تبیان، دستیار زندگی
در اینکه عقل و علم، چراغ و روشنایی برای رسیدن به مقصد است و در اینکه انسان برای تربیت محتاج عقل است شکی نیست. و چندان به بحث و استدلال نیازی نیست. امّا در اینکه چه پشتوانه و ضامن محکمی لازم است تا علم و عقل و اراده (همان قوه اجرایی عقل) تحت تأثیر امیال قر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل و پیش نیازهای تربیت دینی (1)

تربیت دینی

1- علم و اراده

" علم در واقع مکمل عقل و به عبارت دیگر، عقل اکتسابی است. روشنایی است... انسان [در روشنایی] می فهمد چه می کند... می فهمد که اگر بخواهد به فلان مقصد برسد، از اینجا باید برود، این وسیله است برای آن مقصد " ...  (تعلیم و تربیت دراسلام – مطهری ص 323)

در اینکه عقل و علم، چراغ و روشنایی برای رسیدن به مقصد است و در اینکه انسان برای تربیت محتاج عقل است شکی نیست. و چندان به بحث و استدلال نیازی نیست. امّا در اینکه چه پشتوانه و ضامن محکمی لازم است تا علم و عقل و اراده (همان قوه اجرایی عقل) تحت تأثیر امیال قرار نگیرند و بلکه بر میل ها حکومت کنند، باید تأملی بیشتر نمود.

قبل از بازشناسی پشتوانه و ضامن محکم مذکور، لازم به ذکر است که، اراده یک قوه و نیروی دیگری است در انسان، وابسته به عقل ...، برخلاف میل که وابسته به طبیعت انسان است. میل از نوع کشش و جاذبه است که اشیاء مورد نیاز، انسان را به سوی خود می کشند و به هر اندازه که میل شدیدتر باشد، اختیار از انسان مسلوبتر  است، یعنی انسان در اختیار یک قدرت بیرون از خود است، برعملکرد اراده که یک نیروی درونی است. انسان با اراده، خودش را از تأثیر نیروهای بیرونی خارج و مستقل می کند. اراده هر مقدار که قویتر باشد، بر اختیار انسان افزوده می شود و انسان بیشتر مالک خود و کار خود و سرنوشت خود می گردد (همان  ص 320)

برای مهار امیال و مدیریت عقل و اراده در مسیری انسانی و الهی و مقابله با غلبه امیال و کشش های بیرونی بر عقل و اراده، به عنصری بسیار نیرومند، که همان ایمان مذهبی است محتاج خواهیم بود. ایمان مذهبی، آدمی را از خود محور و اینکه همواره در اندیشه و عمل تکیه و تاأکید بر منافع فردی و شخصی داشته باشد، باز داشته و خدا محوری، تکلیف و انگیزه متعالی را جایگزین تمایلات نفسانی می سازد.

تنها در شرایط مطلوب مذکور است که تربیت دینی مقدور وممکن خواهد شد. یعنی همسوی علم و اراده و ایمان. تربیت بدون تقویت علم و اراده و ایمان، تربیت غیر دینی است و اصلاً تربیت نیست. تخریب است.

2- عبادت

اگر انسان علاقمند به تربیت خود و فرزندانش می باشد،" و یا می خواهد افرادی را تربیت کند، واقعاً باید به مسئله نیایش، دعا و عبادت اهمیت بدهد. و اصلاً مسئله عبادت قطع نظر از اینکه پرورش یک حس اصیل است، تأثیر زیادی در سایر نواحی انسان دارد. این است که بزرگان همیشه توصیه می کنند: هر مقدار کار زیاد داری، در شبانه روز یک ساعت را برای خودت [برای عبادت] بگذار. (همان ص 341)

یعنی در آن یک ساعت از خودت حساب بکشی محاسبه کنی. بعد کارهای خطای خود را مرور کنی. استغفار کنی. تصمیم به جبران و عدم تکرار داشته باشی.

برای مهار امیال و مدیریت عقل و اراده در مسیری انسانی و الهی و مقابله با غلبه امیال و کشش های بیرونی بر عقل و اراده، به عنصری بسیار نیرومند، که همان ایمان مذهبی است محتاج خواهیم بود. ایمان مذهبی، آدمی را از خود محور باز داشته و خدا محوری، تکلیف و انگیزه متعالی را جایگزین تمایلات نفسانی می سازد.

اسلام و قرآن عبادت را چند بعدی و همه جانبه طرح و تبیین می کند. عبادت چند بعدی یعنی چه؟ یک وقتی بود که جامعه ما دچار یک بیماری بود و آن این که اسلام را فقط در عبادت می دانستند آن هم چه عبادت هایی! ملاک مسلمانی، زیاد مسجد رفتن و زیاد دعا خواندن بود. این، به صورت یک بیماری در آمده بود. ولی کم کم علامت یک بیماری دیگری در میان ما پیدا می شود. عده ای که توجه به جنبه های اجتماعی اسلام پیدا کرده اند، کم کم می خواهند جنبه های معنوی اسلام را ندیده بگیرند. این هم بیماری است. " اعتدال در عبادت یعنی هر دو جنبه را داشتن یعنی عبادت منجر به تربیت دینی و ساختن جامعه اسلامی می شود مانند " جامعه ای که پیغمبر درست کرد. [جامعه ای معتدل بود]. شما وقتی تاریخ را مطالعه می کنید می بینید اینها در دنیا نظیر ندارند: همین هایی که می آمدند در جنگ های ایران و روم شرکت می کردند، قائم اللیل و صائم و النّهار و در عین حال ضارب بالسیّف بودند. شب تا صبح ایستاده بود خدا را پرتش می کرد، در راز و نیاز بود، و روز روزه می گرفت ... آن چنان در میدان جنگ می جنگید که هیچ کس در مقابلش توانایی نداشت. اگر فقط شب ها عبادت می کرد و روزها روزه می گرفت ولی از گوشه مسجد بیرون نمی آمد، او مسلمان نبود. و اگر فقط در میدان جنگ شمشیرش خوب کار می کرد و خبر دیگری نبود، او یک آدمی بود که دنبال طمعش می رفت مثل همه کشور گشایان دیگر». (همان- ص 344- 345)

محبت نه افراط،نه تفریط

بدیهی است، وقتی گفته می شود هر کاری (اعم از خوردن، خوابیدن، کار کردن، لباس پوشیدن و...) که برای رضای خدا انجام گیرد، عبادت محسوب می شود بدین معنا نیست که دیگر نیازی به عبادات با سبک و سیاق خاص (مثل نماز، روزه، حج و خلوت با خدا و...) نداریم. در عبادات قرآنی و اسلامی علاوه بر نیّت (که باید خدایی باشد) شکل و قالب عبادات هم می بایست براساس دستورات و احکام مشخص و معینی که خداوند متعال مقرر فرموده مورد توجه و تاکید قرار گیرد. قامت و قیمت، ظاهر و باطن عبادات هم ترازند و همسو و در آیات و روایات شکل ظاهری عبادات با جهت گیری و محتوای آن ها طرح و تبیین شده است. بنابراین ظاهر و باطن عبادات (هر دو) در قبولی آنها و نیز در تربیت دینی و پرورش روحی، روانی و فکری انسان مؤثرند.

3- محبت

از پیش نیاز های و دیگری « که در تعلیم و تربیت اسلامی مطرح است، مسئله محبت و نقطه مقابل آن، خشونت است. البته نقطه مقابل محبت، معمولا بغض است، ولی اثر محبت، احسان و نرمی است، و اثر بغض، خشونت و سخت گیری، می دانیم که بعضی ها به چشم انتقاد به این تعلیم و تربیت اسلامی نگریسته و گفته اند که در اسلام آن چنان که باید و به قدر کافی روی مسئله محبت و اثرش که نرمی و احسان است تکیه نشده است، و اگر در اسلام مسئله محبت به انسان ها و مسئله احسان به انسان ها و نرمش در مقابل انسان ها مطرح شده، در مقابل، مسئله دشمن داشتن انسان ها و خشونت به خرج دادن به یک معنا بدی کردن هم مطرح است ... در یکی از کتاب های ادیان و شاید در یک مقاله ای که ترجمه شده بود، خواندم که یک جمله است که در همه ادیان بزرگ دنیا آمده و متحدالمآل همه ادیان است، در مسیحیت، در دین یهود، در دین زرتشت در اسلام، در دین بودا هست، و آن این است که " برای دیگران همان را دوست بدار که برای خود دوست می داری، و همان را دشمن بدار که برای خود دشمن می داری " که ما به این مضمون در اسلام زیاد داریم مانند: احبب للنّاس ما تحبّ لنفسک و اکره لهم ما تکره لنفسک (نهج البلاغه، نامه 3). این دستور در اسلام نیز هست یک دستور کلی و مطلق است ".(همان- ص 352 و 353)

آنجا که گفته می شود باید مصحلت را بر میل ترجیح داد، و معیار و مقیاس منطقی در تعلیم و تربیت اسلامی، خیر و سعادت و مصلحت است نه دوست داشتن و میل  داشتن، منظور تحمیل عقیده نیست مقصود این است که فرآیند تربیتی باید به گونه طراحی و مدیریت شود که مخاطب ما مصلحت و سعادت خود را بشناسد و همان را طلب کند.

انواع محبت

آیا همیشه مسئله محبوب و مطبوع بودن یک چیز با مسئله مصلحت منطبق است؟ آیا همیشه می تواند چیزی که مورد خوشایند و علاقه انسان است به مصلحت انسان هم باشد؟ مثلاً آیا کسی که عسل را دوست می دارد، همیشه می تواند برای او مفید هم باشد؟ آیا کسی که بیماری قند دارد، می تواند خوردن عسل به صلاح و سود اوست یا به زیان او؟ و آیا اینکه چون عسل برای او مضر است می توان برای دیگران هم آن را مضر بداند؟

آیا مقصود از محبت و جمله ای که متحدالمآل همه ادیان است این است؟ " یا اینکه نه، اینجا [مقصود اصلی ما از] محبت، محبت عاقلانه و منطقی است، که مساوی با مصلحت است، و مقصود این است که از آنچه که واقعاً خیر و سعادت است، همین طور که همیشه خیر و سعادت خودت را می خواهی، خیر و سعادت عموم مردم را نیز بخواه. خیر و سعادت مردم را خواستن، با این محبتی که ما معمولاً می گوییم و مسیحی ها می گویند، با محبت ظاهری، یعنی کاری کردن که طرف خوشش بیاید متفاوت است! (همان- ص 354)

مثلاً مادر و پدری معیار محبت شان به فرزندشان، دوست داشتن فرزندشان باشد، هر چه را او دوست بدارد برایش تهیه کنند.

افضل اعمال ، محبت به کوچولوها

مثلاً غذایی را دوست دارد که برایش مضّر است به او بدهیم و دارویی را دوست ندارد و برایش مفید است به او ندهیم.

این یک جور محبت کردن است. و یک جور محبت کردن، محبت مقرون به منطق است، یعنی محبت موافق با مصلحت که شامل زمان حال و زمان استقبال هر دو می شود. آن محبتی که واقعاً احسان و محبت است، ممکن است مطابق خوشایند این بچه باشد و ممکن است مطابق خوشایند او نباشد...» ( همان- ص 355)

بنابر این اگر خواست و میل، منطبق با مصلحت و سعادت عموم باشد، تأمین خواست عموم نتیجه بسیار خوبی را به دنبال خواهد داشت. اما اگر  تأیید خواست عموم با سعادت آنان در تعارض و تضاد باشد، عدم تأیید خواستشان عین محبت به آنان است. مثل خوراندن داروی تلخ به فرزند که مطابق میل او نیست. فراموش نشود که قبلاً این مهم مورد تأکید واقع شد که میل قوه مجریه طبیعت است، اراده قوه مجریه عقل و عمل مکمل عقل و به عبارتی عقل اکتسابی است. میل اساسا آینده سرش نمی شود، این خصوصیت میل است... میل به زمان حال تعلق می گیرد." (همان- ص 350 )

مصلحت فرد یا جمع؟

بی تردید، آنجا که گفته می شود باید مصحلت را بر میل ترجیح داد، و معیار و مقیاس منطقی در تعلیم و تربیت اسلامی، خیر و سعادت و مصلحت است نه دوست داشتن و میل  داشتن، منظور تحمیل عقیده نیست مقصود این است که فرآیند تربیتی باید به گونه طراحی و مدیریت شود که مخاطب ما مصلحت و سعادت خود را بشناسد و همان را طلب و بدان سوی میل داشته باشد. مطالبات مخاطب مطلوب شود. آنچه مسلم است، این است که بین مصلحت جمع و فرد، مصلحت جمع مقدم است. بطور مثال، پدر و مادری " که چند پسر و دختر در خانه شان هست و همه را هم دوست دارند، یکی از این بچه ها، نسبت به افراد دیگر، متعدّی و متجاوز است. پدر و مادر تنها این را دوست دارند که بگویند مطابق میل این [ یکی ] رفتار می کنیم. اگر میل هم مقیاس باشد، میل افراد دیگر را نیز باید در نظر بگیردد." ( همان- ص 356 و 357 )

"چقدر ما می بینیم که مصلحت جمع با مصلحت فرد جور در نمی آید. یعنی اگر مصلحت یک فرد را در نظر بگیریم، مصلحت افراد دیگر... از بین می رود و در نهایت خود آن فرد هم صدمه می بیند این است که در مواردی مصلحت فرد فدای مصلحت جامعه می شود. و از اینجاست که در مواردی خود محبت... ایجاب می کند عدم نرمی را، ایجاب می کند خشونت راه، ایجاب می کند خشونت را، " (همان- ص 357)

نوشته ی سید صالح زاهدی_گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.