تبیان، دستیار زندگی
در آیه 95 سوره هود و در پى گزارش از تكذیب حضرت شعیب علیه السلام و عذاب كافران، مدین و كافران آن مورد نفرین قرار‌گرفته‌اند: « ألا بُعداً لمدین كما بَعِدَتْ ثَمود». در این آیه كه پس از گزارش انحرافات مردم مدین، دعوت حضرت شعیب علیه السلام و بدفرجامى آنان در
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از اهالی مدین چه می دانید؟


اغلب فرهنگ نویسان ، جغرافی دانان و مفسّران ، «مَدْین» را نام شهرى مى‌ دانند كه حضرت شعیب علیه السلام به سوى مردم آن برانگیخته شد . تركیب به کار رفته «اصحاب مدین»1 و «اهل‌مدین»2 در قرآن نیز این دیدگاه را تأیید مى‌كند . اما برخى آن را افزون بر شهر ، نام قبیله وى نیز دانسته ‌اند . 3


شهر مدین

گروهى از مورخان و مفسران مسلمان به پیروى از ابن ‌اسحاق «مدین» را منسوب به مَدْین فرزند ابراهیم خلیل علیه السلام و ساكنان آن را از نوادگان و نسل وى، و گروهى نیز آنان را از نسل اسماعیل علیه السلام مى ‌دانند.4 تأثیرپذیرى مورخان مسلمان به ویژه ابن ‌اسحاق از منابع سریانى و یونانى در گزارش هاى مربوط به پیش از اسلام از یك سو و گزارش هاى عهد عتیق درباره مِدْیان و اشتراك آن با مواردى از روایت هاى قرآن در ارتباط با مَدْین از سوى دیگر مى ‌تواند مؤیّد دخیل بودن واژه یاد شده و انتساب احتمالى آن به مدین ‌بن ‌ابراهیم علیه السلام باشد.

در عهد عتیق، مِدْیان، نام یكى از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام از همسرى به نام «قِطُوْراه» و نیز اسم سرزمینى كه نوادگان و نسل وى «مِدْیانیان» در آن ساكن شدند، آمده است؛ چنان كه در دوره ‌هاى گوناگون تاریخى، از سكونت نوادگان حضرت اسماعیل علیه السلام «اسماعیلیان» و حضرت موسى علیه السلام در آنجا و ازدواج وى با دختر كاهن مِدْیان به نام «رِعُوْئیل» و از نسل ابراهیم و قِطُوْراه، درگیری هاى مدیانیان با بنى ‌اسرائیل و غلبه یوشع بر آنان، سخن گفته شده است.5

نام كنونى مدین را «معان» و موقعیت جغرافیایى آن را میان مدینه و شام، مقابل سرزمین تبوك در ساحل دریاى سرخ (قُلْزُم) گفته ‌اند. برخى امتداد آن را از شرق خلیج عقبه تا جنوب شرقى سینا دانسته ‌اند. 6 بر اساس گفته طبرى، مدین در جنوب سوریه قرار دارد.7

مدین در قرآن

واژه مَدْین 10 بار در قرآن آمده است، امّا هیچ ‌یك از آیات به امورى چون چگونگى پیدایش، موقعیت تاریخى و جغرافیایى و نیز تاریخ و هویّت قومى و نژادى ساكنان آن در دوره ‌هاى مختلف تاریخى نپرداخته است. گزارش قرآن درباره شهر یاد شده و مردم آن كه گاه در نگاهى سطحى تكرار به نظر مى ‌رسد، كاملاً گزینشى، فرا قومى، غیر تاریخى و بر اساس سبك خاصِ خود قرآن، در امتداد اهداف توحیدى است.

در سه مورد به عنوان شهرى كه حضرت شعیب علیه السلام به سوى مردم آن مبعوث گردید، یاد شده است: « و اِلى مَدیَنَ اَخاهُم شُعَیبـًا». در این سه مورد و آیات پس از آن8، اصل داستان اصحاب مدین و حضرت شعیب علیه السلام به ‌طور مبسوط ، روایت و باورها و ارزش هاى انحرافى آنان، محورها و شیوه ‌هاى تبلیغى حضرت شعیب علیه السلام، چگونگى برخورد مردم با وى و فرجام هر یك از دو گروه مؤمن و كافر گزارش شده و هدف عمده در این موارد، انذار كافران، تبشیر، تذكار و تعلیم مؤمنان است.9

در عهد عتیق، مِدْیان، نام یكى از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام از همسرى به نام «قِطُوْراه» و نیز اسم سرزمینى كه نوادگان و نسل وى «مِدْیانیان» در آن ساكن شدند، آمده است

قومی که در ثروت و قدرت برتر بودند !

در سوره توبه و حجّ نیز با تركیب «اصحاب مدین» از كافران آن شهر و نابودى آنان با عذاب الهى در پى تكذیب حضرت شعیب علیه السلام یاد شده است و هدف از یاد كردن آنان در هریك از دو آیه، متفاوت از دیگرى است:

شهر مدین

در سوره توبه، با هدف انذار و بازدارندگى منافقان از مخالفت و آزار و اذیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله یاد شده‌ اند؛ قومى كه به رغم برترى آن ها نسبت به منافقان در ثروت و قدرت، به سبب تكذیب پیامبر خویش، نابود شدند،10 اما در سوره حجّ، هدف، دلدارى دادن به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است و اینكه نه ‌تنها مشركان قریش، بلكه بسیارى از اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین نیز به تكذیب پیامبر خویش پرداختند: « و اِن یُكَذِّبوكَ فَقَد‌كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح و عادٌ و ثَمود و قَومُ اِبرهیمَ و قَومُ لوط و اَصحـبُ مَدیَنَ و كُذِّبَ موسى».11

در آیه 95 سوره هود و در پى گزارش از تكذیب حضرت شعیب علیه السلام و عذاب كافران، مدین و كافران آن مورد نفرین قرار‌گرفته‌اند: « ألا بُعداً لمدین كما بَعِدَتْ ثَمود». در این آیه كه پس از گزارش انحرافات مردم مدین، دعوت حضرت شعیب علیه السلام و بدفرجامى آنان در پى‌ تكذیب آن حضرت آمده است،12 خداوند نه در مقام گزارش بلكه بر آن است كه نگاه خود را درباره اصحاب مدین ابراز كند؛ زیرا لعن و نفرین بر آنان، نشان منفور و مبغوض بودنشان نزد خداوند است.

حركت حضرت موسى علیه السلام به سوى مدین هنگام فرار از مصر، رسیدن وى بر سر چاه آن و دیدن چوپان ها و دختران‌ حضرت شعیب علیه السلام در سوره آیات 22-22 سوره قصص بازگو شده است. در این آیات نگاه مستقلى به مدین نشده است؛ بلكه در گزارش بخشى از حوادث زندگى حضرت موسى علیه السلام پیش از بعثت، یادى از آن به میان آمده است؛ شهرى كه دست تقدیر الهى حضرت موسى علیه السلام را به سوى آن رهنمون شد تا به سبب شرایط متفاوت آن با مصر، در آنجا مأوا گزیند و براى رسالتى كه در پیش رو داشت، آماده گردد: «فَخَرَجَ مِنها خائِفـًا یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنى مِنَ القَومِ الظّــلِمین * و لَمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسى رَبّى اَن یَهدِیَنى سَواءَ السَّبیل * و لَمّا ورَدَ ماءَ مَدیَنَ وَجَدَ عَلَیهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسقونَ».13 افزون بر این، در دو مورد دیگر عنوان اهل مدین آمده است.14

قومى كه به رغم برترى آن ها نسبت به منافقان در ثروت و قدرت، به سبب تكذیب پیامبر خویش، نابود شدند،10 اما در سوره حجّ، هدف، دلدارى دادن به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است و اینكه نه ‌تنها مشركان قریش، بلكه بسیارى از اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین نیز به تكذیب پیامبر خویش پرداختند

سکونت حضرت موسی در "مدین"
شهر مدین

در آیه نخست سكونت چندین ساله حضرت موسى علیه السلام در میان مردم مدین، از نعمت ها و امدادهاى الهى شمرده شده است كه پیش از بعثت و براى نجات وى از اندوه و خطر كشته شدن، شامل حال وى گردید: «و قَتَلتَ نَفسـًا فَنَجَّینـكَ مِنَ الغَمِّ و فَتَنّـكَ فُتونـًا فَلَبِثتَ سِنینَ فى اَهلِ مَدیَنَ ثُمَّ جِئتَ عَلى قَدَر یـموسى».15

در این آیه، هدف یادآورى امدادهاى گذشته الهى است تا به حضرت موسى علیه السلام كه پس از بعثت و مأموریت براى فراخوان فرعون به توحید، دچار هراس و دل نگرانى شده بود، قوت قلب و آرامش بخشد.16

در آیه دوم آگاهى پیامبر صلی الله علیه و آله از اخبار اقوام و انبیاى پیشین، رحمت خدا خوانده شده كه براى انذار قوم در اختیار وى قرار داده شده است و گرنه پیامبر صلى الله علیه و آله در میان آنان، از جمله اهل مدین نبود تا از وضع آن ها آگاه گردد: «و ما كُنتَ ثاویـًا فى اَهلِ مَدیَنَ تَتلوا عَلَیهِم ءایـتِنا و لـكِنّا كُنّا مُرسِلین * و ما‌كُنتَ بِجانِبِ الطّورِ ... ولـكِن رَحمَةً مِن رَبِّكَ لِتُنذِرَ قَومـًا».17

پی نوشت ها :

1. توبه: 7 و حج: 22.

2. طه: 40 و قصص: 45.

3. مجمع‌البیان، ج‌5، ص‌285؛ فرهنگ لغات قرآن، ص‌397 و اعلام قرآن، ص‌573.

4. اعلام قرآن، ص‌573؛ تاریخ طبرى، ج‌1، ص‌217، 219؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌2، ص‌37؛ جامع‌البیان، مج‌5، ج‌8، ص‌307؛ اعلام قرآن، ص‌573.

5. تاریخ یعقوبى، ج‌1، ص‌34 و تاریخ ابن‌خلدون، ج‌2، ص‌86.

6. تاریخ ابن‌خلدون، ج‌2، ص‌43.

7. باستان‌شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، ص‌177.

8. اعراف: 93-85؛ هود: 95-84 و عنکبوت: 37-36.

9. المیزان، ج‌8، ص‌187 و ج‌10، ص‌363.

10. ر.ک: توبه: 70-42.

11. حج: 44-42.

12. هود: 94-87.

13. قصص: 23-21.

14. طه: 40 و قصص: 45.

15. طه: 40.

16. طه: 40-24 و 46-43.

17. قصص: 46-45.

زهرا رضاییان

بخش قرآن تبیان