تبیان، دستیار زندگی
دوم شهریورماه، مصادف است با شهادت مردی كه در طول سال های انقلاب از سال 1342 تا 1357 از پركارترین فعالان علیه رژیم پهلوی بود؛ «سیدعلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبارزی با 24 شناسنامه!

روایتی كوتاه از زندگی شهید سیدعلی اندرزگو

دوم شهریورماه، مصادف است با شهادت مردی كه در طول سال های انقلاب از سال 1342 تا 1357 از پركارترین فعالان علیه رژیم پهلوی بود؛ «سیدعلی اندرزگو» كه در ماه های پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید و هرگز در شادمانی بهار آزادی سهیم نشد.

شهید اندرزگو

شهید سیدعلی اندرزگو از فعالان مبارزات مسلحانه علیه حكومت پهلوی در رمضان سال 1318 هجری شمسی در تهران در خانواده ای از طبقه متوسط دیده به جهان گشود. وی پس از گذراندن دوران كودكی در پایان تحصیلات ابتدایی به سبب مشكلات معیشتی، ترك تحصیل كرد و در دوازده سالگی در یك كارگاه نجاری مشغول به كار شد. از آن جایی كه به علوم دینی علاقه وافری داشت، پس از فراغت از كار روزانه، تا پاسی از شب در مسجد هرندی دروس فقه و اصول می خواند.

شهید سیدعلی اندرزگو در نوجوانی با نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و فرآیند این تاثیر روحی، آشنایی با تشكیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود كه در تعیین مشی مبارزاتی شهید اندرزگو نقش آفرین بود.

در سن هجده سالگی گام به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی نهاد. شهید اندرزگو در جریان قیام 15 خرداد، یكی از عاملان تظاهرات پرشور مردم بود كه همان شب با اهدای كتابی از سوی امام (ره) مورد تقدیر قرار گرفت.

پس از واقعه 15 خرداد، در همان رابطه، دستگیر و تحت شدیدترین شكنجه ها قرار گرفت و با اینكه در زیر شكنجه بیهوش شده بود، كوچكترین كلامی كه بتواند شكنجه گران را به مقصودشان رهنمون سازد بر زبان نیاورد. پس از رهایی از زندان با شهید حاج صادق امانی و دیگر دوستانی كه از سابق می شناخت ارتباط برقرار كرد و وارد شاخه نظامی هیات موتلفه جمعیت های اسلامی شد.

در همین زمان، مساله ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت مطرح شد و او به همراه دیگر افراد شركت كننده در این ترور (محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیك نژاد و حاج صادق امانی) در مراسم تحلیف شركت كرد و اولین نفری بود كه دست روی قرآن گذاشت و سوگند یاد كرد كه تا آخرین قطره خون خود نسبت به نهضت و آرمان های اسلامی آن وفادار بماند.

سیدعلی اندرزگو، بر اساس اسناد باقیمانده از ساواک و دیگر شواهد قطعی در 19 ماه مبارك رمضان مصادف با دوم شهریور 1357 به دست دژخیمان رژیم ستمشاهی به شهادت رسید

شهید اندرزگو كه 19 سال بیشتر نداشت، در این عملیات مسوولیت كندكردن اتومبیل منصور را در محدوده بهارستان بر عهده داشت تا شهید بخارایی بتواند با دقت عمل او را از پای در آورد. وقتی شهید اندرزگو با موفقیت وظیفه خود را انجام داد، منصور به ناچار در نزدیكی مجلس از اتومبیل پیاده و عازم مجلس شد و همین امر فرصتی فراهم آورد كه شهید بخارایی از این موقعیت استفاده كرده و او را با گلوله ای مورد اصابت قرار داد.

پس از این حركت، شهید اندرزگو برای اطمینان از مرگ منصور، خود را به او رساند و گلوله دیگری در مغزش خالی كرد و به سرعت متواری شد. از آن به بعد زندگی مخفی اختیار كرد و مخفیانه در قم، زندگی و تحصیل علوم حوزوی را ادامه داد.

رژیم پهلوی كه از یافتن وی مایوس شده بود، او را غیاباً محاکمه و به اعدام محكوم كرد. پس از مدتی، توسط ساواک شناسایی شد اما توانست فرار كند و خود را مخفیانه به عراق رساند و با امام (ره) از نزدیك دیدار كرد؛ در این دوران شهید اندرزگو، روزها با لباس مبدل و با نام های مستعار به شهرستان های مختلف مسافرت می كرد و به فعالیت های تبلیغی مشغول می شد و شب ها نیز در نزد ادیب نیشابوری به توسعه معلومات می پرداخت

 علی اندرزگو

و هم زمان، طلاب دیگر را نیز از اطلاعات علمی و مبارزاتی اش بهره مند می كرد. او در مشهد چندین خانه عوض كرد و نیز پنهانی به سفر حج مشرف شد. در سفری دیگر كه عازم انجام حج عمره شده بود، خود را به نجف اشرف رساند و به زیارت امام (ره) نایل آمد. سپس به سوریه و لبنان سفر كرد و بر تجربه های مبارزاتی خویش افزود.

در سال 1345، به ایران بازگشت و به قم رفت و مجددا سرگرم فعالیت های انقلابی شد ضمنا هر وقت فرصتی پیش می آمد با سخنرانی های پرشور خود در شنوندگان تاثیر بسزایی می گذاشت و آنان را به تحرك وامی داشت. وی دوباره شناسایی شد و ناگزیر به تهران آمد و در محله چیذر سكنی گزید.

در چیذر تحصیل علوم دینی و مبارزاتش را از نو و در بعدی دیگر آغاز كرد. در همین جا بود كه ازدواج كرد و یك سال و نیم در یك اتاق اجاره ای با همسرش زندگی كرد. افراد زیادی به عنوان میهمان به منزل وی رفت و آمد می كردند كه بعدها معلوم شد تحت آموزش وی قرار می گرفتند. وی به مرور زمان بر وسعت فعالیت های انقلابی اش افزود و برای اینكه شناسایی نشود، منزلش را مرتب عوض می كرد.

در سال 1351 شمسی، یكی از دوستان وی دستگیر و در زیر شكنجه های طاقت فرسا به مواردی در رابطه با شهید اندرزگو اعتراف كرد و ساواک از سر نخی كه به دست آورده بود، در صدد دستگیری وی برآمد اما او توانست مثل همیشه از دست ساواک بگریزد و به قم برود. در قم مجددا با نام مستعار و با ظاهری دیگر، اتاقی اجاره كرد و مشغول فعالیت شد و با گروه های مبارز مسلمان به برقراری ارتباط پرداخت و برای آنها پول و اسلحه و مهمات و امكانات فراهم كرد. بار دیگر، ساواک موفق به شناسایی محل زندگی او شد و این بار نیز، وی از معركه گریخت و با نامی دیگر و در لباسی مبدل، خود را به مشهد رساند و در آن شهر با حجت الاسلام والمسلمین عباس واعظ طبسی (تولیت فعلی آستان قدس رضوی) تماس گرفت و با كمك ایشان توانست همراه همسرش و به طور پنهانی از طریق زابل و زاهدان به افغانستان فرار كند.

وی در افغانستان تنها یك ماه دوام آورد و نتوانست دور از مبارزه باشد لذا مخفیانه خود را به مشهد رساند.

ابوالحسن سپهرنیا، دكتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سید ابوالقاسم واسعی، محمد حسین جوهرچی، نام های مستعاری بود كه اندرزگو از آنها بهره برد. او در طول سال های مبارزاتی خود از گذرنامه های مختلف و همچنین 24 شناسنامه استفاده كرد

وی پس از بازگشت به ایران همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی تصمیم به نابودی شاه گرفت لذا در یك برنامه 6 ماهه، رفت و آمدهای شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد كردن مواد منفجره از فلسطین، هدف خود را پیاده كند لذا دست به كار شد، تا به كمك شخصی در داخل كاخ سلطنتی به این مهم دست یابد اما قبل از آنكه نقشه خود را عملی سازد به دام مأموران ساواک افتاد.

سیدعلی اندرزگو، بر اساس اسناد باقیمانده از ساواک و دیگر شواهد قطعی در 19 ماه مبارك رمضان مصادف با دوم شهریور 1357 به دست دژخیمان رژیم ستمشاهی به شهادت رسید. وی در حالی كه راهی منزل یكی از دوستانش (حسن صالحی) بود، در محاصره مأموران ساواک افتاد. مأموران ابتدا او را از ناحیه پا زخمی كردند. در این فرصت، اندرزگو كه نقش بر زمین شده بود، با خوردن كاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیكانش و آغشته كردن بقیه مدارك به خون خود و نابود كردن آنها، مانع از آن شد كه نشانی كسی به دست ساواک بیفتد. از وی 4 فرزند به نام های مهدی ، محمود، محسن و مرتضی به یادگار مانده است.

ابوالحسن سپهرنیا، دكتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سید ابوالقاسم واسعی، محمد حسین جوهرچی، نام های مستعاری بود كه اندرزگو از آنها بهره برد. او در طول سال های مبارزاتی خود از گذرنامه های مختلف و همچنین 24 شناسنامه استفاده كرد.

مطالب مرتبط :

شهید اندرزگو (فیلم)

شیخ سید اندرزگوی تهرانی

حماسه شهید اندرزگو (براساس اسناد و خاطرات)

بر اساس زندگی نامه شهید

تنظیم : بخش فرهنگ پایداری