تبیان، دستیار زندگی
کاریکلماتور به قلم سامان فیروزی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشک های فرهاد، شیرین بود

کاریکلماتور

به قلم سامان فیروزی

اشک های فرهاد، شیرین بود

وقتی دلم آشوب می شود، نیروهای خودسر را به قلب خود می فرستم.

بلوایی که ایجاد کرد، به خوردن حلوای ختمش ختم شد.

«اتوبان»، شخصی است که از اتو محافظت می کند.

رختخواب، باوفاترین همخوابه ی دنیاست.

در راهپیمایی میوه ها، پیاز به میوه های معترض گاز اشک آور شلیک می کرد.

معتقد بود کچل نیست بلکه موهایش نامرئی هستند.

پاییز فصل کوچ عمودی برگ هاست.

اشکال دل هایی که مثل آینه صافند این است که نور را جذب نمی کنند.

علف، مجازات هرزگی باغچه است.

اشک های فرهاد، شیرین بود.

قبله نمای من همیشه جای تو را نشان می دهد.

شیر بهایش را یارانه ای حساب کردند.

حیوانات جمهوری خواه، شیر را از جنگل بیرون کردند.

هیچ داروی خواب آوری حریف یاد تو نیست.

کوی معشوق، مسلخ عشاق است.

چون ماشین زندگی اش دنده ی خوشبختی نداشت آن را خلاص کرد.

فیلم «روز جدایی» به صورت شبانه روزی در مغزم اکران می شود.

وصیت کرده بود کفنش را از لباس عروس معشوقه اش بدوزند.


تهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی - بخش ادبیات