تبیان، دستیار زندگی
به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام ازدواج کنند و پس از بى نیازى آنان را رها سازند؛ از این ‌رو از پیامبر صلى الله علیه و آ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدترین جنبندگان در قرآن

غزوه بنی نضیر


برخى از مفسران در تفسیر آیه : « اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُكمُ الَّذینَ لا یَعقِلون »1 از اصحاب لواء یاد كرده ‌اند كه در جنگ هاى بزرگ زمان پیامبر صلى الله علیه و آله پرچمدارى مشركان را برعهده داشته ‌اند .2


اصحاب لواء و رایات

اینان از تیره بنى عبدالدّار ‌بن قصى ‌بن‌كلاب بودند كه مانند دیگر تیره ‌هاى قریش در مخالفت و دشمنى با پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام مى ‌كوشیدند ؛ از این ‌رو در قرآن بدترین جنبندگان خوانده شده ‌اند .

از بنى ‌عبدالدار ، گروهى اندك با پیامبر صلى الله علیه و آله همراه شدند و 5 تن در هجرت به حبشه شركت کردند و مصعب‌ بن‌عمیر و سویبط ‌بن ‌حرمله نیز از بدریون به شمار آمدند .3 چند تن دیگر، پس از فتح مكه مسلمان شدند و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله كلید كعبه را كه پیش از این در اختیار آنان بود ، به ایشان بازگرداند و آنان را از غنایم حنین برخوردار كرد .4

بنى‌ عبدالدار پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، پرچمدار سپاه مشركان بودند . در جنگ بدر ، قریشیان سه پرچم داشتند كه هر سه به دست افرادى از بنى ‌عبدالدار بود .5

در این نبرد ، نضربن حارث كه خود از مُطْعِمین (كسانى كه در جنگ بدر، مشركان را اطعام مى ‌كردند) نیز بود ، اسیر و به دست امیرمؤمنان على علیه السلام كشته شد و ابوعَزیز‌ بن‌ عمیر ، برادر مصعب ، به اسارت مسلمانان درآمد و مصعب از مُحرِز ، اسیركننده او خواست تا وى را محكم نگه دارد ، چون مادرش از سرمایه ‌داران مكه است و براى آزادى او اقدام خواهد كرد . گفته ‌اند : مادرش 4000 درهم كه گویا همه دارایى وى بود ، به وسیله طلحه فرستاد ، تا آزادش كند .6

پرچمدار جنگ احد که بود؟

بنى‌ عبدالدار در جنگ احد نیز پرچمدار بودند . بر پایه اخبار ، قریشیان در این نبرد سه پرچم در دارالندوه بستند ، امّا خود همگى بر گِرد یك پرچم جمع شدند كه در دست طلحة ‌بن‌ ابى ‌طلحه بود.7 در این نبرد ، ابوسفیان با احساس خطر از روند جنگ ، براى تحریكِ بنى ‌عبدالدار از آنان خواست كه اگر از عهده نگهدارى پرچم برنمى ‌آیند ، به آنان واگذارند . بنى‌ عبدالدار از این سخن خشمگین شدند و بر همت خویش افزودند .

طلحه، پرچمدار مشركان به میدان آمد و مبارز طلبید كه امیرمؤمنان ، امام على علیه السلام پیش آمد و در نبردى تن به تن سرش را شكافت و او را از پاى درآورد . پس از او ، ابوشیبه عثمان ‌بن ‌ابى ‌طلحه كه پیشاپیش زنان بود ، پرچم را به دست گرفت و‌ درحالى‌كه از طرف آنان تشویق مى‌ شد ، میداندار ‌شد و به دست حمزه كشته شد . سپس ابوسعد بن ‌طلحه (ابوطلحه) پرچم را به دست گرفت و او نیز به وسیله سعدبن ‌ابى وقاص كشته شد . مسافع ‌بن ‌طلحه ، دیگر كسى بود كه به میدان آمد و عاصم ‌بن ‌ثابت‌ بن‌ ابى ‌اقلح وى را كشت.8

با قتل مسافع ، كلاب ‌بن ‌طلحه پرچم را گرفت كه زبیر‌ بن ‌عوام او را كشت . سپس جُلاس (خلاس) ‌بن ‌طلحه به صحنه آمد و طلحة ‌بن ‌عبیدالله او را كشت . پس از آن، ارطاة ‌بن ‌شُرحْبیل به میدان آمد و به دست امیرمؤمنان ، على علیه السلام كشته شد. پس از او شریح ‌بن ‌قارظ (فارظ) پرچمدار شد و از پاى درآمد. سپس غلام او صوأب پرچم را گرفت و گویا به دست قُزمان كشته شد ؛ هرچند درباره قاتل او افراد دیگرى نیز ذكر شده ‌اند.9 بدین طریق پرچمداران بنى ‌عبدالدار كه 9 تن بودند، همگى در این جنگ كشته شدند.10

به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام ازدواج کنند و پس از بى نیازى آنان را رها سازند؛ از این ‌رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند كه آیه 3 سوره نور نازل شد و با بیان اینكه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى ‌كنند، آنان را از این عمل بازداشت : «الزّانى لا یَنكِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِكَةً و الزّانِیَةُ لا یَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنین »

اصحاب لواء در شأن نزول

سبک شمردن گناه

اصحاب لواء كه همگى از بنى ‌عبدالدار بودند ، مى ‌گفتند : ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى ‌خواند ، كر و لال هستیم ؛ نه چیزى را مى ‌شنویم و نه تصدیق مى ‌كنیم . خداوند در آیه 22 سوره انفال ، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است : «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُكمُ الَّذینَ لا یَعقِلون». بنا به نقل میبدى، ابن‌ عباس و عكرمه گفته ‌اند : آیه‌23 سوره انفال در شأن بنى ‌عبدالدار ‌بن ‌قصى آمده ‌است كه همگى در احد كشته شدند و اینان اصحاب لواء بودند .11

از مجاهد نقل است كه آیه درباره عده ‌اى از اینان نازل شده است12 و بنا به نقلى ، مقصود آیه ، بنى ‌عبدالدار است كه جز دو تن آنان ، كسى مسلمان نشد.13 بنابر این روایت، آیه ‌بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى ‌كند: « و لَو‌ عَلِمَ اللّهُ فیهِم خَیرًا لاََسمَعَهُم و لَو اَسمَعَهُم لَتَوَلَّوا و هُم مُعرِضون ؛ و اگر خداوند خیرى در آن ها سراغ داشت ، به آنان گوش شنوا مى‌ داد و اگر [بى ‌آن كه در آنان خیرى سراغ داشته باشد] به آنان گوش شنوا داده بود ، باز پشت مى‌ كردند و رویگردان مى ‌شدند ».

اَصحاب رایات

در روزگار جاهلیت و حتی پس از ظهور اسلام در حجاز و به ویژه در مكه و مدینه شمار زیادى كنیزان و زنان بدكاره از مشركان و اهل‌كتاب بودند كه از راه فحشا براى خود یا اربابانشان كسب درآمد مى ‌كردند.14 برخى از آنان براى شناسایى خود و راهنمایى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ بر سر ‌در خانه خود كه «مواخیر» (جمع میخوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى ‌افراشتند كه بدین جهت اصحاب یا صواحبِ رایات، متعالمات، معلنات15، متعالنات16، مستعلنات17 و قَلیقیات یا قلقیات18 (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ كه این زنان به گردن مى ‌آویختند و یا از قلق به معناى رفت و آمد زیاد19 نام گرفتند.

آزار گری : گناه متجاوز یا قربانی؟

برخى از این پرچمداران، كنیزانى بودند كه توانگران مكه و مدینه براى كسب درآمد بیشتر، آن ها را به زنا وا مى ‌داشتند و دخترانى را كه از این راه زاده مى ‌شدند «ولائد»20 (جمع ولیده) نامیده و به همین عمل مجبور مى‌ كردند . كنیزانى كه بدین كار وادار مى ‌شدند، بسیار بودند. در مكه زنان بدكاره غیر كنیز هم بودند . در مدینه نیز كنیزان ، كنیز زادگان (ولائد) و زنان بدكاره از اهل كتاب و مشركان بسیار بودند ، بسیارى از این زنان از همین راه ثروت هنگفتى به دست آورده ‌بودند .21

انتساب فرزندان زاده شده از این راه به مردان به دو روش انجام مى ‌شد:

1. اگر شمار مردان بیش ‌از 10 تن بود ، كودك با نظر قیافه شناس به یكى از آنان نسبت داده مى ‌شد .

2. اگر شمار آنان كمتر از 10 تن بود ، زن به دلخواه خود فرزند را به ‌یكى از آنان نسبت مى ‌داد؛ چنانكه نابغه فرزند خود عمرو را با آنكه به ابوسفیان ‌بن ‌حرب شبیه‌ بود، به عاص‌ بن ‌وائل كه دست و دل بازتر بود، نسبت ‌داد.22

اصحاب لواء كه همگى از بنى ‌عبدالدار بودند ، مى ‌گفتند : ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى ‌خواند ، كر و لال هستیم ؛ نه چیزى را مى ‌شنویم و نه تصدیق مى ‌كنیم . خداوند در آیه 22 سوره انفال ، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است. بنابر این روایت، آیه ‌بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى ‌كند: «و اگر خداوند خیرى در آن ها سراغ داشت ، به آنان گوش شنوا مى‌ داد و اگر [بى ‌آن كه در آنان خیرى سراغ داشته باشد] به آنان گوش شنوا داده بود ، باز پشت مى‌ كردند و رویگردان مى ‌شدند»

اصحاب رایات در شأن نزول

به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام ازدواج کنند و پس از بى نیازى آنان را رها سازند؛ از این ‌رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند كه آیه 3 سوره نور نازل شد و با بیان اینكه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى ‌كنند، آنان را از این عمل بازداشت : «الزّانى لا یَنكِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِكَةً و الزّانِیَةُ لا یَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنین ».23 بنابر روایتى از سعید ‌بن ‌مسیب آیه در شأن زنان زناكار مدینه و به نظر قمى در شأن زنان مكه نازل شده است ، اما بنا بر روایاتى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام و نیز از ابن ‌عباس ، مجاهد و عكرمه ، در شأن زنان زناكار مشرك روزگار آغازین اسلام (اعمّ از مكه و مدینه) فرود آمده است. 24

زهرا رضائیان

بخش قرآن تبیان


پی نوشت ها:

1. انفال: 22 .

2. جامع‌البیان، مج‌6، ج‌9، ص‌279.

3. السیرة‌النبویه، ج‌1، ص‌325.

4. المغازى، ج3، ص145.

5. همان، ج‌1، ص‌58.

6. السیرة النبویه، ج‌2، ص‌665 و المغازى، ج‌1، ص‌149.

7. المغازى، ج‌1، ص‌203.

8. السیرة النبویه، ج‌3، ص‌67.

9. المغازی، ج1، ص‌226‌ـ‌229.

10. جامع‌البیان، مج‌6، ج‌9، ص‌279 .

11. همان، ص‌279.

12. صحیح البخارى، ج‌5، ص‌237.

13. التبیان، ج‌5، ص‌99.

14. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌93‌ـ‌98 .

15. التبیان، ج‌7، ص‌407‌ـ‌408.

16. الدرالمنثور، ج‌6، ص‌127.

17. تفسیر قمى، ج‌1، ص‌96.

18. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌94.

19. همان.

20. الدرالمنثور، ج6، ص127 .

21. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌96؛ تفسیر قمى، ج‌1، ص‌96؛ الدرالمنثور، ج6، ص127؛ اسدالغابه، ج‌7، ص‌256 .

22. مثالب العرب، ص‌78‌ـ‌79.

23. الدرالمنثور، ج‌6، ص‌127.

24. جامع‌البیان، مج10، ج18، ص94، 97؛ تفسیر قمى، ج‌1، ص‌96؛ الكافى، ج‌5، ص‌354‌ـ‌355؛ اسباب النزول، ص‌263.