ترور رزم آرا از زبان شهید طهماسبی
اعدام انقلابی سپهبد رزمآرا توسط فدائیان اسلام
سپهبد علی رزمآرا در سال 1280ش به دنیا آمد و در هفده سالگی وارد مدرسه نظام شد. وی پس از احراز درجه افسری، به اقتضای زمان، در چند زد و خورد داخلی شركت كرد و به همین دلیل ارتقاء درجه یافت. رزمآرا در سالهای بعد مدارج ترقی را پیمود تا اینكه پس از تبعید رضاخان به ریاست ستاد ارتش رسید.
در زمان صدارت قوام، شاه برای از بین بردن نخستوزیر و سقوط دولت وی، به هر كسی متوسل میشد و به همه وعده صدارت میداد. رزمآرا در زمره افرادی بود كه شاه به او وعده نخستوزیری داده بود. رزمآرا با اتكا به قول شاه و با پشت پا زدن به عنایات قوام نسبت به خود، درصدد تضعیف دولت برآمد. وی از آن پس تصمیم به احراز صدارت گردید تا اینكه در پنجم تیرماه 1329، فرمان نخستوزیری گرفت. سپهبد علی رزم آرا، به عنوان ژنرال ارتش رژیم شاه و عنصر سرشناس دولت استعماری انگلیس هنگامی كه به نخست وزیری كشور رسید با ملی شدن صنعت نفت ایران به شدت مخالفت میكرد و قصد داشت با سركوب نهضت مردم، تا جایی كه ممكن است به اربابان خود خدمت كند. خیانتها و انحرافات علنی رزم آرا در سیاست و امور مملكتی سبب شد تا روحانیون و مردم به مخالفت جدی و صریح با او بپردازند. لذا فداییان اسلام به این تشخیص رسیدند كه اگر این عنصر وابسته از میان برداشته نشود، در نهضت مردم اختلال حاصل میگردد. به همین جهت شهید خلیل طهماسبی از سوی جمعیت فداییان اسلام مأمور ترور رزمآرا گردید و سرانجام وی را در شانزدهم اسفند 1329ش به هلاكت رساند.
سپهبد علی رزم آرا، به عنوان ژنرال ارتش رژیم شاه و عنصر سرشناس دولت استعماری انگلیس هنگامی كه به نخست وزیری كشور رسید با ملی شدن صنعت نفت ایران به شدت مخالفت میكرد .
اعدام انقلابی وی در واقع هشداری به برخی نمایندگان مجلس شانزدهم بود كه به دلیل وابستگی به انگلیس، مانع از ملی شدن صنعت نفت در ایران میشدند. به همین جهت، به فاصله كوتاهی پس از حركت انقلابی اعدام رزم آرا، طرح ملی شدن صنعت نفت در كمیسیون نفت مجلس، مورد تأیید و تصویب قرار گرفت.
ترور رزم آرا از زبان شهید طهماسبی
خلیل طهماسبی كه در اسفند سال 1329 (هفتم مارس 1951) رزم آرا نخست وزیر وقت را در مسجد سلطانی (مسجد شاه واقع در منطقه بازار تهران) ترور كرده بود پس از تصویب قانون معاف شدنش از مجازات، 27 آبان سال 1331 (18 نوامبر 1952) در مصاحبه با مطبوعات گفت: خیانت رزم آرا به وطن، بر ما (جمعیت فدائیان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم.
پیش از انجام ترور، خانواده ام را از محل سكونتشان نقل مكان دادم زیرا اطمینان داشتم كه پس از رویداد، آنان را زجر و شكنجه می دادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجد رفتم كه قرار بود رزم آرا برای شركت در مراسم ترحیم آیت الله فیض به آنجا بیاید. هنگام ورود رزم آرا به مسجد، ماموران انتظامی مردم را از مسیر او دور ساختند. یك مامور پلیس مرا برای دور شدن هل داد و دست بر سینه ام گذاشت. دستش به سلاح كمری من كه در جیب بغل بود خورد ولی متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم كه رزم آرا به سه قدمی ام رسید و رد شد كه به سویش دویدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گیر كرد ماموران بر سرم ریختند و مرا كه قصد مقاومت نداشتم زیر مشت و لگد قرار دادند كه از حال رفتم و تا دو روز چیزی نفهمیدم. پس از بهوش آمدن، نگرانی من از این بود كه رزم آرا زنده مانده باشد و دیكتاتور شود كه روز بعد با اخباری كه به گوشم رسید این نگرانی ام رفع شد. من خودم را آماده مردن كرده بودم و باكی از اعدام شدن نداشتم و حتی جملاتی را كه می خواستم زیر چوبه دار بگویم در ذهن آماده كرده بودم. در زندان بودم كه ملت پیروز شد و نمایندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد كردند.
در صف اول بودم كه رزم آرا به سه قدمی ام رسید و رد شد كه به سویش دویدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گیر كرد ماموران بر سرم ریختند
با این كه طهماسبی طبق قانون مصوب مجلس از مجازات معاف شده بود، پس از سوء قصد به جان حسین علاء در همان مسجد او و چند عضو دیگر جمعیت فدائیان اسلام ازجمله نواب صفوی (رئیس جمعیت) را گرفتند و اعدام كردند. حسین علاء نخست وزیر وقت 25 آبان 1334 (16 نوامبر 1955) در مجلس ترحیم مصطفی كاشانی نماینده مجلس و پسر آیت الله كاشانی كه همان هفته فوت شده بود مورد حمله مظفر ذوالقدر از فدائیان اسلام قرارگرفت ولی گلوله در لوله سلاح گیر كرد و ذوالقدر سلاح را بر سر علاء زد كه مجروح شد.
منابع :
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
زنده روز
تنظیم برای تبیان :
بخش هنر مردان خدا - سیفی