنبور نداشت، وی هنوز زیر و زبر مهم و فوت استادی را در کارگردانی نمی‌داند. در این سریال ضعف جدی در فیلمنامه و کارگردانی کاملا مشهود است، این سریال گرته‌برداری مستقیمی از فیلم سینمایی خروس جنگی (مسعود اطیابی) است که تعدد شخصیت‌ها و آپارتمانی کردن قصه و آوردنش به معرکه تقابل سنت و فمنیست، حجم داستان را کمی افزایش داده است و اگر قصه فیلمنامه را ساده کنیم جدال بر سر تعویض جایگاه زن و مرد است، با این تفاوت که در خروس جنگی قصه در یک سالن عروسی می‌گذشت اما اینجا مجادله بر سر تصاحب مدیریت یک رستوران سنتی صورت می‌پذیرد. شخصیت‌ها نیز مثل سینمای سوپرمارکتی ماسکه هستند و هیچ اتفاق خاصی که سبب نشاط دراماتیک لحظات کمدی شود وجود ندارد.

نگاهی متفاوت به مجموعه‌های نوروزی

راه در رو (سعید آقاخانی)

سعید اقاخانی برخلاف سایرین فیلمنامه بسیارخوبی از مصطفی کیایی در دست داشت اما متاسفانه این فیلمنامه که مبتنی‌بر شکار موقعیت‌های ناب برای طرح موقعیت‌های طنز است در فرمول کلیشه‌ای آقاخانی (درهم ریختن شخصیت های متعدد) کاملا از دست می‌رود. تیپ‌سازی و بداهه‌پردازی هم کماکان همانند خوش‌نشین‌ها و سریال عیدانه سال گذشته آقاخانی جایگاه خویش را حفظ کرده بود. متاسفانه بسیاری از بازیگران سریال آقاخانی هیچ خلاقیتی از خود برای دور شدن از رفتارهای تیپیکال نشان ندادند و پورمخبر و حلیمه سعیدی حتی مرجانه گلچین همانی بودند که پیش از این در سایر سریال‌های آقاخانی از آنان دیده بودیم، در این میان تنها محسن کیایی نشان داد که متدهای ایفای نقش‌های متعدد کمدی را بلد است و تنها بازیگر متفاوت این سریال بود. اگر خود کیایی فیلمنامه را کارگردانی می‌کرد می‌توانست اثر بهتری بسازد.

نگاهی متفاوت به مجموعه‌های نوروزی

موج و صخره (مجید صالحی)

نگارنده متاسفانه ساکن جزیره کیش است و حدس من از سریال مجید صالحی بهره‌گیری از طبیعت کیش و جاذبه‌های توریستی این شهر و لوکیشن‌های بکر بود، متاسفانه ضعف کارگردانی سبب شده بود که جغرافیای متفاوت در این سریال دیده نشود ضمن اینکه اصل مجموعه کاسب‌کارانه و آگهی تبلیغاتی پانزده قسمتی برای بانک اسپانسر این مجموعه بود، مجید صالحی نیز همانند سایر همکارانش در عرصه کمدی کارشان را با ارائه آثار آیتماتیک آغاز کرده‌اند و زمانیکه فیلمنامه‌ای در کار نباشد و خلق اثر مبتنی‌بر همان فضای آیتماتیک گردد، سازندگان این مجموعه دست به دامان خلق تکه‌کلام و بداهه‌پردازی می‌شوند. موج و صخره تنها سریالی بود که می‌توان حدس زد چرا چهار صفحه فیلمنامه مدون ندارد، ضمن اینکه ساخت چنین مجموعه‌ای در جزیره کیش هزینه‌های گزافی را به تلویزیون تحمیل خواهد کرد، تلاش سازندگان ضمن آب بستن در محتوای سریال و جذب مخاطب از طریق مسابقه و جایزه دادن به سیاق مجموعه مدیری حرکت زشت و زننده‌ای بود. البته این هم گزینه‌ای معقول برای سخره گرفتن شعور مردم از طریق رسانه ملی به حساب می‌آید.

علیرضا پورصباغ

بخش سینما وتلویزیون تبیان