تبیان، دستیار زندگی
یكی از موضوعاتی كه پیوندهای اجتماعی بر آن قرار می گیرد، قول و قرار است. قول به معنای گفتار و سخن و قرار به معنای عهد و پیمان در این جا موردنظر می باشد. درحقیقت شخص با سخن خویش عهد و پیمانی را با دیگری می بندد و شخص دیگر را مطمئن می سازد كه بدان عمل كرده و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدقولی و آفت های آن

در این نوشتار جایگاه وفا به عهد و پایبندی به قول و قرار براساس آموزه های قرآن تبیین شده و تحلیل قرآن از نابهنجاری بدقولی به رشته تحریر درآمده است.

قرار...

قول و قرار

یكی از موضوعاتی كه پیوندهای اجتماعی بر آن قرار می گیرد، قول و قرار است. قول به معنای گفتار و سخن و قرار به معنای عهد و پیمان در این جا موردنظر می باشد. درحقیقت شخص با سخن خویش عهد و پیمانی را با دیگری می بندد و شخص دیگر را مطمئن می سازد كه بدان عمل كرده و مطابق قول و سخن خویش، كاری را انجام دهد.

بسیاری از معاملات و حتی تعاملات اجتماعی براساس عهد و پیمان های شفاهی انجام می پذیرد. هرچند كه در آیات قرآنی به عنوان یك آموزه حقوقی و اخلاقی از مؤمنان خواسته شده تا در حوزه معاملات، به نگارش عقود و عهود بپردازند، تا بتوان براساس آن استناد حقوقی كرد ولی در بسیاری از روابط اجتماعی و كارها این امكان وجود ندارد كه به شكل نوشتاری درآید. از این رو قول و قرار به معنای مهم ترین ابزار تعاملات اجتماعی موردتوجه و بهره برداری از سوی همگان می باشد.

در ادبیات عربی از معاملات به عنوان صفقه یاد می شود كه زدن دو دست به یك دیگر پس از انجام توافقات و قول و قرارها می باشد. این واژه به خوبی تبیین می كند كه اصول معاملات بر قول و قرار نهاده شده و زدن دست به یك دیگر نشانه تمثیلی از پیمان و قرارداد است.

همین معنا را می توان در مهم ترین امر اجتماعی یعنی قرارداد و پیمان میان ملت با دولت و یا با امت امام یافت. بیعت نیز به معنای قراردادی است كه میان امام و امت و دولت و ملت بسته می شود و دست زدن و صفقه در آن نیز به عنوان تمثیل و نشانه قرارداد بیعت در آن، خودنمایی می كند.

در آیات 23 و 24 سوره احزاب یكی از نشانه های ایمان را پای بندی به عهد و پیمان می شمارد و در آیه نخست سوره مائده فرمان می دهد كه مؤمنان نسبت به هر عقد و عهدی وفادار باشند.

در این فرمان تفاوتی میان عهدی كه به شكل نوشتار و یا قول و قرار باشد، گذاشته نشده است. بنابراین وفا به عهد و عقد كه در این آیه و آیات دیگر مطرح می شود، شامل وفای به قول و قرار شفاهی و زبانی نیز می شود.

نشانه منافق سه چیز است: دروغگویی، پیمان شكنی، و خیانت در امانت

بدقولی، نشانه ای از فسق

خداوند در آیه 27سوره بقره نقض پیمان و بدقولی را نشانه ای از فسق می شمارد. فسق در معنای اصلی آن به معنای بیرون شدن از پوست است. وقتی می گویند (فسقت التمره ) معنایش این است كه خرما از پوستش بیرون آمد.

فاسق در این آیه به كسی اطلاق می شود كه عهدی را كه بسته، می شكند.

بنابر این می توان گفت نقض عهد و بدقولی به معنای نوعی بیرون شدن از پوست است كه شخص حقیقت باطنی خویش را آشكار می كند و زشتی خویش را می نماید. از همین رو آخر آیه، فاسقین را به زیانكاران توصیف می كند. مفهوم خسران و زیانكاری در چیزی تصور دارد كه آدمی بوجهی مالك آن باشد.

خداوند درباره یكی از پیامبرانش به نام اسماعیل (ع) كه به سوی قوم جرهم فرستاده شده بود می فرماید:«و اذكر فی الكتاب اسماعیل انه كان صادق الوعد وكان رسولا نبیا. (مریم آیه 54)

دراین آیه این پیامبر به عنوان صادق الوعد (خوش قول) معرفی می شود. برای آشنا شدن با این مفهوم و علت ستایش خداوند از وی از تفسیر مجمع البیان استفاده می كنیم. دراین تفسیر در ذیل آیه آمده است: وی پیامبری بود كه به سوی قوم «جرهم» فرستاده شد. «ابن عباس» آورده است كه: آن حضرت با مردی عهد بست كه درجایی در انتظار آمدن او بماند، و آن بنده خدا وعده اش را فراموش كرد و «اسماعیل» یك سال درآنجا انتظار كشید تا آمد.

این بیان از حضرت صادق (ع) نیز روایت شده است، اما «مقاتل» آورده است كه حضرت اسماعیل سه روز درآنجا انتظار كشید. به باور عده ای، این «اسماعیل» فرزند گران قدر «ابراهیم» نیست، چرا كه او پیش از پدرش جهان را بدرود گفت، بلكه این پیامبر دیگری است كه به سوی جامعه و مردم خویش برانگیخته شد و پس از رساندن پیام خدا به آنان هشدار از كفر و بیداد، مورد خشم زورمداران قرارگرفت؛ به گونه ای كه پوست سرش را كندند و خدای توانا او را دراین كیفر نمودن قوم، یا گذشت از آنان، آزاد ساخت و او این كار را به خدا واگذار كرد. این بیان از حضرت صادق(ع) نیز روایت شده است. گروهی آورده اند كه نامبرده «اسماعیل بن حزقیل» بود وپس از شرارت قوم درحق او فرشته ای از سوی خدا آمد وگفت: ای پیامبر خدا! من فرستاده پروردگار تو هستم، و او بر تو درود و سلام می فرستد و می فرماید: دیدم كه این بیدادگران چگونه تو را شكنجه كردند، و اینك به من فرمان داده است تا فرمانبردار تو باشم و هر آنچه فرمان دهی درمورد آن قوم تبهكار به انجام رسانم.

اما او گفت:من درراه خدا به حسین (ع) اقتدا نموده و او را اسوه و الگوی خویش گرفته ام. فقال: یكون لی بالحسین اسوه .

این نمونه ای از وفای به عهد درپیامبران گذشته است. درباره پیامبراكرم(ص) نیز درباره وفای به قول و قرار آمده كه آن حضرت با كسی قول و قرار می گذارد تا دركنار كعبه وی را ببیند. آن حضرت(ص) به كنار خانه خدا می آید و هرچه انتظار می كشد آن شخص نمی آید. آن حضرت (ص) درمیان آفتاب ایستاده بود. یكی از یارانش به آن حضرت (ص) عرض می كند كه به سایه ای دركناری رود كه با محل ملاقات كمی دورتر بود. آن حضرت (ص) نمی پـذیرد و می فرماید كه اگر به جای دیگر برود به آن شخص قول داده كه دراین جا او را ببیند و اگر وی بیاید و او را دراین جا نبیند، بدقولی كرده است.

مدتی می گذرد و یكی از یاران، شخص مذكور را می یابد و به وی می گوید كه پیامبران (ص) دركنار خانه خدا در انتظار توست. وی می گوید كه قرار ملاقات را فراموش كرده بود. نزد پیامبر (ص) می شتابد و عذرخواهی می كند.

وفای به عهد و پیمان به هر شكلی چه قولی و چه نوشتاری نه تنها یك مسئولیت اجتماعی و حقوقی می باشد بلكه یك مسئولیت بزرگ از سوی خداوند است كه بر گردن اشخاص می باشد و باید در قیامت پاسخ گوی آن باشند

امانت بودن عهد و پیمان

خداوند در آیاتی چند بر عهد به عنوان یك امانت تأكید دارد. درحقیقت عهد، نوعی امانت در نزد شخص است كه می بایست آن را مراعات كرده و به اهلش بازگرداند. خداوند در این باره یكی از صفات مومن را مراعات امانت می داند و می فرماید: والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون؛ مؤمنان آنها هستند كه امانت ها و عهد خود را مراعات می كنند. (مؤمنون آیه 8، معارج آیه 23.)

در همین رابطه از امام سجاد نقل شده كه اگر قاتل امام حسین(ع) شمشیری كه بدان، حضرت را به شهادت رسانیده، به رسم امانت در نزد من گذارد، آن را حفظ كرده و پس از درخواستش، به وی باز می گردانم.

وفای به عهد و پیمان به هر شكلی چه قولی و چه نوشتاری نه تنها یك مسئولیت اجتماعی و حقوقی می باشد بلكه یك مسئولیت بزرگ از سوی خداوند است كه بر گردن اشخاص می باشد و باید در قیامت پاسخ گوی آن باشند. (اسراء آیه 43)

قرار داد

عمل به عهد و قول در روایات

آموزه های نبوی نیز بر وفای به قول و قرارها تأكید داشته و آن را از نشانه های ایمان شخص می شمارد. به سخن دیگر هر كسی اگر بخواهد درباره ایمان شخصی داوری كند باید به شیوه رفتاری او در عمل به قول و قرارهای او توجه كند كه اگر به قولی كه می دهد عمل كند می توان آن را نشانه ای از ایمان شخص دانست، به ویژه آن كه این قول و قرار، زبانی و شفاهی باشد و تنها خود و دیگری و خدا از آن گاه باشند.

به هر حال پیامبر(ص) و امامان معصوم بر این اصل اساسی جامعه و انسانیت توجه داشتند. به عنوان نمونه می فرمایند: من كان یومن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد؛ آن كس كه به خدا و روز جزا ایمان دارد باید به وعده خود وفا كند. (اصول كافی، ج 2/ص 463، حدیث2.)

در همین رابطه امیر مومنان نیز می فرماید:ان الوفاء بالعهد من علامات اهل الدین؛ وفای به عهد از نشانه های مردم متدین است. (سفینه البحار، ج 2/ ص 576.)

اصولا از نظر اسلام كسی كه پای بند به پیمان خود نباشد دین ندارد: لادین لمن لاعهد له (بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 27/ ص 69.)

چنان كه براساس همین مبانی و اصول است كه نشانه نفاق شخص در ایمان به خدا و رستاخیز را می توان در بدقولی های وی جست وجو كرد. كسی كه به قول و قرارهای خویش پای بند نیست نمی تواند مدعی ایمان باشد؛ زیرا قول و عملش با هم تطابق ندارد و عدم مطابقت قول و عمل، خود یكی از مهم ترین نشانه های نفاق است. از این رو پیامبر اكرم(ص) می فرماید:آیه المنافق ثلاث اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان؛ نشانه منافق سه چیز است: دروغگویی، پیمان شكنی، و خیانت در امانت. (المستطرف، ج 1/ ص 891)

امیرمومنان(ع) در فرمان خود به مالك اشتر بر جایگاه عمل به قول و قرارها تأكید می ورزد و می فرماید: ایاك... ان تعدهم فتتبع موعدك بخلفك... و الخلف یوجب المقت عندالله والناس قال الله تعالی «كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون»؛ بپرهیز از اینكه به مردم وعده بدهی و تخلف كنی... زیرا (تخلف از وعده) موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان كه قرآن می فرماید: «نزد خدا بسیار خشم آور است كه بگویید چیزی را كه به آن عمل نمی كنید» (نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 35.)

امام صادق(ع) وفای به عهد را از حقوق ایمانی برمی شمارد و می فرماید: المؤمن اخوالمؤمن عینه و دلیله لایخونه و لایظلمه و لایغشه و لایعد عده فیخلفه؛ مؤمن برادر مومن و مانند چشم و راهنمای اوست، به او خیانت نمی كند و ستم روا نمی دارد و او را فریب نمی دهد و به او وعده ای نمی دهد كه تخلف كند. (اصول كافی، ج 2/ ص 661، حدیث 3.)

بدقولی و گسست اجتماعی

بدون تردید بدقولی و زیر قرار زدن از علل مهم گسست اجتماعی و واگرایی است. بسیاری از تعاملات مردمی براساس قول و قرار شكل می گیرد. حتی در انگلستان هنوز قول شرف ایشان از نوشتجات آنان قوی تر و مستحكم تر است و انگلیسی ها در قول و قرار بین خودشان می كوشند آنچه را كه بر زبان آورده اند عمل كنند. شاید در این مطلب كمی غلو صورت گرفته باشد، ولی اصولا اجتماع نمی تواند به دور از وفای به قول و قرارها دوام آورد.

بدقولی چه د رامور كوچك و چه بزرگ موجب می شود تا اعتماد از جامعه سلب شود و مردم نتوانند به سخنان و قول و قرارهای دیگری اعتماد كنند. این گونه است كه سوءظن و بدگمانی در جامعه تقویت می شود و هر كسی نسبت به قول و قرارهای دیگری به دیده شك و تردید می نگرد.

این مسئله در حوزه وعده های انتخابی بسیار حائزاهمیت است. نامزدهای انتخابی مجلس و ریاست جمهوری، در بسیاری از موارد به عللی چون جذب و جلب آرای مردم و عدم آگاهی از ظرفیت و توانمندی های پست و منصب دولتی و ظرفیت های كشوری و توانمندی های قدرتی، به مردم وعده هایی می دهند كه بعضا دور از دسترس ایشان و یا ناتوان از اجرای آن هستند از این رو مطالبات مردمی را افزایش داده و سطح آن را نسبت به دور پیشین و یا كارگزار و رئیس جمهوری پیشین بالاتر می برند تا آرای بیش تری جلب نمایند. اما در هنگام عمل نمی توانند از عهده همه قول و قرارهای خویش برآیند.

نویسنده:محمدرضا توكلی

تنظیم و تلخیص: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.