تبیان، دستیار زندگی
اما شهرت ماهر عبدالرشید بعد از سقوط «فاو» به اوج خود رسید. این ژنرال مدعی شده بود فاو را از ایرانیان پس می گیرد و به عنوان هدیه ازدواج دخترش به صدام تقدیم می كند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نام این ژنرال را به خاطر بسپارید

شاید ژنرال، ماهر عبدالرشید، یكی از مشهورترین افسران بلند پایه ارتش عراق در جنگ با ایران باشد. او شهرت خود را بیش ازهر چیز و هر كس مدیون صدام و شبه جزیره فاو است.

خویشاوندی این ژنرال با صدام، پله‌های ترقی در ارتش عراق را جلو پای او گذاشت و بالاترین پله كه او روی آن ایستاد، پذیرفتن پسر كوچك صدام، قصی، به عنوان داماد خود بود. اما نقش دستگاه‌های تبلیغاتی عراق در بزرگنمایی لیاقتهای نظامی و فرماندهی او در جنگ با ایران كمتر از این خویشاوندی قبیله‌ای نبود.

نام این ژنرال را به خاطر بسپارید

اما شهرت ماهر عبدالرشید بعد از سقوط «فاو» به اوج خود رسید. این ژنرال مدعی شده بود فاو را از ایرانیان پس می گیرد و به عنوان هدیه ازدواج دخترش به صدام تقدیم می كند. فهرست ضربه‌های وارد شده بر پیكر ارتش عراق در فاو را به سادگی نمی‌توان تهیه كرد. سپاه هفتم عراق، كاملا متلاشی شد و كسی از سرنوشت فرمانده این سپاه، سرلشكر ستاد شوكت احمد عطاء‌ الجرشی، به همراه تعداد زیادی از افسرانش به گوش همه رسید. او فرمانده لشكر پنجم عراق بود. در هم كوبیده شدن گارد ریاست جمهوری در نخلستان های فاو، عراقی‌ها را در بهت و سوگواری‌های گسترده فرو برد و صدام در چنین شرایطی ازدواج پسرش را با دختر ماهر عبدالرشید اعلام كرد. در حالی كه توپ‌ها و تانك‌ها برای لحظه‌ای در فاو از غرش نمی‌افتاد‎، تمام امكانات عراق برای برپایی مراسم ازدواج پسر صدام بسیج شد. كارت‌های دعوت عروسی كه زیبا بود و نادر، ‌میان سران و رجال حزب بعث توزیع شد. آنان در كارت دعوت خواندند: « زن اول عراق،‌ ساجده خیراله، ‌ازدواج پسرش قصی را با دختر آقای ماهر عبدالرشید جشن می گیرد.

شیرینی‌ها و كیك‌های این مراسم با یك پرواز ویژه از فرانسه به بغداد آورده شد.

سرتیپ ستاد، عبداله شاهد فیصل در این باره می‌گوید: من در جشن ازدواج در باشگاه شكار حاضر بودم. در تمام عمرم چنین ریخت و پاشی ندیده بودم. ساجده با لبخندی به تبریك مدعوین پاسخ می‌داد. این ازدواج در روزهایی صورت می‌گرفت كه مردم عراق تابوت جوانانشان را روی شانه‌ها به سوی گورستان می‌بردند.

از ویژگی‌های دیگر این ژنرال، جسارت انتقاد از شخصیت‌های معروف نظامی و سیاسی بود. حتی گاهی آنان را به باد فحش و ناسزا می‌گرفت. او به عبد الجبار شنشل، رئیس ستاد مشترك ارتش عراق، شكم گنده می‌گفت و به عدنان خیراله، وزیر دفاع، لقب دماغ بریده داده بود. او هیچ گاه آنان را لایق چنین سمت‌‌هایی نمی‌دانست. حتی یك بار به فرمانده سپاه پنجم، ژنرال طالع رحیم الدوری، گفته بود: حالا این طایفه دوری‌ها برای ما آدم شده‌اند. یادشان رفته است كه الاغ‌هایشان را در شهر ما، تكریت، می‌راندند و صدای زنگوله الاغ‌هایشان گوش ما را اذیت می‌كرد.

اما شهرت ماهر عبدالرشید بعد از سقوط «فاو» به اوج خود رسید. این ژنرال مدعی شده بود فاو را از ایرانیان پس می گیرد و به عنوان هدیه ازدواج دخترش به صدام تقدیم می كند.

درباره جسارت‌های این ژنرال، كافی است بدانیم كه به خاطر آماده نشدن یك سنگر در شلمچه كه او دستور ساخت آن را به یك ستوان‌یار داده بود و تأكید كرده بود تا یك ساعت دیگر باید این سنگر برای جان‌پناه او آماده شود، با سلاح كمری خود، جنازه آن ستوان‌یار بخت برگشته را درون آن سنگر ناتمام انداخت.

ماهر عبدالرشید از همان زمانی كه برق ستاره‌ها را روی شانه‌های خود دید و در برابر پست‌ها و سمت‌های گوناگون قرار گرفت، ارج و قرب خاصی برای تكریتی‌ها قایل بود. حتی در زمان جنگ با ایران گفته بود:

من فقط اهالی تكریت را به دور خودم جمع می‌كنم تا به خاطر آشنایی و قرابتی كه با یكدیگر داریم، ‌در جبهه‌ها بهتر بجنگیم.

ژنرال ماهر عبدالرشید، سال 1942 در تكریت به دنیا آ مد و پس از پایان دوره تحصیلات به دانشكده افسری راه یافت. او مسئول شعبه پنجم اداره اطلاعات ارتش بود. بعد، ‌افسر ستاد در سازمان امنیت شد كه بعد از یك افتضاح جنسی در دفتر كارش با یكی از خوانندگان زن كه همزمان با برپایی جشنهای هفتم آوریل، سالگرد تأسیس حزب بعث بود، ‌به فرماندهی تیپ 12 زرهی موسوم به ابن ولید رسید. پس از آن، فرماندهی لشكر پنج مكانیزه را به عهده گرفت. فرماندهی سپاه سوم و هفتم و همچنین فرماندهی یكی از سه محور مهم را در بازپس‌گیری او به عهده داشت.

اگر نام این ژنرال به عنوان یك جنایتكار جنگی در دادگاه‌ها بر سر زبان‌ها نیفتد، ‌ملت ما نام این مرد بدنام را همیشه به خاطر خواهد سپرد.

مطالب خواندنی :

آموزش صدام شدن ، برای مبتدیان !

نامه های اسارت

سنگدل ترین همدست صدام

جنایات ارتش اسلامی...

در زندان های عراق بر بچه های اسیر ما چه می گذشت؟ ( حتماً بخوانید)

امتداد

بخش هنرمردان خدا -سیفی