تبیان، دستیار زندگی
قرآن کریم با ترجمه‏ی دکتر سید علی موسوی گرمارودی، همزمان با دوازدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم به بازار عرضه شد. متن زیر بخشی از نوشته‏ی ایشان درباره ویژگی‏های این ترجمه است که از نظر و محضرتان می گذرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترجمه ای نو و روان از قرآن

قرآن

اشاره:

قرآن کریم با ترجمه‏ی دکتر سید علی موسوی گرمارودی، همزمان با دوازدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم به بازار عرضه شد. متن زیر بخشی از نوشته‏ی ایشان درباره ویژگی‏های این ترجمه است که از نظر و محضرتان می گذرد.

ویژگی‏های این ترجمه

اساس کار من در این ترجمه، کوشش برای به دست دادن برگردانی از کلام خدا بود که «وفادار زیبا»باشد1 ؛ اکنون اگر به این هدف نرسیده باشم، گمان دارم که دست کم به ترجمه‏ای «وفادار روان»دست یافته باشم؛گرچه به همین حد نیز ادعا ندارم. 2

بی‏گمان در ترجمه‏ی‏«فما یزیدهم الاّ طغیانا کبیرا»(اسراء/آخر آیه‏ی 60)، «جز بر سرکشی بسیار آنان نمی‏افزاید»، شیواتر است؛در حالی که ترجمه‏ی دقیق‏تر این است:«جز سرکشی ای بزرگ، به آنان نمی‏افزاید». زیرا خداوند می‏فرماید، بر خود آنان یک سرکشی بزرگ افزوده شده و نمی‏فرماید بر سرکشی‏شان، افزوده شد.

خداوند هر جا اراده فرموده است که بگوید کسانی، چیزی داشته‏اند و بر همان چیز، افزوده شده، این را خود بیان فرموده است.مثلا در کریمه‏ی 178 از سوره‏ی مبارک آل عمران، «انّما نملی لهم لیزدادوا اثما»همین را می‏فرماید؛یعنی:«جز این نیست که مهلتشان می‏دهیم تا بر گناه بیفزایند.»یعنی بر گناهی که قبلا هم داشته‏اند، بیفزایند.

بنابراین در ترجمه‏ی قرآن، به دغدغه‏ی روانی یا شیوایی، نمی‏توان ولنگاری کرد، و گرنه به همان نسبت از مقصود آیه دور می‏افتیم.ترجمه‏ی روانی سراغ دارم که در آن، اگر با معیار تقدم«دقت»بر«روانی»سنجیده شود، در ترجمه‏ی هشتاد درصد آیات، ولنگاری شده است.

زبان ترجمه‏ی من، «نثر معیار»است با اندک 3 چاشنی باستان گرایی(آرکائیسم).آن هم به این سبب که قرآن در پانزده قرن پیش و بر اساس زبان عربی فصیح رایج در آن روزگار فرو فرستاده شده است و خواسته‏ام اندکی(تأکید می‏کنم«اندکی»و در حد سایه‏ای)باستان گرایی داشته باشد؛اما نه چندان که از نثر معیار دور شود.مثلا در ترجمه‏ی عبارت قرآنی‏«أحضرت الانفس الشح»(نساء/ 128)، آورده‏ام:جان‏ها، آز را در آستین دارند.

و یا آیه‏ی 35 از سوره‏ی مبارک نور را چنین ترجمه کرده‏ام:

خداوند، نور آسمان‏ها و زمین است.مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‏ای، آن شیشه گویی ستاره‏ای درخشان است کز درخت خجسته‏ی زیتونی می‏فروزد که نه خاوری است و نه باختری، و نزدیک است روغن آن، هر چند آتشی بدان نرسیده، برفروزد.نوری است فرانوری.خداوند هر که را بخواهد، به نور خویش رهنمون می‏گردد، و خداوند این مثل‏ها را برای مردم می‏زند، و خداوند به هر چیزی داناست.

اساس کار من در این ترجمه، کوشش برای به دست دادن برگردانی از کلام خدا بود که «وفادار زیبا»باشد؛ اکنون اگر به این هدف نرسیده باشم، گمان دارم که دست کم به ترجمه‏ای «وفادار روان»دست یافته باشم؛گرچه به همین حد نیز ادعا ندارم

در ترجمه‏ی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم آورده‏ام: به نام خداوند بخشنده‏ی بخشاینده.سلمان فارسی، نخستین مترجم فارسی قرآن کریم نیز، بنابر مشهور، این آیه را «به نام یزدان بخشنده‏ی بخشاینده»ترجمه کرده است.اما من از این رو همین ترجمه را پسندیدم که می‏خواستم همان گونه که در متن عربی و الهی آن، رحمان و رحیم از یک ریشه‏اند، در فارسی هم از یک ریشه باشند.شاید حافظ هم در اثر انسی که با قرآن داشته است، با توجه به همین معنا، در رحمانیت و رحیمیت خداوند می‏فرماید: گنه«ببخشد»و بر عاشقان«ببخشاید».

از مترادف‏ها(چه همسانی‏ها و چه یکسانی‏ها)استفاده نکرده‏ام، مگر در تمام طول ترجمه تنها یکی دو بار، آن هم برای رساندن معنایی خاص؛مثلا در ترجمه‏ی مصیر.

«واو»ها را حتی اگر زائده بوده‏اند، حذف نکرده‏ام و اگر حالیه بوده‏اند، حالیه ترجمه کرده و کوشیده‏ام، دو بار آن را خرج نکنم.یعنی در ترجمه‏ی آن تنها گفته‏ام: «حال آن که»نه«و حال آن که».برای نمونه رجوع فرمایید به سوره‏ی نحل، آیه‏ی 91.

تأکید در عربی، با تناظر کامل امکان دارد.در حالی که در زبان فارسی که از خانواده‏ی زبان فرضی هند و اروپایی، از شاخه‏ی آریایی یا هند و ایرانی است، در همه‏ی دوره‏های سه گانه‏ی خود و خاصه در دوره‏ی سوم، یعنی زبان ایرانی نوین که امروز با آن سخن می‏گوییم، «دستگاه تأکیدها»با«دستگاه تأکیدها»ی زبان عربی که از شاخه‏های زبان سامی است، به کلی متفاوت است و این تفاوت به اندازه‏ای است که اگر در ترجمه دقیقا رعایت شود، ترجمه را از شیوایی می‏اندازد و اگر رعایت نشود، آن را از وفاداری دور می‏کند.بنابراین، کوشیده‏ام تا حدودی که به هر دو سو خیلی لطمه وارد نشود، تأکیدهای آیات را آشکار کنم.

کوشیده‏ام برای برخی کلمات یا ترکیبات قرآنی، معادل‏هایی از منابع و ترجمه‏های قدیمی قرآن 4 «بیابم»و گاهی نیز خود، معادل‏ها را از کلماتی که در زبان معیار یا متون به کار رفته‏اند، انتخاب کرده‏ام و به کار برده‏ام. گاهی هم کوشیده‏ام، خود آن را بسازم.اینک نمونه‏هایی از هر سه دسته را بی هیچ آداب و ترتیبی یادآور می‏شوم:

عفریت:دیوسار(نمل/39).در یک مورد، شیاطینی را که از سوی سلیمان برای غواصی به کار گرفته شده‏اند نیز دیوساران ترجمه کرده‏ام(انبیا/3).

زنیم: بی‏تبار

تفاوت: ناسازواری

مهین: خوار مایه.جز یک مورد که«فرومایه»ترجمه شده است؛در سوره‏ی قلم، آیه‏ی 10.

جنّة المأوا: بوستان سرا

واسع(از صفات الهی):نعمت گستر

قهّار: دادفرما

جبّار: کام شکن

تکذیب: دروغ شمردن زوجین اثنین:جفتی دو گانه

موسوی گرمارودی

اصحاب را بسته به مورد، دمسازان یا همراهان معنی کرده‏ام، اما:اصحاب السّفینه:کشتی نشینان؛ اصحاب القریه:شهر نشینان؛اصحاب المیمنه: خجستگان؛اصحاب المشئمه:ناخجستگان؛ اصحاب القبور:در گور خفتگان(آخر ممتحنه). اصحاب الجنة را همه جا بهشتیان ترجمه کرده‏ام، جز یک مورد در سوره‏ی قلم که باغداران‏[چنان که اصحاب النار هماره«دمسازان آتش»معنی شده جز یک مورد(مدّثّر/ 31):دوزخبانان.]و اصحاب الفیل:پیلسواران معنی شده است.

احتجاج: چون و چرا کردن

مجادله: چالش ورزیدن

آخرت: جهان واپسین

دنیا:این جهان.جز هنگامی که در آیات آخرت، از «دنیا»سخن می‏رود که همان دنیا ترجمه شده است.

صالح: شایسته

ظنین: گمان‏مند

مایل: گراینده

سموم: تفباد

ربوه: پشته واره

اولی النّعمة: رفاه زده

و ده‏ها مورد دیگر.

برابر«یا ایّها الذین آمنوا»، «ای مؤمنان»نهاده‏ام.شاید گفته شود که خداوند اگر می‏خواست، خود نیز«ای مؤمنان»می‏فرمود، و«ای کسانی که ایمان آورده‏اید»را با تفصیل فرموده است تا برایمان مؤمنان، به گونه‏ای تأکید فرموده باشد.در پاسخ عرض می‏کنم که بی‏گمان در زبان عربی همین شیواتر است، اما در زبان فارسی نه آن شیوایی به دست می‏آید و نه آن تفاوت، نشان دادنی است.بنابراین همان«ای مؤمنان»را نهادم که جای کم‏تری هم می‏گرفت.

به جز نام‏های خاص و اعلام، تمام کلمه‏هایی را نیز که بار فرهنگ قرآنی خاص داشته‏اند، مثل:نعمت، ایمان، لقاء الله، اجل، نور(وقتی جنبه‏ی معنوی و الهی داشته است)، تکلیف، تأویل، عذاب، نسخ، شرک و...یا بار تاریخی خاص داشته‏اند، مثل:منافق، مشرک، هجرت، عید، مائده و...و یا برابر آن‏ها در فارسی، کلمه‏ی عربی دیگری بود، مثل اجازه در برابر اذن، و یا در آیات احکام به کار رفته بودند و بار فقهی داشتند، مثل حج، حرام، حلال، حیض و...مطلقا ترجمه نکرده‏ام.

سه نوع پرانتز در ترجمه‏ی خود به کار برده‏ام:(/)، (-)و()

-(/):وقتی کلمه‏ای پیشنهاد شده باشد که خواننده بتواند به جای کلمه‏ی پیش از پرانتز، آن را که در پرانتز و بعد از خط مایل آمده است، جانشین سازد.

-(-):هنگامی که کلمه‏ی پیش از پرانتز معنی شده باشد.

-():برای مواردی که مترجم توضیحی تفسیری بر متن اصلی ترجمه افزوده باشد تا معنای جمله روشن‏تر شود.

در هر حال، کلماتی که در پرانتزهای سه گانه آمده‏اند، نسبت به متن اصلی، اضافی هستند و خواننده اگر همه آن‏ها را محذوف بگیرد، باز هم به برابری ترجمه با متن، کم ترین لطمه‏ای نخواهد خورد.

در ترجمه‏ی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم آورده‏ام: به نام خداوند بخشنده‏ی  بخشاینده سلمان فارسی، نخستین مترجم فارسی قرآن کریم نیز، بنابر مشهور، این آیه را «به نام یزدان بخشنده‏ی بخشاینده»ترجمه کرده است.اما من از این رو همین ترجمه را پسندیدم که می‏خواستم همان گونه که در متن عربی و الهی آن، رحمان و رحیم از یک ریشه‏اند، در فارسی هم از یک ریشه باشند

یادآوری این نکته در این جا لازم است که گاهی به رعایت سیاق فارسی، برخی از اجزا و کلمات متن، در ترجمه جا نمی‏افتند.در این موارد، آن‏ها را از متن ترجمه حذف کرده‏ام و یا کلمه‏ای جز معادل دقیق آن قرار داده‏ام. ولی در زیرنویس یادآور شده‏ام که اصل آن چه بوده است. مثلا، اگر در ترجمه‏ی«یا ویلنا»، فقط آورده‏ام:«وای بر ما»و در زیرنویس نوشته‏ام:در اصل:ای وای بر ما.یا مثلا در ترجمه‏ی آخر آیه‏ی 45 از سوره‏ی انبیاء:«و لا یسمع الصم الدعاء اذا ما ینذرون»، ترجمه کرده‏ام:«و کران را چون بیم دهند، نمی‏شنوند»که در سیاق فارسی، کاملا رساننده‏ی مضمون آیه است.با این همه، در پاورقی نوشته‏ام:در اصل:«فرا خواندن»را نمی‏شوند.

در زیرنویس‏ها بیش‏تر کوشیده‏ام، مباحث لغوی را از مراجع متقن مطرح کنم و برای این کار، گاهی به ریشه‏ی لغات و کاربرد آن‏ها در منابع عربی اشاره داشته‏ام و گاهی به کاربرد فارسی معادل آن‏ها در منابع فارسی قدیم و جدید.

«افعال مجهول»گاهی به صورت جمع ترجمه شده‏اند تا جمله کوتاه‏تر و موسیقی آن، گوش نوازتر شود.مثلا: انّ ما توعدون لآت(انعام/134)، «بی‏گمان آنچه به شما وعده داده‏اند...»ترجمه شده است، نه«آنچه به شما وعده داده شده است.»

اگر چند کلمه‏ی نکره به هم عطف شده باشند، در ترجمه، علامت نکره تنها در کلمه‏ی آخر آمده است. مثلا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏«فیها فاکهة و نخل و رمان» (الرحمن/68)آورده‏ام:در آن دو(بهشت، درخت‏های) میوه، و خرما و اناری است(و نه:میوه‏ای و خرمایی و اناری است).

قرآن کریم

گاهی برخی دقت‏های ناپیدا در کار ترجمه کرده‏ام که برای خواننده‏ی دقیق، البته پیداست.

مثلا در برابر کلمه‏ی«نقیرا»که در لغت به معنی«نخواره‏ی نازک روی هسته‏ی خرما»ست، «سر مویی»و در برابر«فتیلا»که به معنی «گودی پشت هسته‏ی خرما»ست، «سر سوزنی»گذارده‏ام.

و یا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏و من کلّ الثّمرات جعل فیها زوجین اثنین(رعد/ 3)، «و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد»، برآورد ترجمه کرده‏ام، به جای آورد، تا به ثمره که در فارسی«بر»نامیده می‏شود، اشاره‏ای پنهان داشته باشد.

و یا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏امّا الزّبد فیذهب جفاء(رعد/17)آورده‏ام:«کف، کنار می‏رود.»از آن جا که جفاء به معنی کنار افتادن کف یا خاشاک از روی آب است، نیز خداوند در همین آیه می‏فرماید که کف از بین می‏رود، من در ترجمه‏ی این آیه، از فعل مرکب کنار رفتن کمک گرفته و نوشته‏ام:«کف کنار می‏رود»، تا هم یذهب ترجمه شده باشد و هم جفاء به معنی کنار افتادن.

گاهی هم از ناتوانی در برابریابی، عین کلمه‏ی عربی در ترجمه به کار رفته است.مثل کلمه‏ی«تفصیل»در آیه‏ی مبارک 145 از سوره‏ی اعراف:و کتبنا له فی الالواح من کلّ شی‏ء موعظة و تفصیلا. 5

تنها در یک دو مورد، اندکی از دقت به سوی زیبایی غلتیده‏ام.مثلا در ترجمه‏ی«سبحانه و تعالی»آورده‏ام: «پاکا و فرا برترا که اوست.»

در آیاتی که در بردارنده‏ی بحث‏های کلامی از دیدگاه شیعه هستند، به برخی چون «عصمت انبیاء»(علیهم السلام) در پانویس‏ها اشاره کرده‏ام، اما بسیاری دیگر(چون آیات اضلال و هدایت، حبط اعمال، رؤیت خداوند و...)را به دلیل بسیاری این آیات و نداشتن جا در پانویس‏ها، بی‏هیچ توضیح، بدین امید وانهادم که خوانندگان علاقه‏مند، خود به تفسیرها رجوع کنند.

کلماتی بوده‏اند دارای چند بار معنایی که با توجه به هر یک از آن معانی، چند گونه ترجمه شده‏اند.مثلا کلمه‏ی نور را، اگر دارای معنی معنوی بوده است، همان نور، و گرنه فروغ، و یک بار نیز با تسامحی، تابان معنی کرده‏ام.یا کلمه‏ی«آیه»، در قرآن کریم هم به معنی «نشانه»به کار رفته است، هم به معنی«معجزه»و هم به معنی«آیه»ی قرآنی، یعنی پاره‏ای از یک سوره.یا کلمه‏ی«مصیر»را که اگر در متن قرآنی، با«الی»به کار رفته است، به معنی بازگشت به کار برده‏ام و اگر تنها به‏ کار رفته، به معنی پایانه(و پویه).و یا رجز که در لغت به معنی«پلیدی»است، اما در قرآن به معنی«عذاب»و«عقوبت»(کیفر) نیز آمده است.

گاهی معادل زیبای فارسی برای کلمه‏ای عربی داشته‏ام، اما به دلیلی خاص، ناگزیر از کاربرد کلمه‏ی عربی شده‏ام.مثلا در برابر کلمه‏ی بشر، همه جا کلمه‏ی زیبای«آدمی»را به کار برده‏ام، جز آن جا که در متن قرآنی، نکره به کار برده شده است و در فارسی باید«آدمی‏ای»برابر آن می‏آمد که به روانی ترجمه لطمه می‏زد.ناگزیر به جای «آدمی‏ای»، در چنین موارد، گاهی(و نه همیشه)«بشری» را به کار برده‏ام.به همین انگاره، گاهی، بسیار کم، شاید سه چهار مورد در تمام قرآن، کلمه‏ای فارسی را که باید نکره معنی می‏شد، از نکره آوردن آن خودداری کردم. یعنی مثلا:«میانجیگری»ترجمه کرده‏ام به جای «میانجیگری‏ای».(البته باز هم نه همیشه).

فای تفریع و عطف و...بسته به مورد، گاهی«پس»، گاهی«بنابراین»و گاهی«و»ترجمه شده است.به ندرت نیز(آن را تزئینی یافته‏ام و)اصلا ترجمه نکرده‏ام.

گاهی معـادل زیبـای فارسی برای کلمـه‏ای عربـی داشته‏ام، اما به دلیلی خاص، ناگزیر از کاربرد کلمه‏ی عربی شده‏ام.مثلا در برابـر کلمه‏ی بشر، همه جا کلمه‏ی زیبای«آدمی»را به کار برده‏ام، جز آن جا که در متن قرآنی، نکره به کار برده شده است و در فارسی باید«آدمی‏ای»برابر آن می‏آمد که به روانی ترجمه لطمه می‏زد

در پایان آیات ترجمه‏ی کم، انتم و هم را چون با سیاق زبان فارسی، یگانگی نداشتند، حذف کردم.بنابراین «لعلّکم تشکرون»همه جا«باشد که سپاس گزارید»ترجمه شده است، به جای«باشد که شما سپاس گزارید.»

یا در آیه‏ی 128 سوره‏ی مبارک نحل، إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ ترجمه شده است:بی‏گمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری می‏ورزند و با کسانی است که نیکوکارند(و نه:با کسانی است که آنان نیکوکارند).

نیز به پیروی از سیاق فارسی، ناگزیر برخی اسم فاعل‏ها و نظایر آن را در ترجمه به فعل بدل کردم.مثلا، انتهای آیه‏ی 51 از سوره‏ی مبارک کهف:و ما کنت متّخذ المضلّین عضدکه باید«و من آن نی‏ام که یاور گیرنده‏ی گمراه کنندگان باشم»ترجمه می‏شد، «و من آن نی‏ام که گمراه کنندگان را یاور گیرم»، ترجمه کردم.

در رسم الخط، یکسره شیوه‏ی معمول ناشر محترم، از سوی ایشان اعمال شده است.واقعیت هم این است که هنوز شیوه‏ای یگانه که در سراسر کشور همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند و همگان و همگنان آن را به کار برند، شناخته نیست.

***

در پایان دوباره یادآوری می‏کنم که اغلب ترجمه‏ها (و نه همه‏ی آن‏ها) از آغاز تا امروز، یا به سوی وفاداری به متن غلتیده‏اند که به همان اندازه از شیوایی و روانی دور شده‏اند و یا به سوی شیوایی رفته‏اند که همان قدر از وفاداری، دور مانده‏اند.تمام کوشش من در ترجمه‏ی قرآن کریم این بوده است که در حد توان خود، منتهای وفاداری به متن را اگر نه با زیبایی، دست کم با روانی جمع کنم و نمی‏دانم کوشش من چه قدر نتیجه داده است.هیچ ادعا نیز نه در دقت و وفاداری و نه در روانی آن، ندارم.اما برای رسیدن به این هدف، پنج سال تمام، منتهای کوشش خود را به کار برده‏ام:وین متاعم که همی بینی و کم‏تر زینم.

***

من چه می‏گویم؟ دعا کنیم این ترجمه‏ی ناقابل، در درگاه خالق قبول شود و به حرمت قرآن، حریم امن و دستاویز من در رستاخیز گردد.و البته اگر با قبول خلایق نیز همراه شود، باقیات صالحاتی است که ثواب آن، ره توشه و ذخیره‏ای اخروی است.چونین و ایدون باد، ایدون‏تر باد.

نوشته ی: سیدعلی موسوی گرمارودی

شکوری - گروه دین و اندیشه


(1).نگفتم «زیبای وفادار» تا توجه خواننده‏ی محترم را به این مطلب جلب کنم که باید دغدغه‏ی اصلی در ترجمه‏ی قرآن کریم، وفاداری به متن باشد.

(2).ولی در ترجمه‏ای که از«صحیفه‏ی سجادیه»در دست دارم، کوششم آن خواهد بود که«روان وفادار»و اگر خداوند توفیق دهد«زیبای وفادار»باشد.ان شاء الله.

(3).در نثر معیار، اندکی باستان گرایی خود به خود وجود دارد.من اندکی بیش‏تر از آنچه در آن هست، به کار برده‏ام.

(4).مثل قرآن قدس به تصحیح دکتر رواقی و بخشی از تفسیری کهن به پارسی به تصحیح دکتر سید مرتضی آیة الله زاده‏ی شیرازی و...

(5).«باز نمود»که یکی از مترجمان ارجمند در ترجمه‏ی خود آورده است، حقیقت آن است که برابر با کلمه«تفصیل»در این آیه نیست و معنای محصّلی ندارد.