تبیان، دستیار زندگی
در ابتدا باید به این نكته اشاره كنم كه طرح آرام سازی و یا فرو رفتن در لاك دفاعی، خود مقاومت به شمار می رود و قطعا در بسیاری از نبردها جنگ و گریز وجود دارد و هر دوی آن ها با توجه به علوم نظامی كار نظامی و جنگی به شمار می روند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیش بینی آینده ی مقاومت فلسطین

آن چه خواهید خواند تحلیلی است از یك اندیشمند فلسطینی درباره آینده مقاومت اسلامی فلسطین. این مقاله كاملا با دیدگاهی فلسطینی نوشته شده است. دیدگاهی كه متاثر از خلق و خوی نهادینه شده در فلسطینیان طی سال های اشغال بوده و رگه هایی از حزم و احتیاط های ریشه دوانده در عمق جان فلسطینیان در آن به خوبی دیده می شود. حزم و احتیاط هایی كه در بسیاری از موارد باعث عقب ماندگی از نتایج آرمانی مبارزه و از دست رفتن فرصت ها می گردد. اما مطالعه این مقاله جهت آشنایی هرچه بیشتر با دیدگاه رایج در میان نظریه پردازان فلسطینی بسیار مفید است:

اهداف مقاومت در فلسطین

فلسطین

مقاومت در فلسطین دو هدف اساسی را دنبال می كند: 1ـ آزاد سازی 2ـ بیداری و قیام مردم. شاید هدف مقاومت در مورد بیداری مردم هدفی است كه بیشتر خود در  را عرصه فلسطین نشان می دهد و بر آن اصرار می شود و چه بسا تنها هدفی بود كه جنبش فتح در ابتدای تاسیس خود در اواخر دهه پنجاه قرن گذشته و قبل از اعلام موجودیت رسمی در آغاز دهه شصت آن را هدف اساسی اقدامات خود بر شمرد و در همین راستا كشورهای عرب را به عرصه نبرد با دشمن صهیونیستی در جهت آزادی فلسطین كشاند. زمانی این جنبش چنین هدفی را دنبال می كرد كه هنوز در اوایل دهه هفتاد قرن گذشته متحول نشده و به سرعت تغییر جهت نداده بود. بعدها این جنبش اهداف خود را تغییر داد و مقاومت را به كنار گذاشت و با برخی از دولت های عرب به همكاری پرداخت و به صورت همپیمان آمریكا و همكار "اسراییل " درآمد.

هنگامی كه جنبش حماس تاسیس شد، یا به تعبیر دقیق تر جنبش اسلامی در فلسطین تصمیم گرفت گروه مقاومت ویژه خود را تشكیل دهد، تا حدود زیادی از تجربه گذشته جنبش فتح و تحولات عمیق افكار عربی فلسطینی در رویارویی با صهیونیست ها و تجربه مواجهه ای كه منازعه اعراب و "اسراییل " نامیده می شود، بهره برد.

بر همین اساس طرح مقاومت ویژه حماس حول دو محور اساسی یعنی آزاد سازی و بیداری دور می زند.

دیدگاه غزه در مورد مقاومت

1ـ طرح آرام سازی

در ابتدا باید به این نكته اشاره كنم كه طرح آرام سازی و یا فرو رفتن در لاك دفاعی، خود مقاومت به شمار می رود و قطعا در بسیاری از نبردها جنگ و گریز وجود دارد و هر دوی آن ها با توجه به علوم نظامی كار نظامی و جنگی به شمار می روند. مقاومت صرفا بر جنگ و درگیری استوار نیست بلكه باید بر ایده درست و صادقانه و بر مبنای ارزش های اعتقادی و اخلاقی و پایبندی به آن ها استوار باشد. مقاومت شامل جذب افراد و تهیه سلاح و برنامه ریزی و آموزش و تمرین و حفظ آمادگی دایم برای رویارویی است. مقاومت در موقعیت های مختلف شرایط خاص خود را می طلبد و نباید با اقدامات و تصمیم گیری های شتابزده همراه باشد.

تفاوت حماس و فتح از همین منظر روشن و آشكار می گردد. فتح مقاومت را به كنار گذاشت و سرویس های امنیتی را بنا نهاد كه باید از امنیت اشغالگران دفاع كنند و نیروهای مقاومت را تحت تعقیب قرار دهند و آنان را قلع و قمع نمایند و دست كم مقاومت را خلع سلاح كنند و گروه های مقاومت و زیرساخت های آن را نابود كنند. ارتباط این دستگاه های امنیتی با مردم صرفا در حد پرداخت حقوق ماهیانه است و این ارتباط بر اساس امور ملی و یا اندیشه های انقلابی شكل نگرفته است. فتح حكومتی را تشكیل داده است كه از تاریخ ملی و تلاش های مبارزاتی به دور است و تنها با نیروهای مرموز و دشمنان مرتبط می باشد كه به عنوان مثال می توان از سلام فیاض نام برد. مهم تر از همه این كه فتح تلاش می كند تا با بازسازی خود از سابقه انقلابی خود رهایی یابد و خلاص شود و به تضمینی دست یابد كه بخش هایی از تشكیلات آن حتی در آینده نیز به مقاومت روی نیاورند و این امر خود را در نشست ششم این جنبش نشان داد تا جایی كه بسیاری از كسانی از نظر امنیتی رابطه تنگاتنگی با اشغالگران داشتند به كمیته مركزی آن راه یافتند. فتح گردان های الاقصی را منحل كرد و با هماهنگی اشغالگران افراد تحت تعقیب این گردان ها را بخشید و سلاح های این گردان ها را نیز جمع آوری و آنان را جذب سرویس های امنیتی كرد تا این بار خود این گردان ها به جمع نابودكنندگان مقاومت بپیوندند.

ولی حماس بر خلاف فتح به مقاومت از نظر باور و نگرش حقیقتا پایبند ماند و زیرساخت های مقاومت را حفظ كرد و مشكلی را برای جناح مسلح سایر گروه های مقاومت از جمله گروهان های قدس وابسته به جهاد اسلامی و یا شاخه نظامی كمیته های مقاومت مردمی ایجاد نكرد و با آنان به مخالفت نپرداخت و حتی مشكلی را برای گروه های مسلح ایمن جوده وابسته به گردان های الاقصی در غزه نیز ایجاد نكرد. گردان های قسام روز به روز بیشتر مسلح شدند و آموزش دیدند و در مرزها به حراست از منطقه پرداختند و با تجاوزات دشمن به مقابله پرداختند كه نمونه بارز آن را در جنگ اخیر غزه مشاهده كردیم. دولت حماس به دولت مقاومت تبدیل شد كه در راس آن افرادی قرار گرفته اند كه سابقه طولانی جهادی دارند و در صدر اولویت های آنان پایداری و ایستادگی در برابر دشمن و توطئه های آنان قرار دارد و این رهبران كاملا به حقوق و اصول ثابت فلسطینیان پایبند می باشند و ملت را برای مقاومت و مقابله با دشمن بسیج می كنند و پیوسته خود را برای تجاوزات احتمالی دشمن آماده نگه می دارند.

2-مشاركت همزمان در دولت و مقاومت

مقاومت در غزه ویژگی منحصر به فردی دارد زیرا مقاومت و اداره امور مردم در این منطقه به صورت همزمان انجام می گیرد و مقاومت در برابر مردم مسئولیت مستقیمی را بر عهده دارد كه همین امر الزاماتی را برای آن به وجود آورده است و قطعا مقاومت قبل مشاركت در دولت با بعد از مشاركت آن در دولت تفاوت هایی دارد. شاید چنین پذیرش همزمان مسئولیت دولت و مقاومت خالی از اشكال نباشد ولی به هر ترتیب این امر به وقوع پیوست و سود آن بیش از زیانش نمایان گردید و ارزش آن را داشت تا بهایی در برابرش پرداخت شود. دولت در چنین شرایطی بیشتر به حمایت از مقاومت پرداخت و راه های آموزش و تمرین و محافظت از زیرساخت های مقاومت را بیشتر هموار كرد و اگر قدرت در نوارغزه نیز به دست نیروهای فتح و سرویس های امنیتی آن می افتاد بیش از كرانه باختری به قلع و قمع نیروهای مقاومت می پرداختند و اگر می توانستند، حماس را نابود می كردند تا هرچه بیشتر امنیت اشغالگران تامین شود و قضیه فلسطین رو به نابودی رود. حماس از این منظر در دولت مشاركت جست و مسئولیت آن را برعهده گرفت و بر همین مبنا نیز از دولت محافظت می كند و مقاومت نیز باید چنین فرصتی را غنیمت بداند و از دولت كناره گیری نكند؛ دولتی كه حامی مقاومت است ولی دولت نیز نباید با وجود اشغالگری صرفا به فكر حفاظت ازخود به زیان حقوق واصول ثابت و به زیان مقاومت باشد.

3-معادلات سیاسی بعد از آزاد سازی نوارغزه

بعد از عقب نشینی دشمن از نوارغزه در سال 2005 شرایط درگیرهای مستقیم میان مقاومت و دشمن از بین رفت و طبعا دست رسی به دشمن نیز در نوارغزه دشوار گردید و تا حدود زیادی مقاومت به شلیك موشك به مراكز تجمع دشمن در داخل اراضی سال 48 منحصر گردید و مقاومت از نظر سیاسی نیز دچار مشكلاتی شد زیرا مقاومت از منطقه آزاد شده به مبارزه پرداخت و به سوی دشمن موشك شلیك كرد و این امر از نظر سیاسی در منطقه و جهان چندان خوشایند نبود و علاوه بر این نوارغزه از نظر جغرافیای سیاسی نیز در شرایط خاصی قرار دارد و نمی تواند به طور نامحدود با دشمن بسیار مسلح و دارای سلاح های ویرانگر گسترده بجنگد و علاوه بر تمامی این ها در همسایگی كشور مصر قرار دارد كه در واقع پشت جبهه غزه می باشد ولی عملا همپیمان دشمن است درس بر خلاف حزب الله كه سوریه پشت جبهه آن است و این كشور از این جنبش حمایت می كند، مصر دشمن مقاومت فلسطینیان می باشد. همین امر موجب شده است كه ورود سلاح به نوارغزه دشوار و ذخایر تسلیحاتی محدود گردد و برای رویاروی طولانی و كارساز كافی نباشد. طبعا كشورهای حامی مقاومت بسیار دورتر از غزه قرار دارند و مرز مشتركی با این منطقه ندارند و كشور عرب هم مرز نیز حاضر به همدردی با ساكنان این منطقه نیست كه یا وضعیت آنان را درك نمی كند و یا نسبت به آن بی تفاوت است و شاید هم خود خواهان نابودی مقاومت منطقه وغزه باشد و تمایلی به ادامه حیات آن را نداشته باشد. رویارویی پیاپی و مداوم توان مقاومت را كاهش می دهد و موجب فرسایش آن می شود ولی اشغالگران به خاطر موقعیت خود و برخورداری از حامیان مقتدر توانشان دست كم از نظر نظامی كاهش نمی یابد. اشغالگران به راحتی سلاح انبار و ذخیره می كنند و ولی چنین اقدامی در نوارغزه به خاطر شرایط خاص خود به كندی صورت می گیرد از نظر طبیعی دارای ناهمواری های مناسب نیست و وسعت منطقه نیز محدود است و تراكم جمعیت بالایی دارد كه برای ذخیره كردن سلاح باید این عوامل در نظر گرفته شوند.

4-برنامه های مقاومت در نوارغزه بعد از آزادسازی

بر اساس آن چه كه تاكنون گفته شده است مقاومت توانسته است بخشی از برنامه های آزادسازی خود را با بیرون راندن صهیونیست ها از نوارغزه و برچیدن شهرك های صهیونیستی به اجرا درآورد، هرچند كه تاكنون نتوانسته است محاصره نوارغزه را درهم شكند و كنترل ورود و خروج و واردات به این منطقه را در دست بگیرد. البته چنین محاصره ای نخواهد توانست كه مقاومت را از برنامه ریزی برای طرح های جدید و محافظت از دستاوردهایش بازدارد و نگذارد جامعه ای قوی بر اساس آزادسازی و نه بر مبنای پیمان های مشروط و سازش با دشمن شكل گیرد. مقاومت در چنین شرایطی به تقویت نیروهای نظامی و مردمی خود خواهد پرداخت و توان نظامی خود را برای رویارویی با دشمن حفظ خواهد كرد. قطعا در برخی از مقاطع باید برای جلوگیری از آسیب رسیدن بیشتر به جامعه و مردم و زیرساخت های مقاومت و یا برای پرهیز از اشغال مجدد نوارغزه از رویارویی با دشمن پرهیز كرد زیرا دشمن در حین جنگ ممكن است دست به اشغال مجدد بزند هر چند كه این امر برایش بسیار دشوار است ولی انگیزه هایی همچون آزادی شالیت برای این امر وجود دارد و چنین امری محتمل است و ما می دانیم كه حماس نیز با توجه به اهمیت موضوع اسارت شالیت و مرتبط بودن آن با آزادی اسرای حماس به سادگی در مورد این امر كوتاه نخواهد آمد و عقب نشینی نخواهد كرد.

5-آینده و امكانات مقاومت در نوارغزه

همان طوری كه قبلا بیان شد به خاطر عدم حضور دشمن در داخل نوار غزه مقاومت نمی تواند به صورت مستقیم با دشمن درگیر شود و همین امر موجب شده است تا مقاومت و مبارزه با دشمن تنها در شلیك موشك خلاصه شود كه طبعا چنین اقدامی نمی تواند توان دشمن را كاهش و فرسایش دهد ولی چنین شرایطی اكنون تا حدودی در كرانه باختری وجود دارد و این منطقه همانند نوارغزه در گذشته است و حضور نظامی و وجود شهرك نشینان در میان جمعیت فلسطینیان مشهود است. شلیك موشك نیز اگر از سوی جنبش مقاومت حماس یعنی جنبش حاكم بر غزه به سوی دشمن شلیك شود موجب واكنش غیر منتظره دشمن می شود و برعكس توان مقاومت را كاهش می دهد، مقاومتی كه توانمندهایش محدود است و به خاطر شرایط خاص خود به كندی می تواند توان و نیروهایش را بازسازی كند و كشور عربی هم مرز با نوارغزه نیز همپیمان دشمن است و نظر مثبتی نسبت به مقاومت فلسطینیان ندارد و خواهان برچیده شدن آن است. موشك های مقاومت نیز پس از افزایش برد و قدرت انفجاری آن می تواند سلاح بازدارنده باشد و می توان در مواقع ضروری و نیاز از آن استفاده كرد و استفاده بیش از حد از آن نیز از ارزش بازدارندگی آن را می كاهد و واكنش های غیر منتظره ای را به بار می آورد و نمونه آن را می توان در كرانه باختری در انتفاضه الاقصی و بعد از هدف قراردادن عمق رژیم صهیونیستی از طریق عملیات شهادت طلبانه مشاهده كرد و عملا انجام این گونه عملیات نیز پس از ساخت دیوار حایل ناكام ماند و دشوار گردید. پس از عملیات شلیك موشك گسترده قسام نیز جنگ تجاوزكارانه وحشیانه علیه غزه رخ داد.

به نظر من از موشك های قسام باید در دو حالت استفاده كرد: اول هنگام تجاوز گسترده علیه نوارغزه و چنین تجاوزی ضرورتا نمی تواند یورش فراگیر باشد و دوم در حالت رویارویی گسترده ای كه بیش از یك طرف سیاسی در آن مشاركت داشته باشد و بنا به ارزیابی سیاسی و نظامی مشاركت غزه در آن ضروری و مفید باشد. در مورد عملیات شهادت طلبانه در كرانه باختری به باور من باید در صورت ضرورت بازدارندگی صورت پذیرد و استفاده از این شیوه نیز نباید بیش از حد باشد. ما شاید بتوانیم از تجربه حزب الله در مورد شلیك موشك استفاده كنیم. حزب الله بعد از توافق سال 1996 پرتاب موشك را متوقف ساخت و تنها عملیات جهادی خود را در سرزمین های اشغالی لبنان محدود كرد تا این كه جنگ سال 2006 رخ داد و این جنبش دوباره از موشك به عنوان سلاح بازدارنده به گونه ای كه اندازه ای از توازن را عملا برقرار كند و تاثیر ویژه ای بر ایجاد فشار بر جبهه داخلی صهیونیست داشته باشد، استفاده كرد.

6-تعیین خط و مشی كه با وحدت ملت و سرزمین و مقاومت تعارضی نداشته باشد

تغییر شیوه و تاكتیك های مقاومت در غزه با توجه به شرایط سیاسی و میدانی خاص خود به این معنی نیست كه مقاومت در غزه از دایره مقاومت كلی فلسطینیان خارج شده است یا این كه از سایر نیروهای مقاومت در كرانه باختری فاصله گرفته است و یا این كه تصور شود مقاومت در غزه به عنوان بخش مستقلی از فلسطین به طور جداگانه و مستقل عمل می كند بلكه مقاومت غزه در واقع نوعی جایگزینی و تبادل و تغییر نقش ها و شیوه های مقاومت و در راستای تكامل آن است. غزه در حال بازسازی و ساخت جامعه و افزایش و حفظ هوشیاری ساكنان خود و در حال افزایش توانمندی های نظامی است و خود را برای رویارویی مهم تر آماده می كند. دولت مقاومت ثابت كرده است كه می تواند عنصر سازنده ای باشد و با پایبندی به اصول ثابت و با توجه به تهدیدات دشمن مفید واقع شود و با شیوه ای مقابله كند كه با دشمن در كرانه باختری ارتباط برقرار كرده است و ملت فلسطین را تشویق می كند تا از مقاومت كناره گیری كنند و از اصول و حقوق ثابت خود در راه دست یابی به رفاه و "خوشگذرانی " چشم پوشی كنند.

به نظر من آن چه كه در مورد نوار غزه اولویت دارد، لغو محاصره این منطقه است كه در صورت حصول چنین امری توان غزه چندین برابر می شود و مقاومت نیز می تواند به موفقیت استثنایی در این منطقه دست یابد و دستاورد آن می تواند برای مقاومت در كرانه باختری نیز مفید باشد و الگوی دولت مقاومت مخالف با اشغالگری و موفقیت آن در نوارغزه می تواند مقاومت در كرانه باختری را نیز فعال سازد كه در این صورت دیگر نیازی به شلیك موشك از نوارغزه در پاسخ به بی حرمتی و تجاوز علیه كرانه باختری و قدس نخواهد بود.

خلاصه كلام این كه من خواستار توقف مقاومت نیستم بلكه خواستار موضع گیری مقاومت در غزه با توجه به شرایط سیاسی و میدانی خاص این منطقه هستم. به باور من مقاومت در كرانه باختری نیز باید دست به سازماندهی عمیقی بزند تا بتواند استمرار یابد و با تهدیدات امنیتی دشمن مقابله كند و به صورت دردناكی به اشغالگران ضربه بزند و چنین امری نیاز به بهره بردن از تجربه و اشتباهات گذشته در كرانه باختری دارد.

باید در نظر داشته باشیم كه مقاومت حماس در كرانه باختری نباید، بهانه ای به دست دشمن بدهد تا غزه را مورد تهاجم و تجاوز قرار دهد همانگونه كه كشتن سفیر "اسراییل " در لندن در سال 1982 توسط گروه ابونضال بهانه برای یورش به لبنان و ریشه كن كردن مقاومت در آن جا قرار داد. ما خواهان قرارگرفتن مقاومت در مسیری استوار و محكم هستیم به گونه ای كه از احساسات و شتابزدگی به دور باشد و حساب شده عمل كند.

برگرفته از فارس

تنظیم : فرهنگ پایداری نبیان