تبیان، دستیار زندگی
در دنیای امروز تنهایی فرایندی است زاییده فردگرایی كه از پایانه سده نوزدهم و سرآغاز سده بیستم در جوامع پیشرفته ریشه دوانیده، از آن پس كم كم به سایر جوامع رسوخ نموده است- به خود اندیشیدن و سپس به دیگری پرداختن، دور شدن از اصل و فرع را در اولویت قرار دادن؛..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنهایی در ادبیات جهان

در دنیای امروز تنهایی فرایندی است زاییده فردگرایی كه از پایانه سده نوزدهم و سرآغاز سده بیستم در جوامع پیشرفته ریشه دوانیده، از آن پس كم كم به سایر جوامع رسوخ نموده است- به خود اندیشیدن و سپس به دیگری پرداختن، دور شدن از اصل و فرع را در اولویت قرار دادن؛ همه و همه اینها انسان نوگرا را به انزوا می كشاند.

تنهایی در ادبیات جهان

جلال آل احمد و سلین دو نویسنده، یكی ایرانی و دیگری فرانسوی با دیدگاههای گوناگون، در نوشتارهای خود تنهایی را مطرح و به آن پرداخته اند. مقایسه دو كتاب «سفر به انتهای شب» و «نفرین زمین، آل احمد» ما را با دو قهرمان و شاید دو ضد قهرمان رو در رو می سازد. آن یكی تنها و رها شده در كلان شهرهای پاریس و نیویورك یا در جنگل های آفریقا و این دیگری تنها در دهكده ای دورافتاده. هر دو سرگردان و ناگزیر با رخدادها و وقایع تلخ و دردناك زندگی، دست و پنجه نرم می كنند، با این تفاوت كه در پس و پشت چالشها، سرانجام این «آقامعلم» آل احمد است كه درمی یابد كودكانی در انتظار اویند كه آینده به كمك آنها ساخته خواهد شد و پیامی كه درویشی سالك به گوش او می رساند.

میخاییل لرمانتف (1814-1841) با وجود عمر كوتاهش توانست آثار ارزنده ای از خود بر جای بگذارد. قهرمان آثارش اغلب مردمی تنهایند و حس تنهایی تقریبا بر كلیه آثارش سایه افكنده است. لرمانتف در اشعارش (تنهایی، قفقاز، بگذار كسی را دوست بدارم) از غم و اندوه تنهایی و بی كسی شكوه می كند. او در نمایشنامه «انسان و امیال» از این تنهایی بارها سخن به میان می آورد. لرمانتف در سیمای قهرمانان آثار خود فقط احساس تنهایی خود را نشان نمی دهد، بلكه به نارضایتی خود از محیط اطراف نیز اشاره می كند، محیطی كه در آن ارزش برای استعداد و انسانیت قائل نیست. به همین علت است كه قهرمان منزوی و گاها رانده شده او به دامن طبیعت پناه می برد و به دنبال یافتن همدلی است.

توماس هاردی نویسنده شهیر انگلیسی و خالق رمان «جود گمنام»، كه با واكنش های خصمانه شدیدی از جانب خوانندگان و منتقدان دوره ویكتوریایی روبه رو شد. در این رمان، به درد انسان بها داده شده است و وضع ناگوار زندگی انسان در ابعاد مختلف، از جمله یأس، اندوه و تنهایی نشان داده شده كه از این طریق تجسمات قوی، بالاخص تصویر خرگوش و دام بیان می شود. اساسا جود، زندگی بسیار دلگیر و محزونی دارد. مرگ فراموش نشدنی فرزندانش به اندوه او می افزاید. شخصیت های رمان همانند خرگوش به دام افتاده اند كه در دام سرنوشت گرفتار شده اند. «جود» نماد مضمون غم انگیز انسان و وضع ناگوار اوست. هاردی او را «عروسك خیمه شب بازی بیچاره» می نامد. و در نامه ای به دوستش اظهار می كند كه جود نشان دهنده تفاوت بین زندگی ایده آلی است كه انسان آرزویش را داشت و زندگی محدودی كه مجبور است آن را داشته باشد و این است تراژدی آمال برآورده نشده.

اشتفان تسوایگ، نویسنده معروف اتریشی (1942-1881). در داستان «بیست و چهار ساعت از زندگی یك زن»، تعارضات روانی زن میانسالی به گونه ای نشان داده می شود كه تنهایی اش سبب حوادثی شگفت می گردد، و سرانجام، این كه او می تواند با بیان آنچه روحش را همواره آزار می داد، آرامش خود را بدست آورد. در داستان «شب رویایی»، قهرمان داستان یك مرد است. حالات روانی این اشراف زاده گویای آن است كه وی با از دست دادن نزدیكان خود و خیانت دوستش، از زندگی دلزده شده، زندگی برایش لذت بخش نیست و احساس تنهایی می كند و كاملا منزوی شده است و این كه چگونه آن شب رویایی روی این مرد تأثیر مثبت می گذارد و او را به زندگی بازمی گرداند و از حالت بی تفاوتی نسبت به دیگران خارج می كند. تسوایگ، در داستانهای خود می خواهد از اسرار عمیق روان آدمی پرده بردارد و تأثیر همدردی را روی انسانها نشان دهد.

در رمان «لوته در وایمار»، نوشته توماس مان دید هستی شناسانه انسانی در ادبیات مدرن، كه حاكی از تنهایی ذاتی بشر است مطرح می شود. بشر موجودی تنها، غیراجتماعی و ناتوان از برقراری ارتباط با دیگران است. به گفته توماس مان: «این تنهایی خاص یك نویسنده یا یك متفكر یا شماری انسان سرخورده و تنها نیست، بلكه واقعیت اساسی و گریزناپذیر هستی بشر است. انسانی كه به این گونه ترسیم شده ممكن است با سایر افراد تماس برقرار كند، اما تنها به شیوه هایی سطحی و تصادفی.»

این تنهایی اساسی بشر با آن تنهایی فردی كه در ادبیات رئالیسم سنتی دیده می شود، متفاوت است؛ تنهایی در ادبیات واقع گرایی سنتی وضع ویژه انسانی است كه به سبب شخصیت یا شرایط زندگی خود در آن نهاده شده است.

تنهایی ممكن است مشروط به علل عینی باشد، مانند قهرمان تراژدی سوفوكل كه به جزیره خالی لمنوس رانده شده. یا مشابه رابینسون كروزوئه كه بر اثر حادثه ای به چنین سرنوشتی دچار شده، و یا ممكن است به علل ذهنی و مولود ضرورت درونی باشد، مانند گریگور ساما قهرمان داستان تمثیلی «مسخ» كافكا و یا داستان گزارشی برای یك آكادمی یا یوزف كا، در رمان محاكمه و یا قهرمان داستان مرگ در ونیز نوشته توماس مان. اما این تنهایی به طوركلی همواره فقط یك بخش یا مرحله یك اوج یا فرود زندگی یك جامعه است. تقدیر چنین افرادی مشخصه پاره ای از تیپ های بشری در شرایط ویژه اجتماعی یا تاریخی است. در كنار و در ورای تنهایی آنان، زندگی همگانی، جدایی و همگرایی سایر افراد بشر همچنان جریان دارد، كوتاه سخن اینكه تنهایی آنان تقدیری اجتماعی است و نه یك وضعیت و ایستمان جهان شمولی بشری.

گونه مدرن تنهایی به مثابه یك ایستمان جهان شمولی بشری، مشخصه نظری و عمل مدرنیسم روبه ابتذال است. هایدگر وجود بشر را «پرتاب شدن به زندگی» توصیف كرده است. این گفته به این معناست كه بشر نه تنها اساساً ناتوان از برقراری روابط با اشیاء و اشخاص بیرون از خود است، بلكه تعیین اصل و هدف وجود بشر نیز امكان ناپذیر است.

لوییجی پیراندلو، خالق آثاری همچون «هنری چهارم»، «یكی هیچكس صدهزار»، «مردی كه گلی در دهان داشت» و «عشق های بدون عشق»- تمام شخصیت های داستانی او زندگی را با احساس نیاز به ارتباط با دیگران و انس با سایرین می گذرانند، اما چون شیوه صحیحی برای ابراز احساسات نهفته خود نمی یابند، به صورت قربانی شك و تردیدها باقی می مانند و بدون هیچ گونه ارتباطی در انزوای خود زندانی می شوند. قابل توجه است كه این ابزار گمگشته برقراری ارتباط با سایرین، و یا شیوه صحیح برقراری ارتباط، انگیزه برونی ندارد، و اگرچه زیر تأثیر عوامل بیرونی و محیطی قرار می گیرد، اما پیراندلو آن را فقط در درون انسان جستجو می كند، یعنی تراژدی موقعیت انسانی یك تراژدی صرفاً روحی و روانی است و رفتار نامنظم او را باعث می شود و او را سرآسیمه بر مقابله با محیط اطراف و جامعه اش می فرستد. آنان سعی دارند تا با دیگران به صحبت بنشینند، مخاطبانشان آنان را درك نمی كنند، از این روست كه فریادشان فقط در درون روح خود آنها طنین انداز می شود، آن گونه كه سرانجام نسبت به خود دچار شك و تردید می شوند و به تصوری موهوم از خویشتن می رسند.

ایزیدور دوكاس مشهور به كنت دولوتره آمون، پیام آور شعر نو و نماد شورشگری در برابر نظام قراردادی ادبیات است. علیرغم تلاش لوتره آمون برای ازبین بردن رمانتیسم، موضوعات به كار رفته در اثرش «سروده های مالدورو»، مانند ناامیدی، خودكشی، اقیانوس، تنهایی، شب و غیره از مكتب رمانتیك سرچشمه گرفته اند. لوتره آمون این اثر را به منتقدان زمان خویش تقدیم كرده، اما نقد ادبی قرن نوزدهم، به اندازه كافی در درك این اثر موفق نبوده است. سروده های او، مانند تمام آثار اصیل، بازتاب مسایل و مشكلات زمان وی هستند. از آنجایی كه نویسنده هیچ ردپایی از زندگی شخصی خود باقی نگذاشته است، منتقدان بیشتر به دنبال كشف حقایق زندگی او بوده اند تا در پی تحلیل اثرش. این سروده ها در حقیقت نوعی قدرت نمایی است برای مقابله با سرنوشت انسان تنها، زندگی ومرگ او.

داستان «لنتس»، اثر گئورگ بوشنر، ترسیم گوشه ای اززندگی نویسنده بزرگ دوره توفان و طغیان آلمان یاكوب میشاییل راینهلد لنتس (1792-1751) است. كه بر اثر تنهایی و افسردگی روحی از محیط خانوادگی و اجتماعی خود می گریزد و پس از قطع رابطه با گوته و طرد شدن از شهر و ایمار، برای نجات خویش به كشیش «ابرلین(oberlin) پناه می آورد. بوشنر، زمانی این رمان را نوشت كه روشنفكران زیادی به دلیل معضلات اجتماعی كه معلول نظام خودكامه نجبا بود منزوی، منفعل و دچار افسردگی شدید روحی بودند. بررسی دقیق زندگی قهرمان داستان نمایانگر این ویرانگری روحی و درونی است كه نتیجه آن جنون و خودكشی افرادی همچون لنتس است. هدف بوشنر از نوشتن این اثر، نشان دادن سرنوشت غمبار یك فرد نبود، بلكه فرد در اینجا به عنوان نماینده جامعه ای بحران زده است كه راه نجاتی نمی یابد. و در حقیقت مشكل نیمه اول قرن نوزدهم میلادی، «تنهایی» را مطرح می كند.

در داستان رؤیت نور و همنوعان، تاریكی شب و تنهایی وحشتناك درونی لنتس مطرح می شود كه در جستجوی روابط سالم انسانی به ابرلین پناه می آورد. نویسنده در اینجا به راه نجات انسان ناآرام تنها اشاره می كند كه راهی جز جستجوی گرم درونی همنوعان خود و پناه به روشنایی ندارد. می شود حدس زد كه ناآرامی قهرمان درواقع نشانگر وجود ناآرامی اجتماعی بود كه آرامش را از افراد ربوده بود. مسئله آرامش فردی به عنوان نمادی برای طرح یك ایده آل اجتماعی است كه تمام خواسته قهرمان داستان در آن خلاصه می شود. آنچه لنتس از آن فرار می كرد، تنهایی مطلق، فقدان روابط اجتماعی و خلاء وحشتناك درونی بود كه شكافی عظیم در دنیای او ایجاد كرده بود. آثار این تنش ها آنقدر شدید بود كه او در تنهایی حتی از خودش می ترسید. موضوع تنهایی در جای دیگری از داستان نیز مطرح می شود: وقتی كه تنها بود، آنقدر احساس تنهایی می كرد كه مدام با خودش با صدای بلند حرف می زد و بعد دوباره جا می خورد و به نظرش می آمد كه گویی صدایی غریب با او حرف زده بود. این تنهایی مرگبار نتیجه فقدان روابط اجتماعی است. لنتس سرانجام به آرامش ظاهری رسید. اما ارتباطش با واقعیات جامعه قطع شد. فردی كه قادر به تغییر و اصلاح نابسامانی ها نیست و هیچ امیدی هم بدان ندارد، سربه دیوانگی می زند و با فدا كردن خود واقعیات را همانگونه می پذیرد كه وجود دارند.

بنابراین اثر لنتس نشانگر ناتوانی سیاسی و اجتماعی توده مردم آن دوران و آثار مخرب روحی آن در افراد است. داستان، نشانگر یكنواختی زندگی قهرمان داستان است كه حاكی از افسردگی حاكم فردی و اجتماعی آن زمان و شكست لنتس است كه به هیچ طریقی راه نجاتی نمی یابد و سرانجام این جنون است كه همانند داروی بی حسی به او آرامش بیمارگونه ای می بخشد. علل این بحران روحی، انزوای تحمیلی، فقر، تحقیر، بی هویتی اجتماعی و ناكامی های شخصی در زندگی است كه هریك از این عوامل طبیعتاً خود به افسردگی شدید، بی تفاوتی سپس ترس و فرار از همه چیز، بیماری، جنون و خودكشی منجر می شود.

تنهایی انسان ها و عدم احساس نوع دوستی در مقابل هم كه تا حدی ثمره دنیای مدرن امروزی است، نتیجه ای جز سرخوردگی و جنون فردی نخواهد داشت. قرن نوزدهم با تمام جوانب مثبتش تاحدی موجب بیگانگی انسان نسبت به محیط اجتماعی و خانوادگی شده است كه همین عوامل در نوشتار نویسندگان متأخر به طور شفاهی محسوس می باشد.


منابع:

1. استارمی، ابراهیم، لنتس، اثر گئورگ بوشنر، بهانه ای برای توصیف معضلات اجتماعی در دوره بیدرمایر، نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 46، پاییز .1387

2. بیاد، مریم. تفاوت بین قهرمانان داستانی زن و مرد در آثار توماس هاردی. نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 23، بهار .1384

3. دادور، ایلمیرا. تنهایی در آثار سلین و آل احمد، نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 6، بهار و تابستان .1378

4. قدیمی نوران، مهری. توصیف شخصیت ها در داستان های اشتفان توایگ، نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 22، زمستان .1383

5. كیایی، محمدحسین. بحران هویت در نوشته های پیراندللو، نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 7، پاییز و زمستان .1378

6. قنادپور، آذین. تب و تاب نویسنده در سروده های مالدورور اثر لوتره آمون، نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 50، زمستان .1387

7. معتمدی آذری، پرویز. مفاهیم ادبیات واقع گرایی. نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 22، زمستان .1383

8. یحیی پور، مرضیه. علل وجود عنصر تنهایی در آثار میخاییل لرمانتف. نشریه پژوهش زبان های خارجی، شماره 34، زمستان .1385


ناهید زندی پژوه

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان