تبیان، دستیار زندگی
علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجرـ9)»؛ ما قرآن را نازل كردیم، و ما بطور قطع آن را پاسدارى مى‏كنیم.)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سلامت قرآن

دلایل عدم تحریف قرآن

قرآن

علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجرـ9)»؛ ما قرآن را نازل كردیم، و ما بطور قطع آن را پاسدارى مى‏كنیم.)

مسلمانان از آغاز، قرآن را حفظ كرده و در نوشتن و حفظ آن جدّى بودند، حتّى آموزش قرآن را مهریه زنان قرار مى‏دادند، در نمازها مى‏خواندند و كاتبان وحى افراد متعدّد بودند كه یكى از آنان حضرت على (علیه السلام) بود و  اهل بیت (علیهم السلام) مردم را به همین قرآن موجود دعوت مى‏كردند، به علاوه حدیث ثقلین از شخص پیامبر(ص) كه فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما مى‏گذارم و مى‏روم یكى قرآن و دیگرى اهل بیتم، كه این دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند و اگر شما به هر دو تمسك كنید، هرگز گمراه نخواهید شد. گواه دیگرى بر سلامت قرآن است و به راستى مگر مى‏توان گفت رسالت پیامبر ثابت ولى كتابش متغیر است؟!

مصطفى را وعده داد الطاف حق

گر بمیرى تو نمیرد این نَسَق‏

من كتاب و معجزت را حافظم

بیش و كم كن را ز قرآن رافضم‏

در زمینه تحریف نشدن قرآن صدها كتاب و مقاله و تحقیق از سوى بزرگان شیعه تألیف شده است و با كمال تأسّف عقیده به تحریف را به ناحقّ به شیعه نسبت داده‏اند.

زیبایی آسمانها

وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرِینَ (حجر ـ16)

و همانا ما در آسمان برج‏هایى قرار دادیم و آن را براى بینندگان زینت دادیم.

كلمه «بروج» جمع «برج» در اصل به معناى ظهور است و به قصر و كاخ و ساختمان‏هاى بلند كه جلوه‏اى خاص دارد «برج» گفته مى‏شود و در این آیه كرات آسمانى یا منازل آنها به برج تشبیه شده است.

از گردش زمین به دور خورشید، دائره‏اى فرضى به نام «منطقة البروج» تشكیل مى‏شود.

این دایره را دوازده قسمت نموده‏اند كه مطابق هر قسمتى ستارگانى قرار مى‏گیرند و به تناسب شكل آن، مجموعه‏اى از ستارگان به آن نامگذارى شده است. در فارسى به نام‏هاى فروردین، اردیبهشت، خرداد، ..... و در عربى به نام حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدى، دلو و حوت مى‏باشد.

جهان آفرینش با نظام خاصّى كه دارد نمونه‏اى از قدرت بى‏پایان الهى است و انسان باید چشم خود را باز كند و با تفكّر در پدیده‏هاى خلقت در زمین و آسمان بر معرفت خود نسبت به آفریدگار و آفریده بیفزاید. یكى از این پدیده‏ها كه بشر در شناخت آن هنوز در آغاز راه است نظام موجود در آسمان‏هاست. در این آیه به پدیده‏هایى در آسمان اشاره مى‏كند كه هنوز بشر حقیقت برخى از آنها را با وسایل مادى درك نكرده است، اگر چه برخى دیگر از آنها براى بشر قابل درك است.

ستارگان براى اهل زمین چشم انداز زیبایى دارند و آنها زینت آسمان هستند و لذا در این آیه و آیات دیگر از قرآن، ستارگان را مایه آرایش آسمان معرفى كرده است‏

حدیث ثقلین از شخص پیامبر(ص) كه فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما مى‏گذارم و مى‏روم یكى قرآن و دیگرى اهل بیتم، كه این دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند و اگر شما به هر دو تمسك كنید، هرگز گمراه نخواهید شد

پیام‏های آیه:

1ـ كرات آسمانى و حركت آنها در مدارهاى گوناگون، یكى از آثار توحید و خداشناسى است. «لَقَدْ جَعَلْنا»

2ـ آفریده‏هاى آسمانى نیز حادث هستند. «جَعَلْنا»

3ـ زینت و زیبایى، یك اصل در آفرینش است كه خداوند در خلقت آسمان‏ها آن را رعایت نموده است. «زَیَّنَّاها»

4ـ آسمان نیز همچون زمین، براى انسان آفریده شده است. «لِلنَّاظِرِینَ»

گذری بر سه آیه آخر سوره حجر

قرآن

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ یَضِیقُ صَدْرُكَ بِما یَقُولُونَ (حجر ـ97) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ (حجرـ 98) وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ (حجرـ99)

(اى پیامبر!) ما مى‏دانیم سینه‏ات از آنچه آنها مى‏گویند تنگ مى‏شود (و تو را سخت ناراحت مى‏كنند). (97)

(براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش! (98)

و پروردگارت را عبادت كن تا یقین [مرگ‏] تو فرا رسد! (99)

در میان مفسران مشهور آن است كه مراد از «الْیَقِینُ» در این آیات، مرگ یعنى یقینى‏ترین امر نزد بشر است. همان گونه كه در آیه‏ى 46 سوره مدّثر نیز از زبان كفّار آمده كه: «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ» ما معاد را تا لحظه مرگ تكذیب مى‏كردیم. گرچه معناى یقین، مرگ نیست ولى مرگ زمینه‏اى براى یقین پیدا نمودن است، چون هنگام فرا رسیدن مرگ تمام پرده‏ها كنار رفته و انسان به واقعیات یقین پیدا مى‏كند.

بعضى از منحرفین آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ» را دستاویز قرار داده و مى‏گویند: اگر به یقین رسیدى، دیگر عبادت لازم نیست!. غافل از آنكه خطاب آیه به پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) است كه از روز اوّل به یقین رسیده بود و در برابر تطمیع و تهدیدهاى كفّار مى‏فرمود: اگر ماه را در یك دستم و خورشید را در دست دیگرم قرار دهید، دست از وظیفه‏ى خود برنمى‏دارم، ولى با آن یقین تا آخرین لحظه عمر عبادت مى‏كرد.

دواى فشار روحى و روانى، نماز، سجده، تسبیح و حمد خداوند است. «یَضِیقُ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ... وَ اعْبُدْ» (ابن عباس مى‏گوید: هر گاه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله غمگین مى‏شد، به نماز برمى‏خاست)

پندهایی از آیات:

1ـ اگر بدانیم رنج ما زیر نظر خداست، تحمّل مشكلات آسان مى‏شود. «نَعْلَمُ»

2ـ ظرفیّت تمام افراد حتّى انبیا محدود است. «یَضِیقُ صَدْرُكَ»

3ـ گاهى لجاجت و یاوه‏گویى، سعه صدردارترین افراد را در فشار قرار مى‏دهد. «یَضِیقُ صَدْرُكَ» با آنكه خداوند فرموده: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»

4ـ سینه پیامبر در جنگ‏ها تنگ نشد، ولى از حرف‏ها دلگیر شد. «یَضِیقُ صَدْرُكَ بِما یَقُولُونَ»

5ـ دواى فشار روحى و روانى، نماز، سجده، تسبیح و حمد خداوند است. «یَضِیقُ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ... وَ اعْبُدْ» (ابن عباس مى‏گوید: هر گاه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله غمگین مى‏شد، به نماز برمى‏خاست) (تفسیر نمونه) در زندگى انسان همیشه مشكلاتى بوده و هست و این طبیعت زندگى دنیا است، و هر قدر انسان بزرگتر باشد این مشكلات بزرگتر است، و از این رو مى‏توان به عظمت مشكلاتى كه پیامبر در آن دعوت بزرگش با آن روبرو بود پى برد.

ولى مى‏بینیم خداوند به پیامبرش دستور مى‏دهد كه براى كسب نیرو و سعه صدر بیشتر در برابر انبوه این مشكلات، به تسبیح پروردگار و نیایش و سجده بر آستانش روى آورد، این نشان مى‏دهد كه عبادت اثر عمیقى در تقویت روح و ایمان و اراده آدمى دارد.و از روایات مختلف نیز استفاده مى‏شود كه پیشوایان بزرگ هنگامى كه با بحرانها و مشكلات عظیم روبرو مى‏شدند به در خانه خدا مى‏رفتند و در پرتو عبادتش آرامش و نیرو مى‏یافتند.

6 ـ مهمتر از عبادت، استمرار آن است. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ»

7ـ تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است. «وَ اعْبُدْ ... یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ»

نوشته  آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1- تفسیر نور ج 6

2- تفسیر كوثر ج 6

3- تفسیر نمونه ج 11