تبیان، دستیار زندگی
آنچه می خوانید خاطره ای است که شمس آل احمد، برادر جلال آل احمد، روشنفکر معاصر و نویسنده سفرنامه معروف حج،خسی در میقات، نقل کرده است: «زمستان بود. جلال با پیکانش انداخته بود تو جاده قدیم - شریعتیِ حالا - که مرا برساند خانه. یک روحانی ایستاده بود کنار جاد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر رقاصه ها را مسجدی کنم بردم...

آیت الله شهید طالقانی

آنچه می خوانید خاطره ای است که شمس آل احمد، برادر جلال آل احمد، روشنفکر معاصر و نویسنده سفرنامه معروف حج،"خسی در میقات"، نقل کرده است:

«زمستان بود. جلال با پیکانش انداخته بود تو جاده قدیم - شریعتیِ حالا - که مرا برساند خانه. یک روحانی ایستاده بود کنار جاده.

جلال گفت: شمس! این پسرعمومان سید محمود طالقانی نبود؟

گفتم: متوجه نشدم. او دنده عقب گرفت آمد بالا. من پیاده شدم و آقای طالقانی را تعارف کردم بنشیند جلو، بغل دست جلال. خودم عقب نشستم. طالقانی هم داشت می رفت منزلش در دروازه دولت.

همین طور که می آمدیم جلال از او پرسید: آقا شما هم ما را بی دین می دانید؟

او گفت: تو چرا این حرف را می زنی؟ پسرم! بی دین مرا می گویند، چون رفته ام شده ام امام جماعت مسجد هدایت، خیابان استانبول.

خیابان استانبول کجاست؟

راستۀ عرق فروش ها و کاباره ها و سینما ها! روحانی های دیگر به من می گویند لامصب؛ اما من دلم خوش است که اگر بتوانم پای یکی از این رقاصه ها و عرق خور ها را به این مسجد باز کنم و نماز خوان کنم اجرم را برده ام. تو کجا بی دینی با آن کتاب «خسی در میقاتی» که نوشته ای! تو حجّی کرده ای که من آرزو دارم بکنم.»


جلال آل احمد/ حبیبه جعفریان/ سروش/ ص11

تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.