تبیان، دستیار زندگی
از ظواهربسیاری از آیات می توان فهمیده شود که خداوند ویژگى‏ها و امتیازات خاصّى به بشر داده كه هیچ یك از موجودات در آسمان و زمین آن را ندارند و این امتیازات امانت الهى است و براى انسان مسئولیّت‏آور است ، امّا بسیارى از انسان‏ها در این امانت خیانت كرده و از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خیانت در امانت، بزرگترین ظلم ها


از ظواهر بسیاری از آیات می توان  فهمیده شود که خداوند ویژگى‏ها و امتیازات خاصّى به بشر داده كه هیچ یك از موجودات در آسمان و زمین آن را ندارند و این امتیازات امانت الهى است و براى انسان مسئولیّت‏آور است ، امّا بسیارى از انسان‏ها در این امانت خیانت كرده و از آن در مسیر خلاف خواست خداوند بهره مى‏برند .


نماز

 نماز همان امانت الهى است

« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً ؛ همانا ما امانت (الهى) را بر آسمان‏ها و زمین و كوه‏ها عرضه كردیم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمكار و نادان است.» (احزاب ،72)

در حدیث مى‏خوانیم : « هنگامى كه وقت نماز فرا مى‏رسید ، لرزه بر اندام حضرت على(علیه السلام) مى‏افتاد و مى‏فرمود : وقت نماز است ، نماز همان امانت الهى است كه كوه‏ها و آسمان‏ها از تحمّل آن سرباز زدند . »(تفسیر نور الثقلین)

در زیارت جامعه كبیره خطاب به اهل بیت (علیهم السلام) مى‏خوانیم : « انتم الامانة المحفوظة ؛ شما آن امانت حفظ شده هستید .»

یکی از مواردی که می توان آن را در زمره ی خیانت در امانت بیان کرد ، این است که عقل و اراده ای كه باید در مسیر شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مایه‏ى رشد و كمال بشر شود ، در راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است ، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مى‏شود .

پیام‏هایی از آیه :

1ـ انسان ، برتر از آسمان‏ها و زمین  و به عبارتی امین خدا در هستى می باشد : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... فَأَبَیْنَ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ »

2ـ هستى دارای شعور است : «عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ» ...

3ـ نعمت‏هاى الهى به انسان (عقل ، اراده ، فطرت ، هدایت پیامبران و ...) امانت الهى است . در امانت خیانت نكنیم كه از بزرگ‏ترین ظلم‏ها است : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ... ظَلُوماً»

4ـ آنچه انسان پذیرفت ولى آسمان و زمین نپذیرفتند ، چیزى غیر از قنوت و تسبیح و سجده بود ، زیرا تسبیح و قنوت را زمین و آسمان‏ها به راحتى پذیرفته‏اند : «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» (اسراء، 34) ، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» ( روم، 26)

* شاید قیامت نزدیك باشد!!

«یَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْرِیكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً ؛ مردم پیوسته از زمان وقوع قیامت از تو مى‏پرسند ، بگو : علم آن تنها نزد خداست و تو چه مى‏دانى ؟ شاید قیامت نزدیك باشد .»(احزاب 63)

همانا براى شما در (سیره‏ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مى‏كنند .»(احزاب ، 21)

نكته‏ها :

انگیزه‏هاى سؤال متعدّد است :

گاهى سؤال ، براى آزمایش كردن است ، مانند سؤالات امتحانى.

گاهى سؤال ، از روى استهزا است ، مانند پرسش قدرتمند متكبّر از ضعیف.

گاهى سؤال ، از روى تعجّب است ، مانند پرسش انسان ترسو از انسان شجاع.

گاهى سؤال ، براى به بن بست كشاندن است ، مانند پرسش بازپرس از مجرم.

گاهى سؤال ، براى به انحراف كشیدن است ، مانند پرسش استاد منحرف از شاگرد.

گاهى سؤال، براى ایجاد شك در دیگران است ، مانند پرسش منحرفان.

گاهى سؤال، براى رفع نگرانى است ، پرسش مادر از فرزند.

گاهى سؤال، براى دانستن است ، مانند پرسش جاهل از عالم.

گاهى سؤال، براى توبیخ است ، مانند پرسش معلم از دلیل تنبلى شاگرد.

در این آیه نیز، سؤال از زمان قیامت مى‏تواند انگیزه‏هاى متفاوتى داشته باشد ؛

كلمه‏ى « قریب » براى مذكّر و مؤنّث به كار مى‏رود ، «لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً» و نفرمود:

«قریبة» ، نظیر جمله‏ى «إِنَّ رَحْمَتةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (اعراف، 56)

پایان آیه نوعى دلجویى از پیامبر است كه می فرماید : « از بهانه‏هاى كفّار خسته مباش كه به زودى به حسابشان رسیدگى مى‏شود : «تَكُونُ قَرِیباً»

برداشتهایی از آیه :

نماز
1ـ با این كه خداوند انبیا را از غیب آگاه مى‏كند ، «فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (جن، 26 و27) ولی آگاهى انبیا پیرامون زمان وقوع قیامت محدود است : «عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ»

2ـ نه لازم است همه چیز را بدانیم و نه لازم است به هر سؤالى پاسخ دهیم : «عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ»

3ـ ندانستن زمان وقوع قیامت ، به ایمان و یقین به اصل آن، ضررى نمى‏زند : «عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ»

4ـ برخى علوم مخصوص خداست. «عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ»

5ـ هر ندانستنى عیب نیست: «وَ ما یُدْرِیكَ» (بلكه اگر زمان وقوع قیامت را بدانیم تعادل خود را از دست خواهیم داد .)

6ـ در تربیت باید افراد را میان بیم و امید نگاه داشت: «لَعَلَّ»

7ـ براى وقوع قیامت هر لحظه باید آماده باشیم: «لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِیباً»

الگو بودن پیامبر، دائمى است !

« لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِیراً؛  همانا براى شما در (سیره‏ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مى‏كنند .»(احزاب ، 21)

جالب آن كه اسوه بودن حضرت ابراهیم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پیامبر اسلام در آیات مربوط به ایستادگى در برابر دشمن مطرح شده است

«أُسْوَةٌ» در مورد تأسّى و پیروى كردن از دیگران در كارهاى خوب به كار مى‏رود . در قرآن دو بار این كلمه درباره‏ى دو پیامبر عظیم الشّأن آمده است : یكى درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و دیگرى درباره پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله.

جالب آن كه اسوه بودن حضرت ابراهیم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پیامبر اسلام در آیات مربوط به ایستادگى در برابر دشمن مطرح شده است .

نقش پیامبر در جنگ احزاب ، نماینده ای برای الگو دهی به فرماندهان است : هدایت لشكر، امید دادن ، خندق كندن ، مزاح كردن ، شعار حماسى دادن ، به دشمن نزدیك بودن و استقامت نمودن . حضرت على علیه السلام فرمود : در هنگامه‏ى نبرد ، خود را در پناه پیامبر پیامبراكرم صلى اللَّه علیه و آله قرار مى‏دادیم و آن حضرت از همه‏ى ما به دشمن نزدیك‏تر بود. «اتقینا برسول الله صلى الله علیه و آله فلم یكن منا اقرب الى العدو منه» (نهج البلاغه، حكمت 260)

این آیه در میان آیات جنگ احزاب است ، امّا الگو بودن پیامبر ، اختصاص به مورد جنگ‏ ندارد و پیامبر در همه‏ى زمینه‏ها ، بهترین الگو براى مؤمنان است .

پیام‏های آیه :

1ـ در الگو بودن پیامبر شك نكنید: «لَقَدْ»

2ـ الگو بودن پیامبر، دائمى است :«كانَ»

3ـ گفتار، رفتار و سكوت معنادار پیامبر حجّت است : «لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»

4ـ معرّفى الگو، یكى از شیوه‏هاى تربیت است : «لَكُمْ ... أُسْوَةٌ»

5ـ باید الگوى خوب معرّفى كنیم، تا مردم به سراغ الگوهاى بَدَلى نروند :«رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ»

6ـ بهترین شیوه‏ى تبلیغ، دعوت عملى است : «أُسْوَةٌ»

7ـ كسانى مى‏توانند پیامبر اكرم را الگو قرار دهند كه قلبشان سرشار از ایمان و یاد خدا باشد : «لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللَّهَ» ...

8ـ الگوها هر چه عزیز باشند ، امّا نباید موجب فراموشی انسان از خداوند شوند :. «رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ ... ذَكَرَ اللَّهَ كَثِیراً»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1- تفسیر نور الثقلین

2- تفسیر نور ، ج9

3- نهج البلاغه ، حكمت 260