تبیان، دستیار زندگی
نمونه مسجّل و روشن آن، ابلیس سیه روی است که بنا به روایتی از امیر اهل ایمان، علی علیه السلام، شش هزار سال خدای را پرستش نمود اما عاقبت با حسد بردن بر آدمی، گرفتار نخوت و کبر گردید و کارنامه سفید گذشته‌اش را سیاه و سرنوشت تاریک آینده‌اش را تباه ساخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت سه عابد بد نام

عابد

حکایت ایمان آدمی، حکایت غریبی است، از آن غریب‌تر، سنجه رسواکننده الهی است که سرشت بد نهاد را از گوهر پاک‌ذات جدا می‌کند.

آدمی اگر عابدترین خلق روزگارهم باشد، پیوسته باید کشیک نفس کشد چه آنکه نفس انسان سرکش است و بدلگام.

بوده اند در تاریخ کسانی که در ردیف بندگان خاص خدا جای داشته‌اند اما سرنوشتشان با کفر و شرک در هم آمیخته شد.

نمونه مسجّل و روشن آن، ابلیس سیه روی است که بنا به روایتی از امیر اهل ایمان، علی علیه السلام، شش هزار سال خدای را پرستش نمود اما عاقبت با حسد بردن بر آدمی، گرفتار نخوت و کبر گردید و کارنامه سفید گذشته‌اش را سیاه و سرنوشت تاریک آینده‌اش را تباه ساخت. بلعم باعورا، نمونه دیگری است که بنا به نقلی، به پایه و رتبتی دست یازیده بود که اسم اعظم خدا را می‌دانست و با این اسم، کرامت‌ها از وی سر می‌زد. اما عاقبت در بند شیطان گرفتار آمد و از راه راست بیرون شد. برصیصای عابد-که در نوشتار حاضر بیشتر از آن سخن خواهد رفت، نمونه سومی است که داستان آن، به گونه‌ای خاص در قرآن کریم مورد اشاره واقع شده است. در زیر حکایت وی به اختصار از منظر قرآن روایت شده است.


حکایت برصیصای عابد

مفهوم شناسی:

"برصیصا" را برخی در لغت برگرفته از «صیصا» در زبان آرامی می‌دانند که به معنای سینه بند یا کاکل‌های کلاه اسقف اعظم که یادآور برترین مقام کلیساست، می‌باشد و در اصطلاح راهبی عابد و زاهد بود که در دام شیطان گرفتار گشت و

بد فرجام شد.1

برصیصا از قوم بنی اسرائیل بوده که عمری به پرستش خداوند و بندگی او سپری کرد و در پرتو ریاضت و یکتاپرستی و عبادت به مقامی رسیده بود که خداوند دعای او را در حق بیماران و دیوانگان و درماندگان مستجاب می‌کرد و خواسته‌اش را برآورده می‌نمود، مردم نزد او می‌آمدند و او به رایشان دعا می‌کرد و شفای آنان را از خدا می‌خواست و خدا نیز شفا می‌بخشید.2

یادکرد قرآن از برصیصا:

نام و سرگذشت برصیصا به طور مستقیم در قرآن نیامده است؛ ولی آیات اول تا هجدهم سوره‌ی شریفه‌ی حشر به این مطلب اشاره دارد، به این صورت که این آیات سرگذشت طایفه یهود بنی نضیر را بازگو می‌کند که در اثر پیمان شکنی، (بدون جنگک و خونریزی) از مدینه رانده شدند 3 و سخن از منافقانی است که به بنی نضیر قول مساعدت می‌دهند و آن‌ها را علیه پیامبر اسلام (ص) تحریک می‌کنند، اما هرگز به این قول‌های دروغین عمل نمی‌کنند،4 در ادامه قرآن کریم درباره‌ی منافقان تشبیهی به کار می‌برد و می‌فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیطانِ اِذْ قالَ لِلاِنسانِ اکْفُرْ فَلمّا کَفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنکَ اِنّی اَخافُ اللهَ رَبّ الْعالمینَ»5

«کار آن‌ها همچون شیطانی است که به انسان گفت: کافر شود تا مشکلات تو را حل کنم. اما هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم»

در اینکه منظور از "انسان" در این آیه کیست در میان مفسران اختلاف است، اکثر آن‌ها، آن را جنس انسان می‌دانند که شیطان انسانی را به سوی کفر دعوت می‌کند، زیبایی‌های دنیا را در نظرش زینت می‌دهد و او را گرفتار کفر می‌سازد و سرانجام او را با همان رها می‌سازد.6

برخی قائلند، آیه در مورد کفار جنگ بدر نازل شده است،7 اما اغلب مفسران برصیصای عابد را مصداق بارز انسان در این آیه می‌دانند.

«کار آن‌ها همچون شیطانی است که به انسان گفت: کافر شود تا مشکلات تو را حل کنم. اما هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم»

داستان حیرت انگیز برصیصای عابد:

شیطان

راهب بنی اسرائیل در اثر عبادات طولانی به نقلی مستجاب الدعوه بود اما شیطان سال‌ها در پی فریب او بود، روزی زنی که به جنون مبتلا شده بود را به نزد وی می‌آورند تا او را شفا دهد از برصیصا می‌خواهند زن را نزد خود نگاه دارد، ابتدا امتناع می‌کند ولی با اصرار برادران آن زن، می‌پذیرد تا نزد او بماند.

شیطان راهب را وسوسه کرده و جمال زن را در نظرش زیبا جلوه می‌دهد و برصیصا به او تجاوز می‌کند، بار دیگر شیطان به او القا می‌کند برای فرار از رسوایی، زن را بکشد و او را مدفون سازد، راهب در پی آن خیانت، چنین جنایتی هم مرتکب می‌شود.

راز این رسوایی آشکار می‌شود و برصیصا را به صلیب یا به دار می‌کشند در بالای چوبه‌ی دار شیطان بار دیگر دست به گمراهی او می‌زند و از نقش اصلی خود در رقم خوردن این سرنوشت خبر می‌دهد و از او می‌خواهد اگر در برابرش سجده کند، او را رهایی بخشد، گویند راهب در همان حال با اشاره بر او سجده می‌کند و کافر می‌شود شیطان نیز از وی بیزاری جسته و او را رها می‌کند و برصیصای راهب در حالت کفر از دنیا می‌رود.8

این داستان با شرحی مفصل‌تر و با جزئیاتی متفاوت در روایات نقل شده است، نام برصیصا در کنار نام ابلیس و بلعم باعورا یاد می‌شود که هر سه به رغم پیشینه‌ی درخشان در عبادت و بندگی، سرانجامشان تباه می‌شود.9

فرآوری: شکوری

گروه دین تبیان


[1] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم، بوستان کتاب، 1386، ج 3، ص 120.

[2] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه علی کرمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1380، چاپ اول، ج 14، ص 690-688.

[3] . طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری رجاء، 1363، ج 19، ص 412.

[4] .  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب للاسلامیه، 1374، چاپ 12، ج 23، ص 529- 528.

[5] . حشر، 16، (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌باشد.)

[6] . تفسیر المزیان، پیشین، ص 437، تفسیر نمونه، پیشین، ص 538.

[7] . تفسیر مجمع البیان، پیشین، ص 691.

[8] . مجمع البیان، پیشین، ص 690-688؛ نمونه، پیشین، ص 545-544؛ المیزان، پیشین، ص 441-440.

[9] . اعلام قرآن، پیشینه، ص 120.