تبیان، دستیار زندگی
براساس نظریه‌های رایج قدرت در حوزه‌ی روابط بین‌الملل، امروزه قدرت سیاسی كشورها با قدرت تمدنی آن‌ها سنجیده می‌شود و درست به همین جهت است كه محور اصلی مباحث اندیشمندان سیاسی غرب حول تمدن‌ها و تعامل یا برخورد آن‌ها شكل می‌گیرد. قدرت تمدنی اما خود مؤلفه‌های گ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اقتدار ایران با دلار است یا فرهنگ؟

علی عسکری

1. در برخی منابع تاریخی چنین نقل شده است كه معاویة‌بن‌ابوسفیان برخلاف سیره‌ی پیامبر گرامی اسلام(ص)، دارالعماره‌ی مجللی در شام بنا كرده بود و به رسم سلاطین حكم می‌راند. خلیفه‌ی دوم در زمان خلافت خویش سفری به شام نمود و نسبت به این رفتار پسر ابو سفیان به شدت اعتراض كرد. معاویه در توجیه این مسأله چنین پاسخ گفت كه اكنون لازم است اقتدار مسلمانان در چشم رومیان و مسیحیان جلوه‌گر شود تا آنان به بلاد اسلام طمع نورزند و جالب آن‌كه این استدلال سست، مورد پذیرش خلیفه قرار گرفت. در مقابل اما امیرالمومنین(ع) با ساده‌زیستی خویش حیله‌ی معاویه را آشكار نمود و براساس همان سنت زاهدانه‌ی پیامبر(ص) حكومت كرد و با استقامت بر اقامه‌ی ارزش‌های متعالی مؤسس حكومت اسلامی، اقتدار واقعی دین الهی و انسان كامل را به نمایش درآورد.

2. روزگار هرچند دگر شده و هزاران سال از آن دوران گذشته است، اما ظاهراً رسم هستی دگرگون نشده و چنین مقدر است كه جباران روزگار، اقتدار حكومت خویش را هنوز هم در مؤلفه‌های مادی و بازی‌های پنهان قدرت تعریف كنند. امام خمینی(ره) اما برخلاف روزگار چنین نبود، همچنان‌كه برخی معتقدند امام مؤلفه‌های قدرت معنوی را بازتعریف نمود و این قدرت بی‌نظیر را به‌ویژه در امر جنگ و در جریان رویارویی با آمریكا به رخ جهان ماده‌گرا كشید. برخی از سیاسیون غرب این ویژگی رفتاری و مدیریتی امام را "اقتدار معنوی " ایران نامیده‌اند و آن را عامل اصلی اثرگذاری جمهوری اسلامی بر كشورهای منطقه دانسته‌اند.

3. در حوزه‌ی دانش سیاسی، مكتب و اندیشه‌ی سیاسی امام - هرچند اندك- مورد بحث واقع شده و فلسفه‌ی الهی حكومت كه محور همه‌ی اندیشه‌ها و فعالیت‌های سیاسی ایشان بود تا حدی در منظر جهانیان قرار گرفته است. در حوزه‌ی امنیت اما این نگاه امام و فلسفه‌ی الهی وی بیشتر به چشم دنیا آمده و مسائل مرتبط با قدرت معنوی و اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به شكلی ملموس‌تر مورد پذیرش واقع شده است. با وجود واقعیت غیرقابل انكار اقتدار معنوی ایران اسلامی، به نظر می‌رسد هنوز هم فرهنگ غربی از درك این قدرت عاجز مانده چنان‌كه در جریان فتنه‌ی اخیر نیز محاسبه‌ی همه‌چیز را كرده بودند الا همین قدرت بی‌نظیر و تمام نشدنی را!

4. یاران و جانشینان امام اما با این قدرت چه كردند؟ بگذارید پیش از پاسخ، پرسش دیگری طرح كنیم و آن‌كه آنان تا چه اندازه این قدرت را شناختند و به آن باور داشتند؟

پاسخ روشن است. در میان اخلاف امام عده‌ای راه به بیراهه بردند و باور خویش را بر همان اندیشه‌ی مادی قدرت استوار ساختند كه در غرب رواج دارد. عده‌ای نیز جنس اقتدار امام را به خوبی شناختند و اساس تحلیل و اقدام سیاسی خویش را بر آن بنا نهادند. این‌كه جامعه‌ی ما و جمعیت مسلمانان جهان به كدام اندیشه رو آورده و طرف‌دار كدام روش است، نیازمند بازگو كردن نیست كه اشارتی عاقلان را بس است.

روابط حاكمیتی را با دلار می‌توان احیا و ترمیم نمود اما محبوبیت مردمی چه قیمتی دارد و چه‌قدر باید برای آن هزینه كرد؟ آیا این محبوبیت مردمی از مؤلفه‌های اقتدار فرهنگی انقلاب اسلامی نیست؟

5. رهبر انقلاب اسلامی در حقیقت، رهبر جبهه‌ی نبرد با دنیای استكبار جهانی است، همچنان‌كه امام راحل به روشنی جایگاه این مسؤولیت را ترسیم نمودند. بنابراین شناخت استعدادهای جبهه‌ی انقلاب اسلامی و نقاط ضعف دشمنان و آگاهی دادن نسبت به آن‌ها از وظایف اساسی ایشان است. از نگاه رهبری چنان‌كه پیش از این نیز بیان شده عامل اصلی اقتدار جمهوری اسلامی ایران، اقتدار معنوی و فرهنگی است؛ اما آیا این باور رهبری ریشه در سنت امام دارد یا حقایق امروز دنیا و ایران؟ به بیان دیگر، آیا ایران امروز اقتدار فرهنگی خویش را چون گذشته حفظ نموده و این برآورد رهبری دقیق بیان شده است؟

خوب است برای روشن شدن پاسخ به چند نكته كوتاه اشاره نمائیم نخست آن‌كه براساس نظریه‌های رایج قدرت در حوزه‌ی روابط بین‌الملل، امروزه قدرت سیاسی كشورها با قدرت تمدنی آن‌ها سنجیده می‌شود و درست به همین جهت است كه محور اصلی مباحث اندیشمندان سیاسی غرب حول تمدن‌ها و تعامل یا برخورد آن‌ها شكل می‌گیرد. قدرت تمدنی اما خود مؤلفه‌های گوناگونی دارد كه شامل حوزه‌ی جغرافیایی تمدن، داشته‌ها و مواریث فرهنگی و... است. براساس مستندات بسیار و شواهد تاریخی گوناگون، حوزه‌ی تمدنی ایران روزگاری بخش‌های گسترده‌ای از آسیا، خاورمیانه و حتی شمال آفریقا را تحت‌تأثیر خود قرار داده است كه امروزه نیز آثار بسیاری از این تفوق فرهنگی در این منطقه به چشم می‌آید. چنان‌كه بی‌تردید خاورمیانه، آسیای میانه، تركیه و شبه قاره‌ی امروز را باید در حوزه‌ی تمدنی ایران اسلامی تعریف نمود و بدیل دیگری برای آن متصور نیست. گستردگی و اهمیت جغرافیایی این حوزه به خوبی می‌تواند قدرت تمدنی ایران و اقتدار فرهنگی ناشی از آن را در نظر آورد.

انقلاب اسلامی اكنون پس از گذشت سی و یك سال مقاومت و ایستادگی در برابر جبهه‌ی مستكبران عالم، به اسطوره‌ای بی‌نظیر تبدیل شده كه الگوی امیدآفرین همه‌ی ملت‌های آزادی‌خواه و حقیقت‌طلب است. نفوذ معنوی ایران در لبنان، فلسطین، آمریكای لاتین و از همه مهم‌تر در میان اغلب كشورهای اسلامی، موضوعی نیست كه به‌سادگی بتوان از كنار آن گذشت و آن را نادیده گرفت؛ اما سؤال اصلی این است كه آیا این نفوذ و محبوبیت، نتیجه‌ی دلارهای ایران است یا اندیشه‌های ایران؟ پاسخ روشن است؛ روابط حاكمیتی را با دلار می‌توان احیا و ترمیم نمود اما محبوبیت مردمی چه قیمتی دارد و چه‌قدر باید برای آن هزینه كرد؟ آیا این محبوبیت مردمی از مؤلفه‌های اقتدار فرهنگی انقلاب اسلامی نیست؟

و آخر آن‌كه در حوزه‌ی سرزمینی ایران، كدام عامل توانسته در مدت سی و یك سال، مردم و نظام مردمی را از بحران‌های بزرگ و فتنه‌های برنامه‌ریزی‌شده حفظ نماید و هنوز پس از مشكلات متعدد و اختلاف‌سلیقه‌های نه چندان كوچك آنان را حول محور انقلاب اسلامی مجتمع نماید، چنان‌كه در روز بیست و دوم بهمن همه مشاهده كردند. آیا در معركه‌ی بحران‌های سیاسی، عاملی به جز قدرت معنوی و اقتدار فرهنگی نظام توانسته افكار عمومی را اقناع و راه برون‌رفت را ترسیم نماید؟

6. چنان‌كه اشاره شد، پس از انقلاب اسلامی، مؤلفه‌های معنوی اقتدار ایران مورد توجه تحلیل‌گران بسیاری قرار گرفت. این اقتدار اما هنوز هم موضوع روز دنیا و موجب نگرانی غرب به‌ویژه آمریكا است، چنان‌كه به اعتراف خویش با صرف بودجه‌های بسیار تلاش در كنترل و امحاء آن دارند. چرا چنین تصویری از ایران همچنان وجود دارد؟ آیا به این دلیل نیست كه رهبر ایران با هوشمندی تمام، مؤلفه‌های اقتدار فرهنگی و معنوی انقلاب اسلامی را شناخته و در پی تحكیم و مودت آن‌ها است؟


نویسنده:  دکتر علی عسکری

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای

تنظیم از محمد نبوی