تبیان، دستیار زندگی
شخصیت مرکزی داستان «آلیس» زنی بسیار دقیق و حساس است که به نوعی به عقلانیت و خودآگاهی رسیده است. او با وجود مشاهده ی مرگ عزیزان و به خصوص مرگ همسرش در صدد آن است که ضمن حفظ یاد و خاطره آنان، درست از کنار مسایل بگذرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقابل مرگ – زنده گی

نگاهی به «آلیس» جدیدترین اثر یودیت هرمان*


شخصیت مرکزی داستان «آلیس» زنی بسیار دقیق و حساس است که به نوعی به عقلانیت و خودآگاهی رسیده است. او با وجود مشاهده ی مرگ عزیزان و به خصوص مرگ همسرش در صدد آن است که ضمن حفظ یاد و خاطره آنان، درست از کنار مسایل بگذرد تا به تاثرات منفی حاصل از حس مرگ اجازه دخالت در روند زنده‌گی کنونی اش ندهد.


آلیس

«هر کتاب جدید یودیت هرمان حادثه ای است، استعدادی عظیم، سبکی منحصر به فرد و موفقیتی چشم گیر که او سزاوار آن است» اووه ویت اشتوک (منتقد ادبی)

مضمون "مرگ" در ادبیات آلمان، به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم و شکست آلمان جنگ افروز موجب معضلات اقتصادی، سیاسی، روحی و روانی انسان ها شد. نویسنده گان این دوره به شکل های مختلف تاثیرات جنگ را (مرگ، تنهایی، افسرده گی، سردی حاکم بر روابط انسانی و...) را در آثارشان تکرار کردند. افرادی چون هاینریش بل و گونترگراس از این نمونه اند. با گذشت زمان گر چه تاثیرات جسمی، روحی و روانی جنگ و مرگ تا حدی کم رنگ تر شد، ولی همچنان رد پای خود را خود را در آثار نویسنده گان جوان چون "اووه تیم"، "هارتموت لاگه" و... "یودیت هرمان" باقی گذاشت.

مجموعه ی داستان «آلیس» جدیدترین اثر هرمان، شامل پنج داستان است که با کمک وجود شخصیت مرکزی (آلیس) و محور معنایی مشترک و درونمایه مرگ به داستان هایی به هم پیوسته تبدیل شده است. شاید از همین رو است که هرمان در مصاحبه با مجله اشپیگل در باب رمان بودن یا نبودن اثرش عنوان می کند «این کتاب شامل پنج داستان است با یک شخصیت...» شخصیت مرکزی داستان «آلیس» زنی بسیار دقیق و حساس است که به نوعی به عقلانیت و خودآگاهی رسیده است. او با وجود مشاهده ی مرگ عزیزان و به خصوص مرگ همسرش درصدد آن است که ضمن حفظ یاد و خاطره آنان، درست از کنار مسایل بگذرد تا به تأثرات منفی حاصل از حس مرگ اجازه دخالت در روند زنده گی کنونی اش ندهد؛ چرا که او از دید خودش و نویسنده «باید یاد می گرفت تا از این روال (مرگ – زنده گی) خوشش بیاید و چاره دیگری نداشت.» (ص 157) از همین رو است که شتاب زنده گی دنیای معاصر در زنده گی آلیس کمتر دیده می شود. او به نوعی در پی ماجرای مرگ دوست نزدیکش، عمویش و سپس همسرش در پی پرسش و پاسخ های هستی شناسانه انسانی چون عشق، مرگ و زنده گی است. بنابراین می توان گفت هرمان با تمرکز بر روابط فردی و اشیاء پیرامون فرد، کنش ها و واکنش های فردی در شخصیت پردازی، به روان شناسی رفتاری به جای روان شناسی ذهنی توجه داشته است. نویسنده از بیان افکار و درونیات فردی به طور مستقیم پرهیز می کند و با استفاده از تصاویر و بیان توصیفاتی چون: کیک نیم خورده داخل جیب رایموند، علاقه ی آلیس به دوچرخه ی سواری، شنا کردن او بعد از مرگ دوستش، موسیقی و غیره حس آدم ها را بیان کرده و به یادآوری خاطرات آن ها می پردازد.

چرا که او (آلیس) از دید خودش و نویسنده «باید یاد می گرفت تا از این روال (مرگ – زنده گی) خوشش بیاید و چاره دیگری نداشت.»

نثر هرمان بر رعایت ایجاز و روایت خونسردانه استوار است. استفاده از جملات کوتاه، حذف فعل، حذف علائم نقطه گذاری، قضاوت نکردن در امر روایت، تداخل دیالوگ بدون علائم خاص آن در متن؛ گرچه گاه ذهن خواننده را به مشارکت در متن فرا می خواند ولی گاه بانی ابهامات متنی می شود. ابهاماتی چون چگونگی آشنایی بین میشا و آلیس، نوع ارتباط او با باکنراد و یا انگیزه خودکشی مالته و... که برای خواننده بی جواب می ماند. جملات ناتمام و عبارات بین دو ویرگول گرچه شناسنامه کاری خاصی (به لحاظ نثر) برای نویسنده محسوب می شود ولی گاه خوانش متن را سخت می ند و از تعلیق داستانی می کاهد. از همین رو باید گفت یودیت هرمان به جای تعلیق در متن به تفکر اندیشیده است و اثر بر معنا و اندیشه تکیه دارد تا نقل حوادث پرماجرا.

تم اصلی و مرکزی داستان ها گرچه مرگ است و شخصیت های داستانی پیشاپیش به مراسم کفن و دفن دیگری فکر می کنند و برای آن روز برنامه ریزی و حتی بحث می کنند، اما سرشار از روح زنده گی است. «مارگارت سر تکان داد. گفت خب، تا این جا همه کارها آماده شده، آماده اش کردیم. نوازنده ها ، دسته موزیک گورستان، محل دفن. روز دفن رو هم مشخص کردیم. سه هفته دیگه.» (ص 97)

در داستان انتهایی، نویسنده به تمامی شخصیت های داستان های قبلی اشاره ای دارد و سرانجام سرنوشت تک به تک آنان را بیان می کند از این رو می توان گفت داستان انتهایی نوعی جمع بندی داستان های دیگر این کتاب است. خواننده در بخش پایانی با مارگارتی مواجه است که بعد از گذشت یک سال از مرگ همسرش همچنان به زنده گی و کاشت گل ها ادامه می دهد. رومانیایی نیز در خلوت و تنهایی خود سرگرم گل و گیاه است. بچه میشا در قبرستان در حال رشد و شکوفایی است و آن سو تر آلیس را می بینیم که گرچه در همه جا و در همه کس حضور رایموند را حس و حفظ می کند ولی سعی دارد با این روال طبیعی زنده گی کنار بیاید. همین نشانه های متنی، خواننده هوشمند را به سوی بعد مطالعات فرهنگی سوق می دهد. از این دیدگاه می توان گفت نحوه ی برخورد انسان ها در دنیا ساخته شده هرمان، گرچه هم ارض و شانه به شانه ی مرگ در حرکت است ولی روندی رو به زنده گی دارد.

از دیگر تقابل های متنی اثر به غیر از بیماری – سلامت / خود – دیگری؛ باید به پارادوکس حضور – غیاب اشاره کرد. آلیس در کنار عزیزانی که از دست می دهد، در پی یافتن علت و چگونه گی مرگ آنان و به خصوص عمویش مالته است. جوان بیست و دو ساله ای که خودکشی می کند و آلیس با کنکاش در زنده گی او در واقع فرد مرده و غایبی را برای خواننده حی و حاضر می کند. آلیس حس می کند غیاب "مالته" در زندگی حاضر او حضوری عینی و موثر دارد. «تعجب کرد که رفتن مالته به زنده گی او هم کشیده شده بود، شاید هم خود فریبی، شاید هم فرافکنی بر هیچ.» (ص 134)

تقابل حضور و غیاب را در داستان (رایموند) نیز می توان یافت. آن جا که آلیس با وجود پذیرش مرگ همسرش با یادآوری خاطراتش سر می کند و با کنکاش در اشیاء پیرامونش بانی شناخت خواننده از خصوصیات فردی رایموند و حضور متنی او می شود. جایی که آلیس، رایموند را به عینه در وجود دیگران می بیند.

«در صف سوپرمارکت، می دید که رایموند از تاکسی پیاده می شد، روی نیمکتی در پارک به خواب رفته بود، با دوچرخه از سر نبش می گذشت، نشسته بود در یکی بستنی فروشی ایتالیایی و... همه شان رایموند بودند. رایموند راه می رفت، می استاد، دستش را می برد پشت گردنش. دستش را به سرش می کشید، خمپاره می کشید و....» (ص 161)

«رایموند جلوی خانه نشسته بود روی خیابان جلوی در ساختمان، پشتش را به دیوار داده، آرام و منتظر. آلیس تعجب کرد رایموند سیگار می کشید،» (ص 171)

در انتها جا دارد به چینش هنرمندانه داستان ها در مجموعه داستان «آلیس» اشاره کرد. یودیت هرمان اولین جمله کتابش را این گونه آغاز می کند:

«اما میشا نمرد، نه دوشنبه و نه سه شنبه شب. بعید نبود عصر چهارشنبه بمیرد یا شب پنج شنبه.» (ص7)

این شروع و آغاز نه تنها در برگیرنده عدم تعادل داستانی است و شروع موفقی به حساب می آید، بلکه خود گویای معرفی عشق اولیه و فراموش شده آلیس است. در بخش دوم خواننده با «کنراد»  و لوته دوستان کنونی آلیس آشنا می شود، پیرمردی که به نظر آسیب ناپذیر می آمده و حالا در بستر مرگ دراز کشیده است. در فصل های بعدی این ارتباط جنبه نزدیک تری به خود می گیرد. آلیس با مرگ همسر مارگارت مواجه است. سپس او در پی علت خودکشی عمویش مالته نزد «فردریش» میرود و در انتها ما با مرگ عزیزترین فرد نزد آلیس یعنی شوهر و عشقش رو به رو می شویم. این چینش که نشان از اهمیت افراد نزد آلیس دارد ما را به رابطه های مثلثی سه نفره نیز رهنمون می کند. خواننده با کمی دقت در هر داستان می تواند به مثلث های عشقی برسد. چه این مثلث شامل عشق بین آلیس – میشا – ماریا باشد و چه بین آنا – رومانیایی – آلیس و یا حتی فراتر رود و بین مالته مرده – فردریش و آلیس زنده است.

در همه ی این حالت ها یودیت هرمان به روابط انسان ها در گذشته اشاره می کند. روابطی که تداعی کننده حسی نوستالژیک نیز هست.

یودیت هرمان

پی نوشت:

* یودیت هرمان، نویسنده و روزنامه نگار 41 ساله، از نویسندگان امروزی ادبیات آلمان محسوب می‌شود و تاکنون پنج کتاب را در کارنامه خود ثبت کرده است. این نویسنده در سال 2001 میلادی، جایزه ادبی کلیست (kleist) را به دست آورده است. این جایزه 20 هزار یورویی، از معتبر‌ترین جایزه‌های ادبی کشور آلمان محسوب می‌شود.

او در سال 1998 نخستین مجموعه داستان خود را با نام خانه تابستانی منتشر کرد که برایش موفقیت‌های زیادی در پی داشت.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: آزما 76 (فرحناز علیزاده) ، خبرگزاری کتاب ایران، ویکی پدیا