تبیان، دستیار زندگی
قهوه تلخ را چه کسانی می توانند ببینند؟ برای تماشای مجموعه کامل قهوه تلخ، باید 75 هزار تومان پول بدهید. آیا یک خانواده معمولی، می توانید چنین هزینه ای را تامین کند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلاه گشادی به نام  قهوه تلخ

قهوه تلخ

سریال «قهوه تلخ» مهران مدیری بالاخره بعد از کش و قوس های مختلف در شبکه خانگی از دو هفته قبل توزیع شد و این هفته (سه شنبه) سری سوم آن عرضه خواهد شد. این سریال نود قسمت است که در سی مجموعه سه قسمتی هر هفته عرضه خواهد شد. مهران مدیری شخصا در ابتدای قسمت اول (فکر می کردم فقط در ابتدای قسمت اول بوده ولی گویا در ابتدای همه ۳۰ سری هست) در حدود ۱۰ دقیقه صمیمانه با مخاطبان و مردم سخن می گوید و کل صحبت او درباره سریال به مساله کپی رایت بر می گردد و خواهش او نسبت به اینکه مخاطبان از روی مجموعه ها کپی نکنند و هر کس خودش پول بپردازد (هفته ای ۲۵۰۰ تومان) و مجموعه را بخرد و حتی به برادر و خواهر و آشنایان هم ندهند.

و اما چند نکته:

۱- آقای مهران مدیری که دم از رعایت کپی رایت می زند خود در تیتراژ ابتدای سریال ش از تصنیف “علی‌اکبر شیدا” استفاده می کند و آن را بازخوانی می کند ولی در تیتراژ هیچ نامی از او نمی بینیم. کپی رایت در خدمت جیب من است دیگر. هر جا دلم خواست رعایت می کنم! تازه این اولین بار نیست و قبلا هم در آهنگ تیتراژ سریال های قبلی اش هم همین نکته بوده است.

۲- سریال قرار بوده در تلویزیون پخش شود. از نوع ساخت و رعایت ظاهر و باطن (!) افراد و شوخی ها این کاملا پیداست. در خبر ها هم جسته گریخته معلوم شده که گویا مسئولین سیما پیشنهاد سه و نیم میلیارد بابت مجموعه را داده بودند اما تهیه کنندگان و کارگردان مجموعه نپذیرفتند و خواستند دیگر درآمدهای پخش تلویزیونی سریال یعنی تبلیغات میان برنامه را هم داشته باشند که سیما با این خواسته موافقت نکرده و نتیجه این شده. آقای مدیری، حداقل در همان ده دقیقه سخنرانی تان نگوئید «مردم عزیز دلم براتون خیلی تنگ شده بود» شاید بهتر بود می گفتید: «مردم پولدار عزیز» یا «پول دار های گرامی» «آنهایی که دست تان به دهن تان می رسد» «آنهایی که هفتاد و پنج هزار تومان برای تان کلی پول نیست و لنگ همین مقدار پول نیستید» و …

۳- در ادامه مورد قبل: در محله مان مغازه ای هست که هر بار با بانو از جلوی آن رد می شویم دل مان می سوزد. آه می کشیم. شکر می کنیم خدا را. غصه می خوریم برای مردم بیچاره. اینقدری پول دار نیستیم اما خدا رو شکر می توانیم یک مانتوی ۲۰ هزار تومانی بخریم و نرویم در آن مغازه از انبوه لباس های دست دوم روی هم ریخته یک مانتو جدا کنیم و بین ۲۰۰۰ تومان یا ۱۵۰۰ تومن خریدنش التماس کنیم. دلمان برای این مردم می سوزد. همان هایی که مدیری دلش برایشان تنگ نمی شود.

۴- در میان این بازی های بزرگان با رقم ها و پولهایی که برای ما شمارش صفرهایش خیلی سخت است، متضرر باز هم زیر خطی ها هستند. آنهایی که نمی توانند برای یک سریال نود قسمتی و خندیدن و شاد بودن بهای هفتاد و پنج هزار تومانی بپردازند. ایران هفتاد میلیون جمعیت دارد. اگر هر خانواده را حدودا ۵ نفری فرض کنیم می شود ۱۴ میلیون خانواده. فروش سری اول مجموعه گویا در حدود یک میلیون نسخه بوده. یعنی حدود ۸ تا ده درصد خانواده های ایرانی سریال را می خرند و می بینند. اصلا دو برابر. تو بگو بیست درصد. شاید آقای مدیری از این فروش خارق العاده خوشحال باشد و پول خوبی گیرش آمده باشد و شاید سایت ها نوشته باشند این فروش رقم بالایی است ولی من می گویم رقم پایینی است. هشتاد درصد مردم از دیدن سریال محرومند چون پولش را ندارند. به فرض که بیست درصد مردم هم اصلا در این فاز نیستند و کلا خوششان نمی آید. باز شصت درصد می ماند. آن پدر صاحب چند سر عائله ای که با بدبختی روزی بخور و نمیر خانواده اش را در می آورد وآخر شب با زن و بچه هایش لا اقل یک ساعت خوش بودند و می خندیند حالا دیگر زین پس همان را هم ندارند. چون سریال خوب دیدن مال بچه پولدارهاست.

۵- کم بضاعت ها سریال خنده دار نبینند چون آقای مدیری و آقا ضرغامی با هم دعواشان شده. مهران مدیری پول بیشتری می خواهد و او پول بیشتر نمی دهد. البته بچه های جفت شان امشب قسمت سوم را می بینند. بچه کثیف و دماغ آویزان این خانه قدیمی ته کوچه ماست که امشب سرش بی کلاه است و با تو سری می خوابد. پول نداری بمیر. آقای مدیری، مردم مردم نکن لطفا، اسکناس بشمار. بعد در همایش تقدیر از برترین ها نرو بالای سن بگو این مردم همه چیز من هستند و من خودم را فدای ایشان کرده ام و از همه چیزم گذشته ام.

۶- مدیری در رعایت کپی رایت از اف بی آی هم پیشی گرفته. کپی رایت یعنی اینکه من سی دی را خودم بخرم. بعد هم از رویش ده تا کپی نکنم بروم بفروشم. چون سود باید مال مدیری باشد نه مال من. این درست. ده تا و یکی هم ندارد نباید برای کسی کپی کنم. درست. ولی دوست دارم سی دی هایم را بنشینم با خواهرم تماشا کنم. دوست دارم با فامیل نگاه کنم. دوست دارم بدهم برادرم هم ببیند. این چه ربطی به کپی رایت دارد. من باید کپی نکنم. باید دانلود نکنم. ولی سی دی خودم را که پولش را داده ام نمی توانم بدهم داداشم ببیند؟! چه کسی این را گفته؟ از کجا درآمده؟ public show نباید بکنم و در محل عمومی نباید نمایش بدهم. ولی در خانه چه اشکالی دارد؟! همسر من با خواهرم چه فرقی دارد مثلا؟ بعد اگر با هم زندگی کنیم چه؟ این چه مسخره بازی است که می گوید خواهر برادر ها هم حتی به هم بگویند برو خودت بخر؟ توصیه های دینی و اسلامی از ما این گونه رفتاری را می خواهد و خدا هم همین را می پسندد که آقای مدیری و جیب مبارک شان می پسندد؟!

۷- خانواده ای را می شناسم که پدر خانواده مجموعه را می خرد. سه دختر ازدواج کرده اش هم هر کدام می خرند و با شوهرها و بچه هایشان می بینند. پسر خانواده که مجرد هست هم می خرد تا به مدیری کمک کند و خودش هم در قرعه کشی شرکت کند. آن یکی پسر ازدواج کرده خانواده نمی خرد. خواهر برادرهایش هم به او نمی دهند طبق توصیه مهران مدیری. سرش بی کلاه می ماند. اما نکته اینجاست که همین پسر، وقتی مشکل مالی دارد همین جماعت، همین قدر پولشان جمع نمی شود برای کمک به او. زورمان می آید همت کنیم و در خانواده خودمان به ضعیف تر ها کمک کنیم و دست شان را بگیریم. ولی این جور وقت ها خوب پول خرج می کنیم. ملت جالبی هستیم. الکی یک هو جو کپی رایت می گیردمان و پول خرج می کنیم.

۸- به گمانم «قهوه تلخ» بهترین نام برای این مجموعه بود. قهوه معمولا نوشیدنی بالای خطی هاست. زیر خطی ها کمتر قهوه می نوشند. مگر گهگاهی به جهت تغییر ذائقه. بالای خط فقری ها هستند که قهوه می نوشند آن هم تلخ و به به و چه چه می کنند و چیز تلخ و بدمزه خوردن نوعی با کلاسی به حساب می آید. کلاس دارد. سریال مهران مدیری هم برای همان ها ساخته شده پس نامش درست است. اگر از تلویزیون پخش می شد باید می شد چای دیشمله قند پهلو. که همه بخورند و کیف کنند و خستگی شان در رود. ایرانی هم باشد. اصالت داشته باشد. فرنگی نباشد.

۹- در همان ده دقیقه سخنرانی مدیری درباره آپارتمان ها و صدها هزار جایزه نقدی اش می گوید که قرار است به کسانی که اصل سی دی ها را می خرند اهدا شود. بعد هم توضیح می دهد که «من که اهل کارهای تجاری و تبلیغاتی نیستم و بلد نیستم درباره آپارتمان و جایزه حرف بزنم. ولی حالا چون این بسته یک کار فرهنگی است به خودم جرات و اجازه این رو دادم که اینها رو بگم» آقای مدیری عزیز یادمان هست که جنابعالی وسط سریال یک وانت سیمان می آوردی وسط لوکیشن خالی می کردی و بعد می گفتی که این سیمان ها هیچ ربطی به قصه سریال نداره ولی چون می خواستیم سیمان تبلیغ کنیم این قسمت رو اضافه کردیم. یا آن پیام های تبلیغاتی کاملا بیرون زده در باغ مظفر. یا عکس بزرگ جنابعالی در کنار چای عرفان _اگر اشتباه نکنم_ در بزرگراه ها. پس لطفا برای ما افه ی فرهنگی بودن و من اهل پول و اهل تبلیغات نیستم نگذارید. بیایید بگویید این جایزه ها را گذاشته ایم که همه به هول و ولا بیفتند و چهار تا ساختمان و ماشین ببینند سی دی های اصلی مان را بخرند که پول بیشتری کاسب شویم. بگویید دو دو تا چهار تا کرده ایم که اگر این جایزه ها را بگذاریم ده برابر پول جایزه ها در جیب مبارک مان می رود. پس می ارزد که آپارتمان بدهیم با همه وسایل کامل. قر نیایید لطفا. چای کیسه ای و سیمان هم محصول فرهنگی اند؟!

۱۰- مهران مدیری همچنان شوخی های ضایعی در سریال اش دارد اما قطعا این مجموعه برای تلویزون آماده شده بوده چون در سریال های تلویزیونی قبلی اش هم از این ها داشت. این نکته را بیش از این نمی توان اینجا باز کرد ولی همین قدر بگویم که او سربسته در بطن دیالوگ ها چیزهایی می گنجاند که خیلی ها معنی آن را می گیرند و متوجه می شوند. قسمتی از یک جوک +۱۸ یا چیزهایی از این دست. نمی دانم چه اصراری بر این کار دارد؟!


نویسنده: محمدرضا موذن زاده

گروه سینما و تلویزیون تبیان