تبیان، دستیار زندگی
آیةاللّه حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانى تحصیلات خود را در اصفهان به پایان رساند. سپس به مشهد هجرت و امام جماعت مسجد گوهرشاد شد و در مدرسه علمیه «خیرات خان» تدریس فقه، حدیث، تفسیر و درس اخلاق داشت و در جمادى الثانى 1384 ق. رحلت نمود و در حرم مطهر امام رضاعلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

40سال، اولین زائر امام رضا

امام رضا

آیةاللّه حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانى تحصیلات خود را در اصفهان به پایان رساند. سپس به مشهد هجرت و امام جماعت مسجد گوهرشاد شد و در مدرسه علمیه «خیرات خان» تدریس فقه، حدیث، تفسیر و درس اخلاق داشت و در جمادى الثانى 1384 ق. رحلت نمود و در حرم مطهر امام رضاعلیه السلام به خاك سپرده شد.1

حجةالاسلام صالحى خوانسارى در شب 21 ماه مبارك رمضان 1381 ش. در مصلاى قدس شهر قم درباره شیخ حبیب اللّه گلپایگانى فرمودند: خودم شاهد بودم كه عده‏اى از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وى گرد آمده و از او خواستند تا براى آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارك خود را بر سر هر مریضى كه مى‏كشید، بدنش عرق مى‏كرد و شفا مى‏یافت.

آقاى صالحى خوانسارى، به نقل از یكى از مراجع تقلید كنونى، گفت: وقتى كه فلسفه آن را از وى پرسیدم، در جواب فرمود: مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت درهاى بسته حرم مطهر امام رضاعلیه السلام مى‏خواندم و همه روزه هنگامى كه درهاى حرم را باز مى‏كردند،2 اوّلین كسى بودم كه قبر مطهر آن حضرت را زیارت مى‏كردم.

یكبار یك هفته مریض شدم، به طورى كه توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یك شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته‏هاى حرم امام رضاعلیه السلام افتاد. رو كردم به حرم و عرض كردم: آقا! خودت مى‏دانى كه مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولى یك هفته است كه مریضم؛ معذرت مى‏خواهم كه نتوانستم به زیارتت بیایم!

شیخ حبیب اللّه مى‏گوید: یكباره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام رضاعلیه السلام بر روى صندلى نشسته و گل قشنگى در دست دارد و دو خادم جلوى امام ایستاده‏اند. امام گل را به دست یكى از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین كه گل را به دستم داد، احساس بهبودى كردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. اتاق پر از بوى عطر بود و همان دسته گلى كه امام در خواب به من داده بود، در دستم بود و كاملاً بهبود یافتم.

بلند شدم طبق معمول همیشه، به جلوى حرم آمده و مشغول عبادت شدم تا این كه درب حرم باز شد و مثل همیشه، اوّل زائر بودم. بعد از زیارت براى اقامه جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم. بعد از نماز دیدم عده‏اى از بیماران جواب كرده دورم را گرفته و مى‏گفتند: «شیخ حبیب اللّه! از آن گل كه امام‏علیه السلام به تو داده، به بدن ما بمال تا خوب شویم!» متوجه شدم كه این افراد كه در جریان نبودند حتماً امام رضاعلیه السلام آنها را پیش من فرستاده است. از برگ گل به سر و صورت آنها مالیدم؛ متوجه شدم كه بیمارى آنها خوب شده، از آن زمان به بعد فقط همین دستم كه با آن گل را گرفته بودم، مریض‏ها را شفا مى‏دهد.

آن مرجع تقلید بزرگوار مى‏گوید: به شیخ حبیب‏اللّه گفتم: این گل را امام رضاعلیه السلام به یكى از خادمین داد تا آن را به تو بدهد؛ از آن زمان به بعد دستت، مریض، شفا مى‏دهد. اگر خود امام رضاعلیه السلام گل را به دستت مى‏داد، چه كار مى‏كردى؟

یك وقت شیخ حبیب اللّه چهره‏اش دگرگون شد و فرمود: واللّه اگر امام رضاعلیه السلام خودش گل را به دستم مى‏داد و دست مباركش با بدنم تماس مى‏گرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده مى‏خورد، آن را زنده مى‏كرد.3

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان


1. گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازى، ج 7، ص 512.

2.در آن زمان، شبها درب حرم امام رضاعلیه السلام را مى‏بستند.

3. فصلنامه كوثر ـ شماره 53

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.