تبیان، دستیار زندگی
«برادر من، اگر همّت داری كه از اهل معرفت شوی و انسان بشوی، بشر روحانی باشی، سهیم و شریك ملائكه باشی و رفیق انبیا و اولیا علیهم السلام باشی، كمر همّت به میان زده و از راه شریعت بیا و مقداری از صفات حیوانیت را از خود دور كن و متخلّق به اخلاق روحانییّن باش.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خودشناسي، گذر خداشناسي
خداشناسی

«برادر من، اگر همّت داري كه از اهل معرفت شوي و انسان بشوي، بشر روحاني باشي، سهيم و شريك ملائكه باشي و رفيق انبيا و اوليا عليهم السلام باشي، كمر همّت به ميان زده و از راه شريعت بيا و مقداري از صفات حيوانيت را از خود دور كن و متخلّق به اخلاق روحانييّن باش.

از ضروريات حوزه «عرفان عملي» و رهيدن از عالم كثرت و رسيدن به جهان «وحدت» است؛ زيرا تا انسانِ شيفتة كمال و وصال، به بينش‌هاي لازم در سير الي الله مجهّز نشود و توشة معرفتي نداشته باشد، او را توانايي و قدرت بر «رفتن» نيست؛ چه اينكه سير و سلوك هم منازل معرفتي ، نظري و هم مقامات  علمي، سلوكي دارد و تا وقوف و بصيرت به منازل، معرفتي حاصل نگردد، ورود به منازل علمي و مقامات معنوي كه منشأ فتوحات غيبي، است ممكن نخواهد شد. به علاوه، در مقامات عملي نيز بايستة عقلي و شايستة معرفتي است كه به مقدمات، مقارنات، مؤخّرات و عوامل و موانع سلوك آگاهي دقيق پيدا كند. عارف شيراز سروده‌:

گرچه راهي‌ست پر از بيم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود اَرْ واقف منزل باشي

البته اين بصيرت مي‌تواند آهسته آهسته از معرفت‌هاي حصولي و مفهومي، به معرفت‌هاي شهودي و حضوري تبديل شود و سالك در طيّ طريق الهي و سلوك عرفاني، به مرتبه‌اي راه يابد كه در اثر حبّ و عبوديت الهي، زمام و تدبير امورش را «حقيقة الحقايق» بر عهده گيرد و در ژرفاي عقلش با او سخن گويد: «وكلّمهم في ذات عقولهم»1  و عقل عاشقانه و عرفاني به او هديه كند كه در حديث معراج آمده است: «ولاستغرقنّ عقله بمعرفتي و لأقومنّ له مقام عقله»2 كه عقل غرق در درياي معرفت الهي شده و خدا او را به ساحل وحدت و درگاه و بارگاه شهود رهنمون شود و «خرد خام» را به «ميخانه» برد و او را از خامي به پختگي و سوختگي و گداختگي تعالي دهد و عقل با ره‌توشة مي معرفت، منزل به منزل و شهر به شهر تا شبستان شهود پرواز كند:

نهادم عقل را ره‌توشه از مي

ز شهر هستي‌اش كردم روانه

بنابراين معرفت به مباني علمي سير و سلوك الي الله «شرط لازم» جدانشدني است و البته در هر مرتبه و درجة وجودي، معرفت مناسب با آن ضرورتي اجتناب‌ناپذير است تا سالك قرآني از خدا جز خدا نخواهد: «قل الله ثمّ ذرهم»3.  اين مسير، الله‌شناسي و اسماء‌الله‌شناسي مي‌طلبد و انسان تا معرفت به الله نيابد، همواره در جستجوي اموري كوچك چون حور و قصور و بهشت باقي خواهد ماند و از انس با محبوب و بهشت لقا محروم خواهد شد و همّت‌هاي او صرف رفتن به بهشت و رهيدن از جهنم مي‌شود. پس او همت‌هاي معرفتي و سلوكي خويش را بايد بالا برد و به «رضوان‌الله» و «لقاء‌الله» انديشيد:

پيامبر اعظم صلي الله عليه و آ‌له نيز فرمود: «المرء يطير بهمته».  4پس، از تو حركت و از خدا بركت: «اقرأ وارق».5

¨ضرورت خودشناسي

ضرورت خودشناسي و خودسازي امري عقلاني و برهاني، و حقيقتي شهودي و عرفاني است. تا انسان چيستي و كيستي خويش را نيابد و نسبت و رابطه‌اش را با عالم وجود و مبدأ عالم ادراك نكند، نمي‌تواند در جاذبة لقاء الله قرار گيرد و از آنجا كه طريق عملي فقط آغاز حركت به سوي «لقاء الله» است پس بر اهل معرفت لازم است كه از خود تا خدا حركت كند يعني حركتي از خودِ فروتر و داني به خودِ فراتر و عالي. به تعبير استاد شهيد مطهري: «هر موجودي در مسير تكامل فطري خودش كه راه كمال را مي‌پيمايد، در حقيقت از «خود» به «خود» سفر مي‌كند؛ يعني از خودِ ضعيف به سوي خودِ قوي مي‌رود. انحراف هر موجودي از مسير تكامل واقعي، انحراف از خود به ناخود است».6

بنابراين معرفت نفس، دريافت الهي و نقطه عطف سير و سلوك به سوي خداست كه آموزه‌‌هاي قرآني به طور مستقيم و غير مستقيم دالّ و ناظر بر آن است و يكي از راه‌هاي عظيم و عزيز معرفت به خدا و توحيد الهي، همانا سير در آيات انفسي و مشاهده درون خود است: «و في أنفسكم أفلا تبصرون»7، «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ».8 به تعبير آيت‌الله جوادي آملي: «آيات كريمه فوق در راه‌هاي خداشناسي به منزلة متن است و ساير ادلّه قرآني و روايي به منزلة شرح آن».9

عرفان به نفس، عرفان به خدا

در حديث نبوي وارد شده كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».10 حال سؤال اين است كه آيا معرفت نفس از سنخ معرفت حصولي و عقلي است يا معرفت حضوري و شهودي؟ و اگر معرفت نفس از سنخ حضوري ،شهودي باشد، چگونه بايد تفسير شود؟ زيرا قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلفي از آن وجود دارد.

در تفسير حديث ياد شده، برخي «طريق فلسفي» را در پيش گرفته و گفته‌اند كه انسان بايد سنخيت وجودي خويشتن را توأم با تصورات، قواي وجودي و مراتب هستي‌اش درك و دريافت كند و مي‌توان نفس و قواي آن را از رهگذر و روش وحدت و كثرت و كثرت در وحدت شناخت البته طريق حصولي و فلسفي، مفيد و لازم است، اما كافي و تمام نيست و شرط لازم سير و سلوك الي الله در جهت و معرفت به توحيد و لقاي ربّ است و حتي معرفت نفس حضوري و شهودي، با تفسير فلسفي و بازگشت دادن مسئله به «برهان عليت» بر محور حكمت متعاليه تمام نيست، اگر چه بسيار نزديك به قرائت عرفاني است، لكن در حديث مشهور نبوي لفظ «معرفت» به كار رفته، نه الفاظي ديگر كه حكايت از «دريافت عيني و شهودي» مي‌كنند و نه مقدمات فلسفي و تفسيرهاي فلسفي؛11  زيرا در معرفت شهودي و درك و دريافت دروني و وجودي، حجاب‌هاي ظلماني برداشته مي‌شود و زمينه‌هاي معرفت ربّ آن هم معرفت توحيدي فراهم مي‌آيد و سپس حجاب‌هاي نوراني نيز يكي پس از ديگري برداشته و زدوده مي‌شود. به تعبير مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي: «برادر من، اگر همّت داري كه از اهل معرفت شوي و انسان بشوي، بشر روحاني باشي، سهيم و شريك ملائكه باشي و رفيق انبيا و اوليا عليهم السلام باشي، كمر همّت به ميان زده و از راه شريعت بيا و مقداري از صفات حيوانيت را از خود دور كن و متخلّق به اخلاق روحانييّن باش، راضي به مقام حيوانات و قانع به مرتبه جمادات نشو، حركتي از اين آب و گل به سوي وطن اصلي خود كه از عوالم عليّين و محل مقرّبين است بِكُن، بلكه نفس خود را بشناسي بالكشف و العيان؛ به حقيقت‌ اين امر بزرگ نائل باشي كه شناختن آن، راه شناختن خداوند جلّ جلاله است: چنانچه در روايت است كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»12

پس دو راه كلي و كلان در شناخت خود يا خودشناسي وجود دارد:

الف) راه مفهومي، حصولي و عقلاني كه انسان با تفكر در ذات و صفت و افعال خود به ذات و صفات و افعال مبدأ هستي پي ببرد كه قرين و شبيه به سير آفاقي است و پيام جامع و مشترك دارند.

ب) راه حضوري و شهودي ،عرفاني كه سالك اين طريق از راه تهذيب نفس، طهارت درون و صفاي باطن با چشم دل به مشاهدة جمال و جلال الهي مي‌نشيند كه ابزار آن «دل»، روش آن تهذيب و تزكيه، و غايت آن شهود ربّ است. به تعبير استاد جوادي آملي: «در راه انفس و سفر نفساني انسان، مانند سير و سفرها، مسافت، راه سرعت و سبقت وجود دارد كه در قرآن كريم از آنها با تعبير‌هاي مختلفي مانند صراط، سبيل، صيرورت، سرعت و سبقت ياد شده است».13

آري، آياتي در قرآن است كه حركت و سير آفاقي و بيروني را به «سير» تعبير كرده است: «أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ»14  و حركت و سير انفس دروني را به «صير» به معناي متحول گرديدن، تحول نهادي و دروني تعبير فرمود: «ألا إلي الله تصير الأمور». 15

*********ویژگی های سیر معرفتی در ادامه خواهد امد********************


نشريه خلق 8 - نویسنده :  محمد جواد رودگر - خودشناسي، گذر خداشناسي / ص6

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

---------------

¨پي‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه222.

2. الوافي، ج26، ص148.

3. سوره انعام: 91.

4. كنزالعمّال، ج2، ص215.

5. الكافي، ج2، ص606.

6. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج16، ص576.

7. سوره ذاريات: 21.

8. سوره فصلت: 53.

9. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج2، ص130.

10. بحار الانوار، ج2، ص32.

11. ر.ك: درآمدي بر سير و سلوك، مجتبي تهراني، ص27-28.

12. رسالة لقاء الله، ص 22و23.

13. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج2، ص150.

14. سوره غافر: 21.

15. سوره شوري: 53.

16. سوره سبأ: 46.

17. سوره حديد: 3.

18. سوره بقره: 197.

19. همان.

20. بحار الانوار، ج75، ص380.

21. ميزان الحكمه، ج8، ترجمه حميد رضا شيخي، دارالحديث، قم، ص3566، حديث12203.

22. همان، حديث12200.

23. بحار الانوار، ج67، ص23.

24. شرح غررالحكم، ج2، ص48.

25. بحار الانوار، ج3، ص327.

26. ر.ك: تفسير موضوعي قرآن مجيد، عبدالله جوادي عاملي، ج2، ص168-172؛ درآمدي بر سير و سلوك، مجتبي تهراني، ص47-49.

27. گلشن راز، نشر اشراقيه، ص28-32.

28. همان، ص37.

29.  رسالة الولايه، علامه طباطبايي، فصل چهارم.

30. الميزان، ج17، ص193-194.