تبیان، دستیار زندگی
هر چند جبران گناه ، با كارهاى نیک ، ممكن است که به صورت هاى گوناگون مانند كمک هاى مالى ، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن ، شب زنده دارى و ...انجام گیرد، ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تناسب گناه با توبه اش

توبه

ماه رمضان است و فرصت توبه و استغفار باید کوشید در این ماه که هر عمل نیکی پاداشی چندین برابر دارد جبران مافات کرد. نکته ای را که در جبران گناهان باید در نظر داشت اینست که اظهار ندامت و پشیمانی به زبان کافی نیست و باید به طور واقعی و در عمل هم این را ثابت کرد و با توجه به گناه مرتکب شده برای جبرانی همسان کوشید.

هر چند جبران گناه ، با كارهاى نیک ، ممكن است که به صورت هاى گوناگون مانند كمک هاى مالى ، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن ، شب زنده دارى و ... انجام گیرد، ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پاكدامنى ، جبران كرد. گناه غیبت را با كنترل و مراقبت زبان ، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان ، تلافى نمود. گناه چشم چرانى را با عفت چشم و نگاه هایى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و چهره عالم ربانى و نگاه به چهره ى پدر و مادر، جبران نمود. چنانكه از بعضى روایات این مطلب استفاده مى شود؛

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

كفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان 1 ؛ كفاره و جبران (گناه ) كارمندى حاكم ظالم ، رسیدگى و برآوردن نیازمندى هاى برادران است .

شخصى از رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله پرسید: چه چیزى گناه مرا (بعد از توبه) نابود مى كند؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود:

الدُّموعُ و الخُضوع و الاَمراض 2 ؛ اشک ریختن ، خضوع و فروتنى و بیمارى ها.

برای درک بهتر موضوع دو حکایت را نقل میکنیم:

پیشنهاد ابولبابه

ابولبابه یكى از اصحاب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود، و با یهود بنى قریظه خویشاوندى و آشنایى داشت.

در جریان كارشكنى هاى یهود، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تصمیم گرفت تا همه ى طوایف یهود را كه همچون ستون پنجم دشمن در داخل مركز اسلامى عمل مى كردند، از اطراف مدینه تبعید كند و گردنكشان آنها را به قتل رساند.

یهودِ بنى قریظه در قلعه ى خود در محاصره بودند، بعضى از مسلمانان از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خواستند آنها را ببخشد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آنها فرمود: آیا راضى هستید، حَكمیّت در مورد آنها را به یكى از افراد شما واگذارم .

جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پاكدامنى ،و گناه غیبت را با كنترل و مراقبت زبان ، و گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان و گناه چشم چرانى را با عفت چشم و نگاه هایى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و چهره عالم ربانى و نگاه به چهره ى پدر و مادر

طایفه اوس جواب مثبت دادند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سعدبن معاذ را براى این كار تعیین كرد، ولى بنى قریظه حَكمیت سعد را نپذیرفتند. پیام دادند ابولبابه را بفرست تا با او مشورت كنیم ، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ابولبابه را به سوى آنها فرستاد تا با او مشورت كنند. آنها اطراف ابولبابه را گرفتند و اظهار ناتوانى كردند. از جمله به او گفتند: آیا ما به حكمیت سعدبن معاذ راضى شویم ؟

توبه

ابولبابه گفت : مانعى ندارد ولى با دست اشاره به گردن كرد، یعنى تسلیم شدن به حكم سعد همان و گردن زدن همان .

به این ترتیب او یكى از اسرار نظامى را نزد دشمن فاش ساخت . ولى بى درنگ به گناه خود متوجه شد و دریافت كه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مسلمین خیانت كرده است ، همان لحظه توبه كرد. اما آیه 27 و 28 سوره انفال در نهى از خیانت به خدا و رسول ، نازل گردید.

ابولبابه از شدت ناراحتى و خجلت ، نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نرفت و مستقیم به مسجد پیامبر رفته و خود را به یكى از ستون هاى مسجد بست و مدت ده تا پانزده روز به همین منوال ماند و با مناجات و راز و نیاز، از خدا مى خواست تا توبه اش را بپذیرد. سرانجام آیه 102 سوره توبه نازل شد و قبول شدن توبه ابولبابه اعلام گردید.

نكته اینجا است كه ابولبابه براى جبران گناه خود، به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عرض كرد مى خواهم به شكرانه ى قبولى توبه ام ، همه اموالم را صدقه بدهم ، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: همه را اجازه نمى دهم . او عرض كرد: دو سوم اموالم را اجازه بدهید. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آن هم زیاد است .

او عرض كرد: اجازه بده یک سوم اموالم را صدقه بدهم .

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این پیشنهاد را پذیرفت و ابولبابه به قول خود وفا كرد.3

جبران قطع رحم

دو برادر كه یكى از آنها یعقوب مغربى نام داشت ، با هم براى انجام حج به سوى مكه مسافرت كردند. در راه بین این دو برادر نزاعى در گرفت و به یكدیگر بد و ناسزا گفتند. و سرانجام از هم جدا شده و به گناه بزرگ قطع رحم ، مبتلا گشتند.

در این سفر یعقوب در مدینه به حضور امام موسى بن جعفر علیهماالسلام رسید، امام علیه السلام به او فرمود: تو در فلان مكان با برادرت نزاع كردى و به همدیگر ناسزا گفتید و این گونه رفتار برخلاف دین من و دین پدرانم مى باشد از خدا بترس و این را بدان كه قطع رحم باعث مى شود كه بزودى مرگ بین شما جدایى اندازد، برادرت در همین مسافرت قبل از رسیدن به وطن مى میرد و تو پشیمان خواهى شد.

یعقوب كه سخت پریشان شده بود، عرض كرد: سرنوشت من چه خواهد شد؟

امام كاظم علیه السلام فرمود:

امّا انّ اجلك قد حَضر حتّى وَصلت عَمّتك بما وَصلتَها به فى منزل كذا و كذا فَزید فى اجلك عِشرون؛ پایان عمر تو نیز (به خاطر قطع رحم ) فرا رسیده بود، ولى در مسیر راه در فلان منزلگاه ، به سراغ عمه ات رفتى و از او احوال پرسیدى و صله رحم كردى ، بر عمر تو بیست سال افزوده شد.

همانگونه كه امام فرموده بود به وقوع پیوست ، برادر یعقوب در سفر از دنیا رفت ، و یعقوب بخاطر صله ى رحم دیگر بیست سال عمر كرد.4

منبع : گناه شناسى محسن قرائتى ، بکوشش ، محمدى اشتهاردى

محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


1-  وسائل الشیعه ، ج 15 ص 584.

2- - میزان الحكمة ، ج 3 ص 474.

3- مجمع البیان ، ج 5 ص 67 به نقل از امام باقر علیه السلام ، اسدالغابه ، ج 5.

4- سفینة البحار، ج 1 ص 516.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.