تبیان، دستیار زندگی
همه می دانند که تقلید بد است؛ مخصوصا اگر تقلید از یک کار نه چندان خوب باشد. پس تقلید از کار بد، بد است؛ کاری که افراطی ها انجام داده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افراط در تقلید از اخراجی ها

نقدی بر فیلم سینمایی افراطی ها، محصول 1388 به کارگردانی جهانگیر جهانگیری

افراطی ها

گروه هنر تبیان: بعد از شنیدن خبر میلیاردی شدن فروش فیلم جهانگیر جهانگیری، سری به سینما زدیم تا این تولید سینمایی را از نزدیک ببینیم. حرف و حدیث های زیادی از آن شنیده بودیم، اما بهتر دیدیم که خودمان هم این محصول سینمایی را از نزدیک ببینیم تا قضاوت مان، کامل تر باشد و کامل تر بشود.

تقلید از یک کار بد، بد است

اساسا لازم نیست که به شما مخاطبان فرهیخته ثابت کنیم که تقلید کار خوبی نیست! و بعد توصیه کنیم که هر چند تقلید کردن کار درستی نیست، ولی حتی اگر عشق تان کشید که تقلید کنید، یک اثر قوی و شاهکار را برای تقلید کردن انتخاب کنید؛ نه اثری که کمیت کیفیت و محتوایش حسابی لنگ می زند.

افراطی ها، تقلید ضعیفی از اخراجی ها بود؛ تقلیدی که در گوش مخاطب آگاه فریاد می کرد: آمده ام فروش کنم و بروم، نه شعور و آگاهی تو برایم مهم است، نه می خواهم حرفی بزنم، نه دردی دارم، می خواهم خبر میلیاردی شدنم را به گوش تو برسانم و بروم دنبال کارم. این گونه می شود که قصه افراطی ها شکل می گیرد، قصه چند زندانی لاابالی که در جریان یک عفو عمومی آزاد می شوند و داستان بی در و پیکر این آقایان افراطی شروع می شود... البته ربطی بین عنوان فیلم و داستان و شخصیت ها وجود ندارد، قضاوتش دیگر با خودتان!

جهانگیری، انگار اصراری ندارد که فیلمش شکل داستانی داشته باشد؛

نصف بیشتر داستان در ساز و آواز و قهوه خانه و "دل ای دل، دل ای دل" کردن

می گذرد. در پایان هم که کارگردان هاج و واج مانده، لابد باید یک جوری

فیلم را جمع و جور کند دیگر

فتح گیشه؛ قطع ریشه

موارد تقلید از همان عنوان فیلم آغاز می شود و در طول داستان خودش را گاه و بیگاه به مخاطب نشان می دهد. گذشته از نام فیلم - که تقلیدی غیر قابل انکار از نام اخراجی هاست- عنصر تقلیدی دیگر، تیپ بازیگران و شخصیت آنها است. اکبر عبدی، خیلی شبیه به شخصیت بایرام اخراجی ها حرف می زند و رفتار می کند. ارژنگ امیرفضلی، دقیقا همان دله دزدی ها و شیطنت های امین حیایی در اخراجی ها را تکرار می کند و باز همان عناصر مذهبی و پاستوریزه را در برابر لمپن های زندانی می بینیم. داستان به این ترتیب ادامه پیدا می کند که این چند زندانی پس از آزادی، به رغم این که از هم خداحافظی می کنند و هر کدام به سوی دیار خود می روند، در جریان فیلم دوباره با هم همراه می شوند. در طول داستان، دست اندرکاران محترم بین شخصیت های فیلم یک نوع ربط های غیرمنطقی و دیدارهای عجیب و غریبی برقرار می کنند که با هیچ سیستم منطقی و روایی و سینمایی ای قابل توجیه نیست.

داستان بی روایت؛ بی راوی

جهانگیری، انگار اصراری ندارد که فیلمش شکل داستانی داشته باشد؛ نصف بیشتر داستان در ساز و آواز و قهوه خانه و "دل ای دل، دل ای دل" کردن می گذرد. در پایان هم که کارگردان هاج و واج مانده، لابد باید یک جوری فیلم را یک جوری

گذشته از نام فیلم - که تقلیدی غیر قابل انکار از نام اخراجی هاست- عنصر تقلیدی دیگر، تیپ بازیگران و شخصیت آنها است. اکبر عبدی، خیلی شبیه به شخصیت بایرام اخراجی ها حرف می زند و رفتار می کند. ارژنگ امیرفضلی، دقیقا همان دله دزدی ها و شیطنت های امین حیایی در اخراجی ها را تکرار می کند و باز همان عناصر مذهبی و پاستوریزه را در برابر لمپن های زندانی می بینیم

جمع و جور کند دیگر. در نتیجه عده ای را خیلی بی ربط با هم فامیل می کند و عده ای را جلوی عده ای دیگر سبز می کند و خلاصه هم با یک جشن نامزدی، سر و ته قضیه را هم می آورد. و زورش را می زند که بگوید: دوستان بیننده! ملاحظه فرمودید که رستگاری اتفاق افتاد!

ترانه های قدیمی و دیگر هیچ

برای بار دوم که این رنج را تحمل و فیلم را مرور می کنی، حس می کنی هدف از ساخت افراطی ها، مقدار معتنابهی ابراز وفاداری به ترانه های قدیمی و دایره و دمبک و ... بوده که وسط این ابراز وفاداری هم مقداری دیالوگ و اتفاق بی ربط رد وبدل شده! انگار نه انگار که فیلم شخصیت پردازی می خواهد، دیالوگ درست و حسابی می خواهد، حوادث و ماجراها در فیلم باید رئال و باورپذیر باشند یا دست کم منطق سینمایی خاص خودشان را داشته باشند و ... انگار آنچه مهم بوده، کشاندن مخاطب به پای پرده و فروش میلیاردی بوده. حالا به چه قیمتی، خدا می داند! و روح و روان درگذشتگان آن بنده خدا هم شاد که می گفت، "گیشه ها را، بدون زدن ریشه ها هم می توان فتح کرد". واقعا روح رفتگانش شاد...

بیشتر بخوانید و بدانید:

چرا مزخرف ها بیشتر می فروشند؟

افراطی ها بر وزن اخراجی ها


نویسنده: زینب قمی

گروه هنر تبیان