تبیان، دستیار زندگی
از جمله رذایل دیردرمان اخلاقی، صافات نکوهیده حرص و آز است که گاه آدمی را تا پرتگاه سقوط فرو می کشد. دانشمندان علم اخلاق در تعریف آن می گویند: «صفتی است نفسانیّه که آدمی را وا می دارد بر جمع نمودن زاید از آنچه به آن احتیاج دارد و این صفت یکی از شعب حبّ دن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوان ها و پیرها به گوش!

حرص


از جمله رذایل دیردرمان اخلاقی، صافات نکوهیده حرص و آز است که گاه آدمی را تا پرتگاه سقوط فرو می کشد.فزونی خواهی و حرص بیش از اندازه و طمع موجب می شود كه آنان از آن چه دارند لذت نبرند و همواره در جست وجوی آن چه دور از دسترس ایشان است تلاش بیهوده كنند و از آن چه دارند به خوبی بهره مند نگردند. این گونه است كه انسان آزمند ذلت و خواری را به خود می پذیرد و از عزت و كرامت و شرافت دور می شود.


دانشمندان علم اخلاق در تعریف حرص می گویند: «صفتی است نفسانیّه که آدمی را وا می دارد بر جمع نمودن زاید از آنچه به آن احتیاج دارد و این صفت یکی از شعب حبّ دنیا و از جمله صفات مهلکه و اخلاق مضلّه است.1

گویند روزی هارون الرشید به خاصّان و ندیمان خود گفت: من دوست دارم شخصی كه خدمت رسول اكرم(ص) مشرف شده و از آن حضرت حدیثی شنیده است، زیارت كنم تا بلاواسطه از آن حضرت، آن حدیث را برای من نقل كند.

ملازمان هارون درصدد پیدا كردن چنین شخصی برآمدند و در اطراف و اكناف تفحص نمودند، هیچ كس را نیافتند به جز پیرمردی كه قوای طبیعی خود را از دست داده و از حال رفته و جز نفس و یك مشت استخوان، چیزی از او باقی نمانده بود. او را در زنبیلی گذارده و با نهایت درجه مراقبت و احتیاط به دربار هارون وارد كرده و به نزد او بردند. هارون بسیار مسرور و شاد گشت كه به منظور خود رسیده و كسی كه رسول خدا(ص) را زیارت كرده است و از او حدیثی شنیده، دیده است.

هارون گفت: ای پیرمرد: خودت پیامبر اكرم (ص) را دیده‌ای؟ عرض كرد: بلی. هارون گفت: كی دیده‌ای؟ عرض كرد: در سن طفولیت بودم، روزی پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله برد و من دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم تا از دنیا رحلت فرمود. هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول خدا، سخنی شنیدی یا نه؟ عرض كرد: بلی، آن روز از رسول خدا این سخن را شنیدم كه می‌فرمود: «یشیب ابن آدم و تشب معه خصلتان: الحرص و طول الامل؛ فرزند آدم پیر می‌شود و هر چه بسوی پیری می‌رود به موازات آن، دو صفت در او جوان می‌گردد، یكی حرص و دیگری آرزوی دراز». هارون بسیار شادمان و خوشحال شد كه روایتی را فقط با یك واسطه از زبان رسول خدا شنیده است، دستور داد یك كیسه زر به عنوان عطا و جایزه به پیرمرد دادند و او را بیرون بردند.

همین كه خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد ناله ضعیف خود را بلند كرد كه مرا به نزد هارون برگردانید كه با او سخنی دارم. گفتند: نمی‌شود. گفت: چاره‌ای نیست، باید سئوالی از هارون بنمایم و سپس خارج شوم. زنبیل حامل پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟ پیرمرد عرض كرد: سئوالی دارم. هارون گفت: بگو، پیرمرد گفت: حضرت سلطان، بفرمایید این عطایی كه امروز به من عنایت كردید، فقط عطای امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟

هارون الرشید صدای خنده‌اش بلند شد و از روی تعجب گفت: «صدق رسول الله، یشیب ابن آدم... راست گفت رسول خدا كه هر چه فرزند آدم رو به پیری و فرسودگی رود، دو صفت حرص و آرزوی طولانی در او جوان می‌گردد». این پیرمرد رمق ندارد و من گمان نمی‌برم كه تا درِ دربار زنده بماند، حال می‌گوید: آیا این عطا اختصاص به این سال دارد یا هر ساله خواهد بود. حرص ازدیاد اموال و آرزوی طویل او را بدین سرحد آورده كه باز هم برای خود عمری پیش بینی می‌كند و درصدد اخذ عطای دیگری است.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرمایند: فرزند آدم پیر می‌شود و هر چه بسوی پیری می‌رود به موازات آن، دو صفت در او جوان می‌گردد، یكی حرص و دیگری آرزوی دراز

طمع بیجا

طمع

ابراهیم ادهم بلخی ابتدا در بلخ پادشاه زاده بود و به سبب وقایعی، ترك مال و منصب كرد و به تزكیه نفس و زهد روی آورد. نوشته‌اند: روزی در قصر خود نشسته بود و بیرون را تماشا می‌كرد، ناگاه دید مرد فقیری در سایه قصر او نشست و كیسه نانی كهنه را باز كرد و یك قرص نان از آن بیرون آورد و خورد و روی آن آبی آشامید و به راحتی خوابید.

ابراهیم با خود گفت: هر گاه نفس انسان به این مقدار غذا قناعت كند و راحت بخوابد، پس چرا من برای مظاهر دنیا در زحمت باشم و هنگام مردن هم نتیجه‌ای نداشته باشد؟! پس به كلی ترك مملكت و ریاست كرد و لباس فقر پوشید و از بلخ هجرت كرد. نقل است: روزی خواست داخل حمام شود.

مرد حمامی چون لباس‌های ‌بسیار كهنه او را دید، به حمام راهش نداد. ابراهیم گفت: جای تعجب است كه انسان بدون مال را به حمام راه نمی‌دهند، پس چگونه بدون طاعت و انجام اعمال نیك، طمع دارد داخل بهشت شود. 2

نتیجه

حرص یکی از صفات رذیله ای است که اولیای دین نسبت به آن هشدار داده اند این صفت نکوهیده که از فروع قوّة شهویه انسانی است آدمی را زمین گیر می کند و او را از پرواز بسوی اسمان فضایل باز می دارد. مانند پرنده ای که تا اراده پرواز می کند سنگ و یا وزنه سنگین بسته شده به پای او، او را از پرواز باز می دارد و در نتیجه زمینی می شود و از آسمانی شدن محروم می گردد.


1. معراج السعادة، نراقی، انتشارات هجرت، ص364.

2. علی مهدوی، مقاله حرص و آرزوی طولانی

فرآوری: شکوری

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.