تبیان، دستیار زندگی
«احمد – زهرا» قربانی باورها و اندیشه های غلط پدر خویش است. او نیز به واسطه تزلزل هویتی، دچار تضادهای درونی و کشمکش های روحی است و ابعاد شخصیتی او در طول داستان دستخوش تغییر شده و در برخی صحنه ها به هرزه ای ریاکار مبدل می شود. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهره زن در فرزند خاک

بررسی اثر بن جلون

Ben Jelloun

چهره زن در فرزند خاک

طاهربن جلون، نویسنده ی آفریقایی تبار فرانسوی یکی از نام آوران و مبتکران عرصه ی ادبیات مدرن است. این نویسنده و آثار داستانی اش به تقریب نزد ما ایرانیان شناخته شده است. تاکنون آثار متعددی چون «مرد خسته» L" Homme rompu، «چشمان شرمگین» Les yeux baiss، «خوشه های نگون بختی» Les raisins de la galere و «فرزند خاک» L" Enfant de sable از او به چاپ رسیده است. در حوزه ادبیات آثار بن جلون همواره سیری به سوی مضامین اجتماعی دارد. تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، تحقیر، تنهایی، فقر و فساد از جمله درون مایه های برجسته ی آثار وی هستند. غالب رمان های او به توصیف دنیای خاص مراکشی ها می پردازد که در آن، گاه سبعیت و امور غیرانسانی اوج می گیرد و دنیای مردمانش را به دنیایی پوچ و بی معنا بدل می کند.

فرزند خاک، یکی از آثار داستانی اوست که زندگی دختری را در خانواده ای مراکشی به تصویر می کشد. او هشتمین دختر خانواده است و پدر شرمسار از این امر با گزینش نام «احمد»  برای او، چنین جلوه می دهد که فرزندش پسر است. ولی احمد «پسری با چهره ی دخترانه است.» (فرزند خاک، 319 ) از این رو در زندگی با مشکلات عدیده ای رو به رو می شود و تا قبل از مرگ پدر با هویت و شخصیت دوگانه و متناقض خود می جنگد. در رمان دیگر بن جلون «شب مقدس» La nuit sacree که دنباله ی این داستان است، با مرگ پدر، «احمد» نام «زهرا» را برای خود بر می گزیند و هویت واقعی خود را فاش می کند.

نگاهی گذرا به آثار داستانی بن جلون بیانگر این واقعیت است که نگاه تحقیرآمیز برخی از جوامع به زن ، یکی از دغدغه های دوران فعالیت ادبی اوست. لذا در فرزند خاک، چهره ی پدری مستبد و خرافه پرست را ترسیم می کند که ضد دختر است و در قبال دختران خود به هیچ روی نقش پدر را ایفاء نمی کند. او که برای نگاه اطرافیان ارزش قائل است، با متولد شدن هشتمین دخترش، تصمیم شومی می گیرد و او را پسر معرفی می کند و به این ترتیب اولین نطفه ی دروغ در بطن خانه و خانواده شکل می گیرد. شخصیت داستانی فرزند خاک با نقابی بر چهره پا به عرصه ی وجود می گذارد ولی به گمان پدر وی، این نقاب موجب تغییر هویت جنسی اوست، لذا ارزش وی را در جامعه بالا می برد. او بر این باور است که «زن بودن، یک ضعف طبیعی است که همه ی زنان به آن عادت کرده اند و مرد بودن هم، توهم و خشونتی است که دلیل موجهی برای انجام هر کاری به شمار می آید».

مفاهیم اجتماعی از قبیل «خانواده» «ازدواج» و «باورهای دینی» که تقریباً در تمام دنیا از ارزش خاصی برخوردارند، به واسطه ی کج فکری ها، خرافه پرستی و استبداد پدر خانواده از درجه ی اهمیت و ارزش والا ساقط می شود. خانواده، روابط اعضای خود را با دروغ و ریا اداره می کند. خواهران «احمد – زهرا» نیز ناچارند او را به عنوان برادر خود بپذیرند و بی چون و چرا از او اطاعت کنند. ازدواج «احمد – زهرا» در هیأت یک مرد با دختر عمویش نیز کذایی و دروغین است. می توان گفت؛ اساس خانه و خانواده از هم گسیخته است و نه تنها شخصیت داستان و خانواده ی او، بلکه عناصر دیگر داستان از جمله راویان گاه تخیل و ذهنیات خود را دروغین در قالب سرگذشت «احمد – زهرا» ارائه می دهند. یکی دیگر از زنان محوری داستان، مادر «احمد – زهرا»ست. او که در جامعه ای مردسالار یا به عبارتی در جامعه ی مذکر محور زندگی می کند، خود را در حاشیه ی زندگی حس می کند. تصویر او برای خواننده بیگانه است، چرا که «مشخص بودن »و «خود» بودن طبیعی خویش را انکار می کند. وجود و هویت او تنها در مقابل همسرش معنا می یابد و تحت نفوذ زبان و مغلوب معیارها و ارزش های همسرش  است: «تو زن خوبی هستی، چون مطیع و فرمانبرداری، ولی هفت دختر به دنیا آورده ای، مطمئناً نقصی داری. وجودت نمی تواند پذیرای یک فرزند پسر باشد. کاری از دست تو ساخته نیست». (همان 22-21)

نگاهی گذرا به آثار داستانی بن جلون بیانگر این واقعیت است که نگاه تحقیرآمیز برخی از جوامع به زن ، یکی از دغدغه های دوران فعالیت ادبی اوست.

پر واضح است که جوهره ی وجودی این زن نیز خشکیده و به شکل عفریته ای ظاهر می شود. درایت و قوای عقلانی او نیز به تحلیل رفته است که به پیشنهاد عجیب و شیطانی همسرش تن می دهد: «پدر قبل از تولد فرزندش اعلام می کند: بچه ای که به دنیا می آید، حتی اگر دختر باشد، پسر خواهد بود». (همان 21)

گرایش پدر به داشتن فرزند پسر افراطی و بیمارگون است. او با معنویات و آرمان گرایی بیگانه است و می کوشد تا به تمنیات خود پاسخ مثبت دهد. بنابراین می توان این شخصیت را با تئوری های روانکاوی مورد بررسی و تحلیل قرار داد که البته در این مقال مجالی برای آن نیست.

مرگ پدر برای «احمد – زهرا» مجالی می آفریند تا او به هویت واقعی خود دست یابد. برداشتن نقاب از چهره ی واقعی، بیانگر رهایی و دستیابی به آزادی است و به گونه ای نشانگر خواسته و آرزوی دیرینه ی اوست که تمام نظام های غیرمنطقی تدوین شده توسط جامعه و خانواده را زیر سؤال می برد.

«احمد – زهرا» قربانی باورها و اندیشه های غلط پدر خویش است. او نیز به واسطه تزلزل هویتی، دچار تضادهای درونی و کشمکش های روحی است و ابعاد شخصیتی او در طول داستان دستخوش تغییر شده و در برخی صحنه ها به هرزه ای ریاکار مبدل می شود.

بن جلون با نوشتار داستانی خود سعی دارد از یک سو صدای ضجه های دختری را که از هویت اصلی خویش دور مانده است و با هویتی تحمیلی و نامی جعلی روزگار می گذراند، به مخاطبان انتقال دهد و از سوی دیگر پیامدهای فرمانروایی دروغ را بررسی کند. از این رو در این اثر، ضمن نکوهش القائات شیطانی در شخصیت هایش، به عوامل ابتذال و انحطاط می پردازد. زبان اخلاقی این رمان، در پرداختن به ابتذال شخصیت ها از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است و با استفاده از نثری زیبا، فضاسازی مطلوب و تعابیری درخور شخصیت ها، صحنه های دهشت بار فجایع انسانی را با بی پروایی به تصویر می کشد.


کتاب نامه

1. Ben Jelloun, Tahar (1985). L"Enfant de sable. Paris: Seuil

2. Genette, Gerard (1972). Figuresll. Paris: Seuil


محبوبه فهیم کلام / معصومه انجم شعاع

تهیه و تنظیم: زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان