تبیان، دستیار زندگی
در زمان باستان جشن‌های دیگری نیز غیر از جشن نوروز داشته‌ایم؛ اما نوروز می‌ماند و آن‌ها فراموش می‌شوند. راز ماندگاری نوروز چیست؟ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوروز سامانه‌ای از باورها و اسطوره‌ها (2)

گفتگوی حسین کرمانی با میر جلال الدین کزازی

بخش اول ، بخش دوم:

نوروز سامانه ای از باورها و اسطوره ها (2)

در زمان باستان جشن‌های دیگری نیز غیر از جشن نوروز داشته‌ایم؛ اما نوروز می‌ماند و آن‌ها فراموش می‌شوند. راز ماندگاری نوروز چیست؟

پاسخ من به پرسش شما که درباره‌ی راز ماندگاری نوروز می‌پرسید، این است؛ چون در این آیین و جشن، پیامی بسیار ژرف و گران‌مایه نهفته‌است که پیامی جهان‌شناختی است. این جشن و آیین هنوز با شکوه پارینه در ایران برگزار می‌شود. در زمانی که بسیاری از جشن‌های دیگر فراموش شده‌است یا آن‌که تنها در میانه‌ی گروه‌های ویژه، برای نمونه زرتشتیان، روایی دارد، آن پیام جهان‌شناختی نهفته در جشن و آیین نوروز همان است که من آن را بازگشت به آغاز می‌خوانم. ما ایرانیان به شیوه‌ای نهانی و نمادین بازگشت به آغاز را در نوروز بزرگ می‌داریم. همیشه بازگشت به آغاز، همراه با شکوفایی، با توانمندی، با شادابی و خرمی است؛ از آن‌است که رستاخیز گیتی طبیعت، بافرا رسیدن نوروز آغاز می‌گیرد اما رستاخیز برونی و کالبدینه و گیتیگ، نمود و نشانی است از رستاخیزی که باید از سراسر کیهان در پهنه‌‌ی آفرینش به انجام برسد. در باورشناسی ایرانی، آفرینش به چرخه‌هایی و دوره‌هایی بخش می‌شود. بدین‌گونه نیست که جهان یک‌بار آفریده شده باشد و به‌همان‌سان بپاید تا روزگاری که از میان برود. چرخه‌هایی و دوره‌هایی هست که آفرینش در فرجام هرکدام از آن‌ها نو می‌شود یا به سخنی دیگر، به آغاز خود باز می‌گردد. به‌همان‌سان که ما در گاه‌شماری زمینی سالی داریم که به چهار پاره و چهار فصل بخش می‌شود، در سال کیهانی یا سال نمادین اسطوره‌ای، همان چرخه‌ی آفرینش به‌همان‌سان چهار بخش است، که هرکدام از این بخش‌ها سه‌هزار سال به درازا می‌کشد. در سنجش با گاه‌شماری زمینی اما پیدا است که این شمارها همه نمادین است. در سه‌هزاره‌ی نخستین، آفرینش هنوز مینوی است و در اندیشه‌ی اورمزد می‌گذرد. در سه‌هزاره‌ی دوم به نمود، به کردار در می‌آید، پیکر می‌پذیرد اما در این روزگار هنوز پاک و پیراسته است. اما سه‌هزاره‌ی سوم، در این روزگار نیروهای اهریمنی به سرزمین پاک اهورایی می‌تازند و آفرینش به آمیختگی آلودگی دچار می‌شود. در سه‌هزاره‌ی چهارمین، آفرینش باز می‌گردد به آن پاکی و نابی آغازین. یعنی در آغاز سه‌هزاره‌ی چهارم، رهاننده‌ای، نویدداده و پالاینده سر بر می‌آورد که فرزند زرتشت است. این که این فرزند چه‌گونه پدید می‌آید، خود داستانی است شگفت. هرکدام از این رهانندگان زمینه را برای بازگشت به آغاز در آفرینش فراهم می‌آورد. در پایان این چرخه هنگامی که آفرینش از آلایش و آمیختگی رست و دیگربار به آن پاکی و پیراستگی نخستین بازگشت، به فرجام می‌آید تا چرخه‌ی دیگری بدین‌سان آغاز بگیرد. جشن و آیین نوروز به‌گونه‌ای بازتاب این سامانه‌ی باورشناختی است، چون جهان به آن پاکی نخستین باز می‌گردد، از نوجوان می‌شود و توان می‌گیرد و آن رستاخیز پدید می‌آید، رخ می‌دهد.

اما سه‌هزاره‌ی سوم، در این روزگار نیروهای اهریمنی به سرزمین پاک اهورایی می‌تازند و آفرینش به آمیختگی آلودگی دچار می‌شود. در سه‌هزاره‌ی چهارمین، آفرینش باز می‌گردد به آن پاکی و نابی آغازین. یعنی در آغاز سه‌هزاره‌ی چهارم، رهاننده‌ای، نویدداده و پالاینده سر بر می‌آورد که فرزند زرتشت است.

پس نوروز نماد نوشدن دوباره و هرباره است.

بله! یعنی آن پیام بنیادین و ساختار درونی و باورشناختی نوروز می‌تواند همین نکته باشد.

آیا درباره‌ی پیوند نوروز با موسیقی و وجود گونه‌ای از موسیقی برای نوروز در ایران باستان آگاهی‌هایی هست؟ برای نمونه، یکی از گوشه‌های موسیقی ایرانی نوروز خوانده می‌شده است.

نوروز

پیوندی من در میانه‌ی نوروز و خنیا و موسیقی نمی‌بینم. بله! یکی از دَستان‌ها و آهنگ‌های کهن ایرانی نوروز خوانده می‌شده‌است اما این‌که خنیا و دَستان و آهنگی ویژه در نوروز نواخته می‌شده‌است، نکته‌ای است که بر من روشن نیست. اگر خواست شما آن دُهلی است که به‌هنگام دگرگون‌شدن سال کوفته می‌شود، این‌را نمی‌توان نغمه‌ی نوروزی دانست. این آیینی است که از روزگاران کهن برجای مانده‌است. هرزمان که رخدادی شگفت روی می‌داده است، کوس می‌کوفته‌اند. به این شیوه، بر مردم آشکار می‌داشته‌اند که چنین رویدادی به انجام رسیده‌است یا با کوس مردم را فرا می‌خوانده‌اند که گرد بیایند، برای هر خواستی که در پیش بوده‌است. این کوفتن کوس یا دُهل از آن جا است، سخن من این است که در رخدادهای بزرگ دیگر هم کوس کوفته می‌شده است و تنها ویژه‌ی آیین نوروزی نیست. اما می‌توان برآن بود که برای جشن نوروز، ترانه‌ها و آهنگ‌هایی در ایران کهن روایی داشته است؛ برای این‌که نوروز چنان‌که گفتم یکی از بزرگ‌ترین جشن‌های ایرانی است که از روزگار هخامنشیان در ایران، باشکوه برگزار می‌شده‌است. خرد نمی‌پذیرد که برای چنین جشنی بزرگ، هیچ آهنگی، دستانی و نغمه‌ای ساخته نشده‌باشد. بی‌گمان در میان دَستان‌های باربد که گاهی به سی لحن نام برآورده بوده‌است، دَستان‌هایی و آهنگ‌هایی در پیوند با نوروز، روایی داشته است که نام آن برای ما به یادگار مانده‌است. آن چنان‌که گفته‌شد، یکی از گوشه‌های موسیقی ایرانی نوروز خوانده می‌شود که در سروده‌های سخنوران سامانی و غزنوی برای نمونه منوچهری از آن یادی رفته است؛ نوروز خُرد و نوروز بزرگ.

اگر ایران بزرگ را در نظر بگیریم که امروز به کشورهای گوناگونی بخش شده‌است، آیین نوروز در هر یک از این کشورها دیگرگونه برگزار می‌شود، برای نمونه، در افغانستان یا تاجیکستان هنگام برپایی جشن نوروز، همه‌ی مردم با هم به بیرون از شهر می‌روند و نوروز را همگانی و دسته‌جمعی جشن می‌گیرند اما در ایران خودمان این‌گونه نیست و جشن به‌گونه‌ی درون خانوادگی یا گروه دوستان و آشنایان است.

خوب! در این‌که آیین‌های نوروزی در همه‌ی کشورها یکسان برگزار نمی‌شود، هیچ سخنی نیست. اما در کشورهایی مانند افغانستان و تاجیکستان، حتی کشور‌هایی که زبان‌شان پارسی نیست و در بخش‌هایی پارسی است مانند ازبکستان و ترکمنستان، به سخنی دیگر در آن کشورهایی که از ایران بزرگ جدا شده‌اند و از دید جغرافیایی، امروز بیرون از ایرانند اما از دید فرهنگی و تاریخی، سرزمین‌های ایرانی شمرده می‌شوند، جشن و آیین نوروز به شیوه‌های کهن‌تر برگزار می‌شود. شما اگر بخواهید بدانید که رسم و راه‌های دیرینه در این جشن کدام است، یکی از راه‌ها این است که ببینید در افغانستان یا در تاجیکستان یا در سمرقند و بخارا نوروز را چگونه جشن می‌گیرند.

پیوندی من در میانه‌ی نوروز و خنیا و موسیقی نمی‌بینم. بله! یکی از دَستان‌ها و آهنگ‌های کهن ایرانی نوروز خوانده می‌شده‌است اما این‌که خنیا و دَستان و آهنگی ویژه در نوروز نواخته می‌شده‌است، نکته‌ای است که بر من روشن نیست.

ایران امروز، به‌هر روی از دید فرهنگی و تاریخی پیش‌تازتر از آن سرزمین‌ها بوده‌است و دگرگونی‌ها در آن گسترده‌تر است. در شهرهای بزرگ ایران امکان آن نیست که ایرانیان در جایی گرد بیایند و آیین نوروز را در گروه، بزرگ بدارند؛ پس هرکس در خانه‌ی خود چنین می‌کند. اما در شهرهای کوچک‌تر یا در آن کشورها این رسم و راه‌ها هنوز برجاست. شما می‌بینید که در روستاهای ایران یا در شهرهای خُرد، در این جشن و آیین دگرگونی‌هایی هست؛ یعنی آن‌جا پیچیده‌تر و مایه‌وَرتر برگزار می‌شود. در شهرهای بزرگ ساده‌تر شده است، در روستاهای کردستان، برای نمونه، هنوز میر نوروزی هست. کسی را از توده‌های مردم به میری و فرمانروایی بر می‌گزینند؛ فرمانروایی کوتاه یک‌روزه، از او فرمان می‌برند و هرچه بخواهد برای او فراهم می‌آورند. او را بر ستوری می‌‌نشانند و در شهر می‌گردانند. رسم‌و‌اره‌های از این‌گونه در آن روستاها و شهرهای کوچک هنوز روایی دارد. اما در شهرهای بزرگ مانند تهران دیری‌است که برافتاده‌است. از این‌روی می‌توانیم گفت که این جشن و آیین در آن کشور‌ها ناب‌تر و کهن‌تر و نژاده‌تر مانده‌است و برگزار می‌شود.

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی