تبیان، دستیار زندگی
شک نیست که مِگره در ادبیات فرانسه شخصیت نام‌داری‌ست. اما مشی انسانی او در مقام یک کمیسر به گونه‌ای‌ست که خواننده با خود می‌گوید این مِگره بالاتر از یک قهرمان داستان پلیسی‌ست. او انسانی‌ست که می‌شود جوان‌مرد ادبیات فرانسه‌اش خواند. فقط در پی این نیست که...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمیسر مگره و جنایت زیاده خواهان پاریسی

کمیسر مگره و جنایت زیاده خواهان پاریسی

شک نیست که مِگره در ادبیات فرانسه شخصیت نام‌داری‌ست. اما مشی انسانی او در مقام یک کمیسر به گونه‌ای‌ست که خواننده با خود می‌گوید این مِگره بالاتر از یک قهرمان داستان پلیسی‌ست. او انسانی‌ست که می‌شود جوان‌مرد ادبیات فرانسه‌اش خواند. فقط در پی این نیست که مجرم را به تله بیندازد، مچش را بگیرد و بعد پی کارش برود.

در بین رمان‌های مربوط به ادبیات پلیسی کمیسر مگره ویژگی‌های خاصی دارد که همان‌ها باعث شده‌اند رمان‌های ژرژ سیمنون، نویسنده بزرگ بلژیکی مشهور شوند و تا این اندازه مورد استقبال قرار گیرند. کمیسر مگره کمتر پیش می‌آید عصبانی شود.یا مثلا برخلاف کارآگاهان بزرگی مثل هرکول پوآرو یا شرلوک هلمز او ازدواج کرده و به همسرش علاقه خاصی دارد.

او در همه رمان‌های ژرژ سیمنون حضور ندارد. اما از وقتی خلق شد در اغلب رمان‌ها شخصیتی سرزنده و در عین حال نگران و مهربان دارد. او می‌تواند عاطفه‌اش را با صداقت نشان دهد و با مردم مهربان باشد. مِگره در رمان‌های اول سیمنون آدم ساده‌ای‌ست. اما به تدریج دست‌خوش تحول می‌شود. در وجودش مُهر‌ه‌ای رشد می‌کند که آدم‌ها را به او می‌کشاند. رمان ‌مشتری شنبه‌ها‌ این‌طور است. مردی رنج‌دیده و دائم‌الخمر مدت‌ها کمیسر مگره را تعقیب می‌کند تا با او درد دل کند. برای این‌کار شنبه‌ها همیشه به اداره او می‌رود و به تدریج به مشتری شنبه‌ها تبدیل می‌شود. دست آخر شبی قبل از آن‌که مگره به خانه‌اش برسد به آن‌جا می‌رود و قبل از شام نقشه‌اش را با او در میان می‌گذارد. این مرد لئونار پلانشون نام دارد. پلانشون می‌خواهد همسرش را با مردی دیگر که به زندگی او رخنه کرده بکشد.

این مسأله زمانی طرح می‌شود که پاریس درگیر سرقت‌های زنجیره‌ای‌ست و مِگره مشغول آن است. با این حال مگره بی‌آن‌که بخواهد آن مرد را از نقشه‌اش منصرف کند فقط می‌گوید هر روز به او تلفن کند. مرد دو روز به مِگره تلفن می‌زند. بعد دیگر نمی‌زند. مگره نگران می‌شود. جست‌وجوهاش را شروع می‌کند. به کافه‌ها و رستوران‌ها سر می‌زند. می‌فهمد آن مرد گم‌و‌گور شده است. دست آخر توطئه‌ی پلیدی را در خانه‌ی همان مرد کشف می‌کند. همسر پلانشون به هم‌راه آن مرد او را سر به نیست کرده‌اند.

در ‌مشتری شنبه‌ها‌ هم این آز و شهوت است که به خون ریختن می‌انجامد. زن قانع نیست. مرد هم از روی زیاده‌خواهی عادت کرده به دست‌درازی. هر دو برای یک زندگی نو دست به قتل مردی می‌زنند که تصور می‌شود مزاحم است.

سیمنون تمام رمان را در خیابان‌های سرد و مه‌آلود پاریس پیش می‌برد. از کافه‌ها و خیابان‌ها پاریس می‌گوید. فضای دلهره و نگرانی می‌سازد تا دل‌مشغولی مِگره را بهتر نشان دهد. سیمنون در این رمان اصرار عجیبی به توصیف خیابان‌های پاریس دارد. که البته از سر تعمد است. پاریس همیشه در رمان‌های او ملموس بوده است. خودش به یک شخصیت بدل شده است. شاید برای این است که بگوید عجیب نیست در پاریس با آن جاذبه‌هاش کسی هم پیدا می‌شود که با دوز و کلک زن و زندگی را از دست یکی دیگر دربیاورد و بعد قصد جانش را بکند.

مِگره در این رمان یک تفاوت عمده هم با دیگر پرونده‌هاش دارد. در رمان دختربچه‌ای هست. او دختر پلانشون است. تمام دل‌خوشی این پلانشون همین دختر است. مگره از همه‌ی کسانی که به نوعی مرتبط با قضیه قتل هستند سؤال و جواب می‌کند. اما هیچ‌وقت با این دختربچه رودررو نمی‌شود. هرچند ممکن است اطلاعاتی داشته باشد که قطعا دارد. علتش در این است که کمیسر مگره و همسرش هیچ‌وقت بچه‌دار نشدند. سیمنون هم زمانی که اغلب این رمان‌هاش را می‌نوشت بچه‌ای نداشت. چون وقتی با زن اولش ازدواج کرده بود او نمی‌خواست بچه‌ داشته باشند. سیمنون هم هیچ‌وقت نمی‌خواست در رمان‌هاش موقعیتی خلق کند که مگره با بچه‌ها رودررو شود.

با این حال مگره این‌بار هم از راه نوعی دل‌شوره و دل‌واپسی از یک طرف و ایمان نابش به غریزه انسانی از طرف دیگر جنایت را کشف می‌کند. او به تجربه این را فهمیده است که عقده‌های انسانی در زندگی روزمره سر باز می‌کنند و دست آخر به خشونت و جنایت کشیده می‌شوند. در داستان‌های پلیسی اغلب این زیاده‌خواهی بوده که مسبب قتل بوده. در ‌مشتری شنبه‌ها‌ هم این آز و شهوت است که به خون ریختن می‌انجامد. زن قانع نیست. مرد هم از روی زیاده‌خواهی عادت کرده به دست‌درازی. هر دو برای یک زندگی نو دست به قتل مردی می‌زنند که تصور می‌شود مزاحم است. هرچند وقتی جنایت لو می‌رود آن زن و مرد چنان نفرتی از هم پیدا می‌کنند که انگار هیچ وقت زیر یک سقف نبوده‌اند.  

مشتری شنبه‌ها را انتشارات مروارید با ترجمه روان رامین آذربهرام  در 152 صفحه و با قیمت  3200 تومان منتشر کرده است.

درباره ژرژ سیمنون:

ژرژ ژوزف کریستین سیمنون (George Joseph Chiristian Simenon) در 12 فوریه سال 1903 در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد و در شب چهارم سپتامبر 1989 در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود از دنیا رفت.

سیمنون یکی از پرکارتین نویسندگان قرن بیستم بود. وی عادت داشت ساعت چهار صبح از خواب بیدار شود و شروع به نوشتن کند. این کار را تا ظهر ادامه می داد و بقیه روز را استراحت می کرد. به این ترتیب می توانست در هر روز 60 تا 80 صفحه مطلب بنویسد.

آثار او مشتمل است بر بیش از 200 رمان، 150 رمان کوتاه، یک سناریو برای باله، چندین جلد زندگینامه (که نخستین آنها با عنوان خاطرات خودمانی در 1981 منتشر شد)، مقالات بیشمار و تعداد زیادی رمان عامه پسند که آنها را صرفاً برای کسب درآمد و با یک دوجین نام مستعار نوشته است. اما شهرت وی به واسطه ی 75 رمان و 28 داستان کوتاهی است که کمیسر مگره قهرمان آنهاست. نخستین این رمان ها با نام (Pierr Le Letton) در سال 1931 و آخرین آنها مگره و مسیو چارلز (Maigret & Mr. Charles) به چاپ رسیدند.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: جام جم، هزار کتاب، ویکی پدیا