تبیان، دستیار زندگی
پدیده نسخ در قوانین بشرى با آن‏چه در قوانین آسمانى مطرح است، تفاوتى بنیادین و اساسى دارد. تغییرات مداوم و مستمرّى كه در مقرّرات وضع‏شده توسط قانون‏گذاران مشاهده مى‏گردد، همگى ناشى از عدم وقوف و اطّلاع كامل بر جوانب امور و مسبوق به نوعى ناآگاهى به حوادث و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناسخ و منسوخ

قسمت اول:  نسخ قرآن یعنی چه؟

قرآن

یكى از مسائلى كه از دیرزمان در مورد قرآن كریم وجود داشته است و دانشمندان «علم اصول» و «علوم قرآنى» به آن پرداخته‏اند، موضوع «نسخ» است.

پدیده نسخ در قوانین بشرى با آن‏چه در قوانین آسمانى مطرح است، تفاوتى بنیادین و اساسى دارد. تغییرات مداوم و مستمرّى كه در مقرّرات وضع‏شده توسط قانون‏گذاران مشاهده مى‏گردد، همگى ناشى از عدم وقوف و اطّلاع كامل بر جوانب امور و مسبوق به نوعى ناآگاهى به حوادث و امور زندگى است كه با گذشت زمان بر انسان روشن مى‏گردد و با پدیدار شدن نقاط ضعف و آگاهى یافتن از كاستى‏ها و ناراستى‏ها، قانون‏گذار بشرى، اقدام به ترمیم، تكمیل، بازنگرى و یا نسخ قانون سابق مى‏نماید.

تا آن‏جا كه تاریخ به‏یاد دارد، انسان در وضع قوانین اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و سایر شؤون زندگى خویش، همواره در مسیرى متلاطم و رو به كمال قرار داشته است. كاروان بشریّت از نقطه‏اى كه حركت خویش را در بسترى به نام «زمین» آغاز كرده و براى ادامه حیات و بقاى خویش «زندگى جمعى» را برگزیده است، به واقعیّتى دیگر نیز تن داده و تسلیم گشته است.

احساس كمال‏جویى كه در فطرت و خلقت هر انسانى نهاده‏شده از او موجودى پویا و نه ایستا ساخته است. این امتیاز قبل از آن‏كه چهره برتر بشر را نمودار سازد، خبر از ضعف و نقص و نیاز او مى‏دهد. پویا بودن انسان، گویاى این حقیقت است كه انسان تا رسیدن به كمال فاصله زیادى دارد.

این امر گرچه چندان خوشایند نمى‏نماید، امّا چیزى است كه همه تغییرات و تحوّلات در قوانین بشرى را در پرتو آن مى‏توان توجیه نمود. آن‏چه گفتیم تبیینى از علّت تحوّلات در قوانین وضع‏شده به دست بشر بود. قوانین الهى چگونه‏اند؟ آیا در قوانین صادر از منبع وحى نیز، تغییر و تبدیلى وجود دارد؟

پاسخ این سؤال مثبت است. اما باید توجه داشت كه فلسفه تغییر و تبدیل در قانون الهى با فلسفه تغییر و تبدیل در قانون بشرى كاملاً متفاوت است. در این مرحله، قانون‏گذار، كه شارع مقدس است، با علم و آگاهى و احاطه كامل به همه جوانب امور، قوانین را به صورت تدریجى با رعایت حال و موقعیّت مردم وضع مى‏كند. میزان درجه كمال و ترقى و پیشرفت امّت‏ها، تناسب تامّ و تمامى با نوع قوانین مقرر براى آنها دارد. هر امتى قانونى خاص خود را مى‏طلبد؛ تا از نردبان كمال بالارود.1 حكمت نسخ در شرایع الهى نیز جز این نیست. نسخ در واقع پاسخى به نیازهاى ضرورى هر مكتب و برنامه عملى براى جوامع بشرى است.

اهمیّت شناخت نسخ و توجه به این امر، از سخن بزرگان دین به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنایى با ناسخ و منسوخ آن تأكید و توصیه شده است.

ابوعبدالرحمن سُلَمى از على‏بن ابى‏طالب نقل مى‏كند كه آن حضرت در برخورد با یك قاضى از او پرسید:

هَلْ تَعْرِفُ النّاسِخَ مِنَ الْمَنْسوخِ؟ فقال: لا، فقال: هَلَكْتَ واَهْلَكْتَ؛2

آیا ناسخ و منسوخ قرآن را مى‏شناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و دیگران را به ورطه هلاكت افكندى.

در حدیث دیگرى آمده است كه حضرت از كسى كه قصه‏هاى قرآن را بازگو مى‏نمود همین سؤال را كرد. این اختلاف ظاهراً از لفظ «قاضٍ» یا «قاصٍّ» ناشى شده‏است.

زركشى در البرهان، سیوطى در الاتقان و زرقانى در مناهل العرفان، روایت را چنین نقل كرده‏اند: وقد قال علیّ‏بن ابى طالب لِقاصٍّ؛ أَتَعْرِفُ النّاسخَ والمنسوخ؟...3

در روایت دیگرى نقل شده‏است كه: على علیه السلام در حالى كه شخصى مشغول موعظه و انذار مردم بود، وارد مسجد گشت. فرمود: این شخص كیست؟ گفتند: شخصى است كه مردم را موعظه مى‏كند و آنان را به یاد خداوند متذكر مى‏شود. حضرت فرمود: او مذكر و موعظه‏گر نیست، او فردى خودخواه است كه مى‏گوید: «أنا فُلان‏بن فلان فاعرفونی». او را نزد امام احضار نمودند. حضرت پرسید: أَتَعْرِفُ الناسخَ من المنسوخ؟ قال: لا، قال: فَاخْرُج مِنْ مَسْجدنا ولاتُذَكِّر فیه...؛4 از مسجد ما خارج شو و در آن موعظه مكن!

احتمالاً منظور از قاضى یا قصّه‏گو و یا موعظه‏گر در این روایات ابویحیى بوده‏است كه داستان برخورد خود را با على‏بن ابى‏طالب براى سعیدبن ابى‏الحسن نقل كرده است.5

اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ در قرآن كریم از پرسشى كه امام صادق از ابوحنیفه مى‏كند نیز به خوبى آشكار است. صدوق در علل‏الشرائع از آن حضرت روایت مى‏كند كه به ابوحنیفه فرمود:

تو فقیه اهل عراقى؟ پاسخ‏داد: آرى. حضرت فرمود: به چه فتوا مى‏دهى؟ گفت: به كتاب خدا و سنّتِ پیامبرش. فرمود: ابوحنیفه! آیا به كتاب خدا آن‏گونه كه شایسته است، شناخت دارى؟ آیا ناسخ آن را از منسوخ مى‏شناسى؟ پاسخ‏داد: آرى. حضرت فرمود: ادعاى دانش بزرگى كردى....6

درسنامه علوم قرآنى سطح ۲؛ حسین جوان آراسته

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


1 . توضیح بیشتر در فصل چهارم خواهدآمد.

2 . تفسیر عیاشى، ج‏1، ص‏23؛ ابن‏حزم، النّاسخ والمنسوخ، ص‏5.

3 . ر.ك: البرهان، ج‏2، ص‏158؛ الاتقان، ج‏2، ص‏700؛ مناهل العرفان، ج‏2، ص‏174.

4 . مناهل العرفان، ج‏2، ص‏174.

5 . ر.ك: ابن‏حزم، الناسخ والمنسُوخ، ص‏5؛ التمهید، ج‏2، ص‏272.

6 . تفسیر صافى، ج‏1، ص‏22.