تبیان، دستیار زندگی
پیرامون فرشتگان و ساکنان حرم ستر عفاف و ملکوت، سوالی مطرح است و آن اینکه آیا آنها می توانند در قالب و پیکره انسانی ظهور یابند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرشته‌های آدم نُما


پیرامون فرشتگان و ساکنان حرم ستر عفاف و ملکوت، سوالی جدی مطرح است و آن اینکه آیا آنها می‌توانند در قالب و پیکره انسانی ظهور یابند؟

با عرضه این سوال به متون دینی و روایی در می یابیم که این مسأله ته تنها امری ممکن و میسور است بلکه بنا بر تصریح قرآن کریم تحقق نیز یافته است.


فرشته

در منابع مأثور دینی، واژه "تمثّل"به معنى وسیع کلمه ، فراوان دیده مى شود. "تمثّل" در تمامی کاربردهای خود، بدین معناست كه چیزى یا شخصى صورتاً به شكل دیگرى در آید و نزد آدمى ظاهر شود بی آن كه ماهیت و ذات آن تغییر یافته باشد.

معنای لغوی و اصطلاحی "تمثّل"

واژه ی "تمثُل" به معناى تصور كردن،[1] مانند چیزى شدن، پیش روى كسى ایستادن، تصور شدن چیزى براى كسى مى‏باشد.[2] و مى‏توان گفت، تمثل در اصل از ماده‏ى "مثول" به معناى ایستادن در برابر شخصى یا چیزى است و "ممثّل" به چیزى مى‏گویند كه به صورت دیگرى نمایان گردد. بنابراین، "فتمثل لها بشراً سوّیاً" مفهوش این است كه فرشته‏ى الاهى به صورت انسانى در آمد.

بدون شك معناى این سخن این نیست كه جبرئیل صورتاً و سیرتاً تبدیل به یك انسان شد؛ چرا كه چنین انقلاب و دگرگونى ممكن نیست، بلكه منظور این است كه به صورت انسان درآمد هر چند سیرت، همان فرشته بود، ولى مریم (سلام‌الله‌علیها)در ابتداى امر خبر نداشت، از این رو چنین تصور كرد كه در برابر موجودى قرار دارد كه سیرتاً و صورتاً انسان است.[3]

از نظر آموزه‌های قرآنی، انسان مركب از روح و ماده است. به این معنا كه آدمی، موجودی است كه روح الهی به شكل مجرد در او نیست، بلكه در جسم آدمی دمیده و نفخ شده است. این بدان معنا است كه روح آدمی بر خلاف موجودات مجرد، مجرد از جسم و ماده نیست. از آن جایی كه وقتی روح در جسم دمیده شود، دیگر روح مجرد نیست و از آن به نفس و در فارسی به روان تعبیر می‌شود، چنان كه روح مجرد در فارسی به عنوان جان معرفی می‌شود. بنابراین، جان آدمی تا زمانی كه در كالبد مادی و جسمانی و بدن قرار دارد، نفس انسانی گفته می‌شود و با مرگ و جدایی آن از تن، جان و روح مجرد می‌شود. با این همه جان آدمی هرگز شكل مجردات محض چون فرشتگان نخواهد بود، زیرا همواره در عوالم بالادستی نیز دارای جسم است. با این تفاوت كه جسم انسانی در هر نشئه و عالمی، تفاوت هایی با جسم مادی دنیوی خواهد داشت. به عنوان نمونه در عالم برزخ از جسم لطیف دیگری بهره مند است كه از آن به جسم برزخی یاد می‌شود. شاید در خواب هایتان این جسم لطیف را تجربه كرده باشید؛ زیرا دارای شكل و مقدار است با تفاوت هایی كه با جسم و عنصر مادی محض عالم دنیوی دارد.

بنابراین، انسان در همه عوالم، دارای چیزی است كه از آن به شكل، جسم و كالبد و مانند آن تعبیر می‌شود. اما فرشتگان و دیگر موجودات مجرد این گونه نیستند. از آن جایی كه جنیان نیز همانند انسان‌ها از عنصر مادی آتش آفریده شده اند، دارای شكل و كالبد جسمانی هستند، با این تفاوت كه جسم آنان همانند آتش، پاك و لطیف تر از عنصر خاك است.[4]

"از حقایق مستفاد از قرآن مجید آن است که : ملائکه به شکل انسان در مى آیند و مجسم و ممثّل مى شوند. و تا خود را نشان نداده اند، حتى انبیا هم نمى دانند که آنها هستند، ما کیفیت آن را نمى دانیم اما در حقیقت ملائکه مى توانند به شکل انسان درآیند و از آن خارج شده و به خلقت اولى خود برگردند.

در رابطه با ممثل شدن ملک و آمدن آن نزد حضرت مریم ؛ مادر حضرت عیسى - علیه السلام - و نشناختن مریم او را، در قرآن کریم چنین مى خوانیم :

وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِیا(مریم/16)

و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‌اش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت؛

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا(مریم/17)

و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد!

گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را می‌آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛) و او را برای مردم نشانه‌ای قرار دهیم؛ و رحمتی باشد از سوی ما! و این امری است پایان یافته (و جای گفتگو ندارد)!»

قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیا(مریم/18)

او (سخت ترسید و) گفت: «من از شر تو، به خدای رحمان پناه می‌برم اگر پرهیزگاری!

قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِیا(مریم/19)

گفت: «من فرستاده پروردگار توام؛ (آمده‌ام) تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم!»

قَالَتْ أَنَّى یكُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِیا(مریم/20)

گفت: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته، و زن آلوده‌ای هم نبوده‌ام!»

قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَی هَینٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِیا(مریم/21)

گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را می‌آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛) و او را برای مردم نشانه‌ای قرار دهیم؛ و رحمتی باشد از سوی ما! و این امری است پایان یافته (و جای گفتگو ندارد)!»

آیات شریفه ، صریح مى باشد در اینکه :

1 - ملک به صورت بشر در مى آید و مجسم و ممثل مى شود.

2 - مریم او را انسان دانست و تا خودش نگفته بود، معلوم نبود که او ملک است .

3 - مریم ملک را با چشم دید و با او گفتگو کرد.

4 - خلقت عیسى - علیه السلام - قدرت نمایى خداوند بود وگرنه انسان از پدر و مادر به وجود مى آید. و خداوند خواسته است تا بفهماند که او محکوم نظام خلقت نیست بلکه به عکس است .

وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ(هود/69)

فرستادگان ما [= فرشتگان‌] برای ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و طولی نکشید که گوساله بریانی (برای آنها) آورد.

فَلَمَّا رَأَى أَیدِیهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ(هود/70)

(اما) هنگامی که دید دست آنها به آن نمی‌رسد (و از آن نمی‌خورند، کار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم!»

وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یعْقُوبَ(هود/71)

فرشته کودک زیبا

و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالی) خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم.

قَالَتْ یا وَیلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِی شَیخًا إِنَّ هَذَا لَشَیءٌ عَجِیبٌ(هود/72)

گفت: «ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردی است؟! این راستی چیز عجیبی است!»

قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَیكُمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ(هود/73)

گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است!»

از این آیات نیز به طور صریح معلوم مى شود که :

1 - ملائکه مجسم شده و به صورت انسان درمى آیند.

2 - حضرت ابراهیم - علیه السلام - آنها را دید اما نشناخت و فکر کرد بشر هستند و لذا براى آنها غذا آماده کرد.

3 - ملائکه به همسر حضرت ابراهیم - علیه السلام - (سارا) مژده دادند که از او اسحاق به دنیا خواهد آمد.

4 - به علت نزول ملائکه ، همسر حضرت ابراهیم - علیه السلام - به حالت قاعده درآمد، بنابراینکه : (ضحکت ) به معناى حائض ‍ شدن باشد.

َلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یوْمٌ عَصِیبٌ(هود/77)

و هنگامی که رسولان ما [= فرشتگان عذاب‌] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آنها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.)

وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا یعْمَلُونَ السَّیئَاتِ قَالَ یا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیفِی أَلَیسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ(هود/78)

قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهای بد انجام می‌دادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزه‌ترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»

پس از آنکه خود را معرفى کردند، حضرت لوط - علیه السلام - دانست که آنها فرشته مى باشند

... قَالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ یصِلُوا إِلَیكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیلِ وَلَا یلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ(هود/81)

...(فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‌ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می‌شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!»

از این آیات شریفه هم معلوم مى شود که :

1 - ملائکه در شکل و صورت انسانها بوده اند.

2 - حضرت لوط - علیه السلام - آنها را نشناخت و تصور نمود که آنها بشر مى باشند.

3 - قوم لوط نیز آنها را به صورت بشر دیده و در آنها طمع کرده اند .

4 - پس از آنکه خود را معرفى کردند، حضرت لوط - علیه السلام - دانست که آنها فرشته مى باشند. این حکایت در سوره عنکبوت ، آیه 31 - 34 و در سوره حجر، آیه 51 - 72 و در سوره ذاریات ، آیه 24 - 36 نیز آمده است . و مستفاد از همه آنها این حقیقت است که ملائکه مى توانند در صورت انسان ممثل و مجسم شوند.

شاعر پروانه

یکى از اصحاب مشهور حضرت رسول - صلى الله علیه و آله - (دحیه کلبى) است. و او همان بود که نامه رسول خدا - صلى الله علیه و آله - را براى هرقل پادشاه روم برد. و او برادر رضاعى حضرت است . و جبرئیل در صورت او به محضر حضرت مى آمد. اصحاب فکر مى کردند که او (دحیه کلبى) است اما بعدا حضرت مى فرمود که او جبرئیل بود.

و نیز آن حضرت به اصحاب فرموده بود که : ((اذا راءیتم دحیة الکلبى عندى فلا یدخلن على احد )) ؛ یعنى : چون دحیه کلبى را نزد من دیدید، کسى نزد من نیاید).

ابن اثیر نقل کرده است که : (دحیة بن خلیفة صاحب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ... و کان جبرئیل یأتى النبى صلى الله علیه و آله و سلم صورته احیانا و بعثه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم الى قیصر رسولا سنة ست"

ناگفته نماند که : (جن ) نیز مانند (ملائکه ) مجسم و ممثل مى شود.[5]

نتیجه:

بنا بر گزارش نصوص دینی(قرآن و روایات)، نمود فرشتگان در قالب و هیبت انسانی میسور است و در ادبیات دینی از آن با عنوان "تمثل" یاد شده است. اگر چه کیفیت تمثل فرشتگان با لباس انسانی برای ما روشن نیست اما از آنجا تغییر ماهوی در صورت و سیرت(سرشت و ذات)شیء، به انقلاب در ذات می انجامد، باید بگوییم که شیء لزوما می تواند صورتا ( و نه سیرتا) به شكل دیگرى در آید و نزد آدمى ظاهر شود و اگر چنین شد بدون این كه ماهیت و ذات آن تغییر یافته باشد، آن حقیقت ، تمثل یافته است.

نوشته: شکوری

بخش قرآن تبیان


منابع:

[1] راغب اصفهانى، مفردات؛ لسان العرب، واژه ی تمثل.

[2] دهخدا، لغتنامه، واژه ی تمثل.

[3] علامه ی طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 14، آیه ی 17 سوره ی مریم؛ مكارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 13.

[4] ابراهیم کمال زاده، روزنامه كیهان، شماره 19830 به تاریخ 13/10/89، صفحه 6

[4] سید على اکبر قرشى، کتاب نگاهى به قرآن، با تصرف