رهبر شیعیان پشیمان رستگار شد
«سلیمان» فرزند «صرد» و صرد نیز فرزند «جون» بود. او از صحابیان کهنسال پیامبر (ص) به شمار میرود که پس از رحلت آن حضرت در کوفه رحل اقامت افکند.
در زمان جاهلیت او را «یَسار» مینامیدند. پس از گرویدن به دین اسلام، حضرت پیامبر(ص) نام «سلیمان» را بر او گذاشت.
«سلیمان بن صرد» همراه حضرت علی(ع) در جنگهای «جمل» و «صفین» شرکت کرد و در مبارزهای تن به تن «حوشب ذوالظلم» را به قتل رساند. . . «سلیمان» در دین و عبادت صاحب فضیلت بود و درمیان قبیلهاش قدر و منزلت داشت و همیشه همراه حضرت علی (ع) بود. «فضل بن شاذان»، سلیمان را از تابعین و رؤسا و زاهدان بزرگ معرفی کرده و «ذهبی» دربارهاش گفته است: «سلیمان بن صرد از شیعیان و یاران علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) است و به اندازهای در تشیع شهرت داشت که جزو رؤسای شیعه محسوب میشده است.»
در اثر انتقادها و فعالیتهای مختار جمعیتی قریب به 10000 نفر از گرد او پراکنده شدند و تنها 4 الی 5 هزار نفر در حلقه او باقی ماندند. سلیمان نیز اردو را از نخلیه کوفه به سمت عینالورده (شمال سوریه در مرز کنونی ترکیه) حرکت داد. عینالورده مسیری بود که عبیدالله بنزیاد از آنجا قصد عراق را کرده بود.
در «صحیح بخاری» و «مسلم»، احادیثی از او که بیواسطه از رسولاکرم(ص) نقل کرده، موجود است.
سلیمان بن صرد از کسانی بود که به «حضرت امام حسین (ع)» نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد اما از یاری او دست کشید. پس از واقعه نینوا که حضرت سیدالشهدا(ع) و یارانش به شهادت رسیدند و امویان خاندان آن حضرت را به اسارت بردند، پشیمان شد و در گردآوردن شیعیانی که از یاری نرساندن به امامحسین(ع)، به شدت اظهار پشیمانی میکردند، نقش به سزایی داشت و خانة او محل تجمع شیعیان نادم قرارگرفت. در این تجمع، گروه نادمین پس از تصمیم به گرفتن انتقام از قاتلان و عاملان شهادت امامحسین(ع) و یارانش، با او بیعت کردند.
از آن پس گروه شیعیان نادم به «توابین» مشهور شدند و سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان رهبر آنان شناخته شد.
پس از حادثة عاشورا، سلیمان بن صرد نامهای به «سعد بن حذیفه بن یمان»؛ از بزرگان شیعه در مدائن نوشت و او را از تصمیم خود برای گرفتن انتقام خون امامحسین(ع) آگاه کرد و سعد بن حذیفه بن یمان نیز به او پاسخ داد که وی را یاری خواهد کرد. سلیمان در نامهای، ربیعالآخر 65ق را موعد گردآمدن خونخواهان امامحسین(ع) در نخیلة کوفه تعیین کرد و شیعیان آن دوشهر- مدائن و کوفه- را با خود هم رأی ساخت.
پس از مرگ یزید، در نتیجة نابه سامانی اوضاع سیاسی، هواخواهان امام(ع) از سلیمان بن صرد خواستند تا قیام را علنی کند اما او به دلیل آن که کوفه در دست اشراف- یعنی عاملان شهادت امام حسین (ع) و یاران آنها – بود، از شتاب در کار خودداری ورزید و اهتمام را بر این گذاشت تا شعاع حلقة خونخواهان امام(ع) را وسعت دهد. از این رو داعیانی به نقاط مختلف فرستاد تا گسترة دعوت را فراتر کند.
او حتی، کسانی را از این گستره حذف کرد و اتحاد با آنان را نپذیرفت. «عبدالله بن زبیر» کسی بود که به سلیمان پیشنهاد اتحاد و مقابله با ابنزیاد را داد اما او جهاد زیر لوای عبدالله بن زبیر را گمراهی دانست و دعوتش را نپذیرفت.
سرانجام سلیمان در روزهای نخست ربیعالآخر سال 65ق در نخیله کوفه اردو زد و فرستادگانی را با شعار «یالثارات الحسین» روانة شهرها کرد.
از سوی دیگر «مختار ثقفی» به کوفه آمد و به انتقاد از سلیمان بن صرد خزاعی پرداخت. انتقاد او این بود که سلیمان به فنون رزمآوری آشنا نیست و با این ناآگاهی همه را به کشتن میدهد.
در اثر انتقادها و فعالیتهای مختار جمعیتی قریب به 10000 نفر از گرد او پراکنده شدند و تنها 4 الی 5 هزار نفر در حلقه او باقی ماندند. سلیمان نیز اردو را از نخلیه کوفه به سمت عینالورده (شمال سوریه در مرز کنونی ترکیه) حرکت داد. عینالورده مسیری بود که عبیدالله بنزیاد از آنجا قصد عراق را کرده بود.
پس از حادثه عاشورا، سلیمان بن صرد نامهای به «سعد بن حذیفه بن یمان»؛ از بزرگان شیعه در مدائن نوشت و او را از تصمیم خود برای گرفتن انتقام خون امامحسین(ع) آگاه کرد و سعد بن حذیفه بن یمان نیز به او پاسخ داد که وی را یاری خواهد کرد. سلیمان در نامهای، ربیعالآخر 65ق را موعد گردآمدن خونخواهان امامحسین(ع) در نخیله کوفه تعیین کرد و شیعیان آن دو شهر- مدائن و کوفه - را با خود هم رأی ساخت.
یاران سلیمان در عینالورده به سختی با سپاهیان شام جنگیدند. سلیمان ابتدا گروهی از سپاهیانش را به فرماندهی «مسیب بن نجبه» به سوی شامیان فرستاد و آنها را شکست داد. آن گاه ابنزیاد، «حصین بن نمیر» را پیشفرستاد و سلیمان خود رویاروی او قرارگرفت. حصین تمایل چندانی به ستیز نداشت اما پافشاری سلیمان آن دو را به جنگاوری کشاند و جنگ چنان در گرفت که به روز بعد نیز کشیده شد و سلیمان و یارانش چنان جنگیدند که غلاف شمشیرهای شان هم حتی شکست و سپاه حصین به تیراندازی متوسل شدند.
سرانجام سلیمان بن صرد با تیری که «یزید بن حصین» به سویش پرتاب کرد، بر زمین افتاد و گفت: به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم.
با کشته شدن سلیمان، مسیّب بن نجبه، همان گونه که سلیمان تعیین کرده بود، پرچم مبارزه را دست گرفت.
مسیّب بن نجبه نیز کشته شد و با این که سپاهی با پانصد سوار از بصره و مدائن به رهبری «مُتقی مَحرقه» و «سعید بن حذیفه» برای کمک رسیدند اما کاری از پیش نبردند و اثری نداشتند.
سلیمان بن صرد به هنگام شهادت 93 سال داشت. «ادهم بن محرز به اهلی» از سپاه شام سر «سلیمان» و «مسیّب بن نجبه» را نزد «مروان بن حکم» برد.
پس از «سلیمان بن صرد خزاعی»، «مختار ثقفی» قیام خود را آغاز کرد.
نویسنده: نیلگون دریایی
تنظیم: شکوری - دین و اندیشه تبیان
منابع :
- تاریخ طبری
- اخبار الطوال
- معارف و معاریف
- دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
- تاریخ یعقوبی
- دایرهالمعارف تشیع