تبیان، دستیار زندگی
در آمریکای لاتین رمانهای او بیشتر توسط مردم عادی خوانده می‌شود تا تحصیل‌کردگان و روشنفکران. چرا که کارهای او خیلی کمتر گرفتار کلیشه های نسلی از نویسندگان امریکای لاتین بود که تا امروز تنها برندگان این جایزه بوده اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یوسا، در روشنایی و تاریکی

یوسا

جایزه نوبل ادبیات سال 2010 به کسی رسید که در جامعه ادبی جهان چهره‌ای شناخته شده و مشهور بشمار می‌رود. روشنفکری فعال و با استعدادی انکار ناشدنی، ماریو بارگاس یوسا.

یوسا کاندیدای دائمی و چندین ساله این جایزه بود. اسم او از سال 1982، هر سال به عنوان یک گزینه شناخته شده مطرح می‌شد. او در طول زندگی نویسندگی‌اش به راحتی می‌توانست بعد از شاهکارهایی که نوشته بود این جایزه را از آن خود کند، رمان‌هایی مانند «خانه سبز» و « گفتگو در کاتدرال» که همه اینها قبل از سال 1975 چاپ شده‌اند.

اما با گذشت زمان او هر چه بیشتر به معرفی سبک نگارش متنوع و سرشار از استعدادش پرداخت و این امید می‌رفت که او توسط مسئولین استکهلم زودتر از اینها انتخاب شود. وقتی که خیلی سال پیش نویسنده‌ای از او پرسید که چرا موسسه نوبل از معرفی او اجتناب می‌کند، با خنده‌ای کنایه آمیز جواب می‌دهد که او گزینه‌ای سیاسی است.

اگر این درست باشد مسلما این اجتناب موسسه نوبل به دلایل ادبی نبوده است زیرا رمانهای یوسا تمجید و تحسین همگان از شرق تا غرب را برانگیخته، از منتقدان گرفته تا توده‌های مردم. در آمریکای لاتین رمانهای او بیشتر توسط مردم عادی خوانده می‌شود تا تحصیل‌کردگان و روشنفکران.

چرا که کارهای او خیلی کمتر گرفتار کلیشه های نسلی از نویسندگان امریکای لاتین بود که تا امروز تنها برندگان این جایزه بوده اند. کارهای یوسا می تواند عمیقا ملال انگیز و کسالت آور یا بطور عجیبی مهیج باشد، مقالات سیاسی او خالی از احساس است برخلاف نقد ادبی و کارهای ادبی او که مخالف نگاه عالمانه و روشنفکرانه است. مطابق نظر کمیته نوبل او جایزه را برد «برای نقشه نگاری دقیق ساختار قدرت و توان تصویرگری نافذش در بتصویر کشیدن مقاومت فردی، قیام و شکست.»

سالها این شایعه بر زبانها افتاده بود که استکهلم هیچگاه او را بدلیل موضع گیری محافظه کارانه‌اش در سیاست، معرفی نخواهد کرد، هرچند که در بیشتر موقعیت‌ها او یک چپ میانه رو بوده است. در انتخابات 1990 پرو، یوسا خود را به عنوان کاندیدای دست راستی معرفی کرد و وارد یک رقابت سخت با آلبرتو فوجی موری شد. و وقتی در انتخابات شکست خورد با پذیرفتن ملیت اسپانیایی اهالی پرو را رنجاند.

یوسا

در سال 1977 که رئیس جمهور فوجی موری در راس قدرت رژیم حاکمه بود، در شاخه ادبیات انتقادی، کتاب یوسا منتخب دریافت جایزه ی ملی منتقدان شد. تصادفا در آ‌‌ن‌ زمان من در هیئت رئیسه بودم که قبل از مراسم اهداء جوایز از یک پرویی تماسی دریافت کردیم که می‌خواست بداند یوسا دقیقا کجا می‌نشیند.

وقتی فهمید یوسا در جایگاه نخواهد بود آشفته شد و تلفن را کوبید. در زمان برگزاری آن مراسم یوسا در اروپا بود و نمی‌توانست اتفاقاتی را که در دانشگاه نیویورک افتاده بود را پیگیری کند. وقتیکه با او تماس گرفتم تا ماجرا را با او در میان بگذارم، او در پاسخ گفت: «طرفداران فوجی موری همیشه از اینکارها در حق من می‌کنند. آنها فقط می‌خواهند بواسطه  ترساندن من سر و صدا و ترس و وحشت ایجاد کنند.»

یوسا در ابتدای دهه 60 به پاریس رفت و با حلقه‌ای آشنا شد که مارکز، فوئنتس و کورتاسار هم در آن بودند. اما احساسات او بسرعت تغییر کرد، بخصوص وقتیکه رژیم کاسترو «هربرتو پادیلا»ی شاعر را دستگیر کرد. همینطور که زمان می‌گذشت یوسا متقاعد می‌شد که سوسیالیزم و آزادی قابل جمع با یکدیگر نیستند و در دهه  1980 در سخنرانی‌ها و مقالاتش بوضوح اعلام می‌کرد که بی‌شک پیش از آن اشتیاق و گرایش سیاسی عجیبی داشته است.

دو دهه  پس از شکست انتخاباتی یوسا، بسیار برای او پربار بود، در حدود 15 کتاب منتشر کرد و قاطعانه خودش را بعنوان پرکارترین و موفق‌ترین نویسنده  آمریکای لاتین در ربع آخر قرن بیست معرفی کرد. پس از جایزه ادبی سروانتس، جایزه سلطنتی اسپانیا و بیشماری رداهای دیگر که به افتخار کارهایش در نقاط مختلف جهان بر دوش او انداخته اند،

جایزه نوبل آخرین جایزه‌ای است که او در این مدت دریافت کرده است. اما باید توجه کرد که بیشترین مخاطبان او در میان اسپانیایی زبانها هستند تا در میان زبانها و کشورهای دیگر. در حقیقت او بسیار راحت‌تر از اینکه درباره حکومتهای استبدادی بنویسد درباره  عشق می‌نویسد، یوسا برای نوشتن از دیکتاتورهای خشن بیشتر از هنرمندان کم مایه زیرکی به خرج می‌داد.

ما با دو یوسا مواجه هستیم، «یوسای در روشنایی» که در داستانهای عاشقانه می بینیمش و « یوسای در تاریکی» که در رمانهای تاریخی او، می‌بینیم، که بسیار استادانه در آنها تحقیق کرده و موضوع را روشن ساخته است.

اما شاید بیشترین جنبه دلکش دوران زندگی یوسا را بتوان در عمق پایداری او نسبت به حقوق بشریت دید، در محبت و کنجکاوی تمام نشدنی او درباره جهانی آزاد، در تلاش خستگی ناپذیر او برای تحقیق درباره حقیقت حیوان دو پا. او به عنوان نویسنده الگویی است برای نسل ما. برای من افتخاری است که در پایان بنویسم: امسال جایزه نوبل به برنده واقعی رسید.

منبع: خبرآنلاین


گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی