تبیان، دستیار زندگی
در روز تولد امام حسین (ع) به دنیا آمده بود اما خیلی ضعیف بود و امید زنده ماندنش کم. من هم دست به دامن امام حسین شدم تا خداوند به عظمت اسم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دغدغه ذهنی مادر شهید حسن باقری

گفت‌وگوی با مادر شهید "حسن باقری"

"در روز تولد امام حسین (ع) به دنیا آمده بود اما خیلی ضعیف بود و امید زنده ماندنش کم. من هم دست به دامن امام حسین شدم تا خداوند به عظمت اسم حسین این فرزند را نگه دارد از این رو بود که نامش را "غلامحسین" گذاشتم غلامحسین افشردی."

شهید حسن باقری

"کبری افشردی بهروز" مادر سردار شهید غلامحسین افشردی ( حسن باقری) نمی دانست که این فرزند نحیف و لاغر که امیدی به زنده ماندنش نداشت روزی یکی از جوانترین فرماندهان جنگ می شود و لقب "سقای بسیجیان" را می گیرد. آن روزها مادر فکر نمی کرد که این نوجوانی که شور علم و تحقیق وجودش را فرا گرفته روزی الگوی مدیریتی اش زبان زد عام و خاص می شود.

داستان زندگی شهید حسن باقری و روایت سالهای قبل از جنگش را زیاد شنیده ایم داستان تحصیلش در ارومیه و اخراج شدنش بخاطر فعالیت های سیاسی، داستان سربازی رفتن و بعد از آن لبیک گفتن به ندای رهبر فرزانه اش و فرار از سربازی، سفر به لبنان و اردن و تهیه گزارش و انجام کار مطبوعاتی. مادرش هم اینها را با حلاوت و شیرینی خاصی برایمان تعریف می کند و اینکه در نهایت بعد از قبولی مجدد در رشته حقوق قضایی و یک ترم درس خواندن در دانشگاه تهران با شروع جنگ راهی جبهه می شود.

مادر در توصیف فرزند شهیدش می گوید:

"من خودم آن طور که باید و شاید فرزند خودم را نشناخته بودم و کسانی که در 29 ماه جنگ در کنار وی بودند و با او کار کردند غلامحسین را شناخته اند و اینکه او یک نابغه بود. غلامحسین فرزند رئوف و مهربان و دلسوز خانواده بود که در راس ایجاد فضای دوستی ویکرنگی در خانواده حرکت می کرد هر وقت مشکلی برای خواهر یا برادرش پیش می آمد غلامحسین همیشه پیش قدم بود. همه چیز را از خدا می دانست.

وقتی دو موضوع در ذهن مادر می آید دلش می گیرد اول اینکه جوانی وقتش را به بطالت بگذراند و دیگر اینکه نخبه ای از وطنش برای همیشه برود...

اگر 10 جمله در کل صحبت کرد 9 تای آن از خدا بود . یعنی همه چیز را از خدا می دانست و می گفت که ما کاره ای نیستیم.تكیه كلامش هم آیه "و مارمیت اذ رمیت و لكن‌الله رمی" بود.

عاشق شهادت بود. همیشه می گفت: مادر فقط دعا كن من شهید شوم اگر من بمانم فردای قیامت در مقابل مادران شهدا نمی توانم سر بلند کنم من هم می‌گفتم: من دعای امام را تكرار می‌كنم كه می‌فرمود: "ان شا‌الله كه پیروز شوید". زیاد برای مرخصی نمی ماند هر بار که دلتنگی می کردیم می گفت: شما دوست داری که من اینجا باشم و بچه های مردم مثل برگ خزان روی زمین بریزند. هیچ وقت راجع به کارش در جبهه صحبت نمی کرد درباره دیدارهایش با امام هم صحبت نمی کرد. هر بار که راجع به کارش در جبهه می پرسیدم می گفت: هی هستیم کنار بچه ها می پلکیم...

شهید حسن باقری

نام "حسن باقری" را خودش در جبهه انتخاب کرد. یک اسم مستعار است و من چندان از آن اطلاعی ندارم اما حسن از حُسن خلق می آید و واقعا غلامحسین حُسن خلق داشت، باقر هم لقب امام پنجم است به معنای شکافنده علم و غلامحسین از وقتی دست راست و چپ خودش را شناخت دنبال تحقیق و علم بود. شاید خداوند عالم این را به دلش انداخته است که این اسم و فامیل را برای خودش انتخاب کند."

خوب که در صحبت هایش دقیق شوی نکات جالبی را از میان حرف هایش می توانی پیدا کنی از جنگ می گوید و مغزهای پر از ایده جوانانش، شهید خودش هم یکی از آن مغزهای متفکر دوران جنگ بوده است همان هایی که فکر و خلاقیتشان را در جنگی نابرابر به خدمت گرفتند...

"این جنگ همینطور خود به خود پیش رفته ؟ نرفته است. مغز متفکر فرزندان ایران بود که با وجود آنهمه تجهیزات، عدوات، پشتوانه مالی که در اختیار دولت عراق گذاشته شد ایران را به پیش می برد. 8 سال تمام، جنگ توسط فرزندان ایران و فکر و اعتقادات آنها اداره شد. و به لطف پروردگار یک وجب از خاک میهن عزیر ما در دست دشمن نماند. اینها بواسطه بچه های غیور و مظلوم و نجیب ایران بدست آمد و این 8 سال را پیش برد. اما آنطوری که باید و شاید نه شناخته شدند و نه قدردانی شدند."

دشمن از بردن مغزهای ایرانی دو هدف دارد: اول اینکه از آن مغز در کشور خودش استفاده کند و دوم اینکه آن نخبه را اگر هم استفاده نمی کند به هر ترتیبی از ایران ببرد تا او در کشورش نباشد همین برایشان کفایت می کند.

مادر شهید حسن باقری دلخور است مثل بعضی مادرهای شهدای دیگر .دلش پر است از بی توجهی به "حسن باقری ها"، از بی توجهی به پدر و مادری که عزیز و جگر گوشه اش را به جبهه می فرستد اما حال کسی نیست که حتی حالش را بپرسد...

رکودی در جامعه نسبت به شهدا و نسبت به جنگ به وجود آمده، واقعا یکسری ها فکر کردند که جنگ تمام شد و همه چیز هم به دنبال آن تمام شده است و این طوری شد که کم کم جانبازان، شهدا، آزادگان فراموش شدند. اصلا به ندرت می شود نامی ببرند یا احوالی بپرسند. البته شهید به این خاطر نیست که مثلا در بین مردم اسمی داشته باشد اما جامعه نیاز به شهدایش دارد به زنده بودن راه و روش آنها نیاز دارد که البته در 4-5 سال اخیر تا حدی احساس نیاز شد چرا که دیدند از 8 سال دفاع مقدس فقط اسمی باقی مانده است.

شهید حسن باقری

مطمئن باشید که تنها یک حسن باقری در این کشور نیست بلکه 100 ها حسن باقری در کشور وجود دارند که رفته اند و فکرشان را بکار بردند و جانشان را فدا کردند اینها همه شان عزیزان و فرزندان این مملکت بودند. آیا از اینها قدردانی شده است؟ هستند کسانی که در خانه شان باز نشده است که از آنها پرسیده شود تو مادر چه می کنی؟ وضعیت زندگی ات چطور است؟ یک حقوق بخور و نمیر به آنها می‌دهند. این کفایت نمی کند این مادر و پدر عزیزشان را داده اند "

از جوان امروز هم می گوید جوانی که در اکثر موارد جز تصویری مبهم و مخدوش و خاطره وار از جنگ در ذهنش چیزی حک نشده است، از قدرنشناسی جوان امروز و وقت هایی که به بطالت می گذرد...

" بیست سال از این جنگ می گذرد وقتی شما درباره جنگ از جوان امروز بپرسید می گوید: بله در ایران یک جنگی شده است و پدرم چیزهایی از آن تعریف می کند. ولی آیا این کفایت می کند؟ چه کسی باید این جنگ را تعریف و روایت کند. هم جوان امروز هم جوان فردا و هم جوان آینده به جنگ و سرمایه هایش نیاز دارند. به عنوان مثال از شهادت امام حسین (ع) و یارانش 1400 سال می گذرد اینها را کسانی روایت کرده است تا امروز زنده ماندند. رزمندگان هم سربازان امام حسین ( ع) اند و باید اینها گفته و مطرح شود تا جوان آینده و فردای ایران بتواند به آنها افتخار کند. جنگ ایران یکی از طولانی ترین جنگ هایی بود که با آن گستردگی و با آن ویرانی ها و فجایع در یک کشور رخ داد اما هنوز بسیاری از زوایای پنهان مانده است و روایت نشده است.

تلف کردن وقت و فرار مغزهای جوان؛ دغدغه ذهنی مادرِِِِ جوانترین سردار شهید .

وقتی دو موضوع در ذهن مادر می آید دلش می گیرد اول اینکه جوانی وقتش را به بطالت بگذراند و دیگر اینکه نخبه ای از وطنش برای همیشه برود...

من خودم آن طور که باید و شاید فرزند خودم را نشناخته بودم و کسانی که در 29 ماه جنگ در کنار وی بودند و با او کار کردند غلامحسین را شناخته اند و اینکه او یک نابغه بود.

"جوانان ما متاسفانه قدر نعمتی که دارند نمی دانند بچه ها ما خیلی با محرومیت درس خواندند و با نبوغشان از صفر شروع کردند بیشتر در دبستان و دبیرستان دولتی درس خواندند و خودشان را بالا کشیدند اما امروز با وجود اینهمه وسیله و امکاناتی که در اختیار دارند استفاده نمی کنند و متاسفانه یکسری از آنها به دنبال راحت طلبی و وقت تلف کردن هستند. در صورتی که جوان ایرانی باید خودش را بشناسد و هر کسی در اندازه توان خودش از مغزش در راه سربلندی کشورش استفاده کند و مطمئن باشد انکه خودش را بشناسد خدایش را هم می شناسد.

از سوی دیگر دشمن از بردن مغزهای ایرانی دو هدف دارد: اول اینکه از آن مغز در کشور خودش استفاده کند و دوم اینکه آن نخبه را اگر هم استفاده نمی کند به هر ترتیبی از ایران ببرد تا او در کشورش نباشد همین برایشان کفایت می کند.

به نظر من به وجود آمدن چنین مسئله ای هم به خاطر مدیریت ضعیف است . کارایی مدیریت ما ضعیف است.شما بهترین مغز را در یک اتاق زندانی کنید بگویید کار کن قطعنا نمی تواند و نیاز به امکانات دارد. اما از سوی دیگر نوع تفکرات خانواده هم تاثیر دارد. من مادر وقتی بچه ام را تربیت می کنم اگر به او یاد بدهم که بچه ، تو فرزند ایرانی و به این کشور تعلق داری در ایران به دنیا آمدی در ایران رشد و نمو کردی و در ایران به این درجه رسیدی پس باید به ایرانی خدمت کنی آنوقت ذهن بچه با این فکر رشد می کند که باید به سرزمینش خدمت کند.

شهید حسن باقری

امروز هر چه ایران خودش را بالا بکشد جایگاههایش بالاتر می رود. خیلی از کارها انجام شده است اما به فرمایشات حضرت آقا هنوز خیلی از کارها وجود دارد که باید انجام شود . این کارها را چه کسی باید انجام دهد من پیری که هیچ چیزی از دستم بر نمی آید قطعا نه، این وظیفه ای است که فقط جوان ها می توانند انجام دهند و ما باید این جوان را برای این مسئولیت سنگین بسازیم."

نهادهای دولتی و خانواده در کنار هم راویان جنگ شوند .

"همانطور که به خانواده های شهدا توجه ای نشد، کار فرهنگی هم در حوزه جنگ نشد .اوایل انقلاب جوانان با این وضعیتی که در حال حاضر در جامعه مان می بینیم مواجه نبودند، همه یکرنگ و یکدست بودند اما بعدها یکسری مسائل دست و به دست هم داد و کار فرهنگی صورت نگرفت و موضوع رها شد. مطمئن باشید یک دست هم صدا ندارد و همه از جمله سازمان های دولتی و خانواده باید در کنار هم کار کنند چرا که وقتی من مادر در خانه تمام اصول را به بچه ام یاد بدهم اما وقتی که در آموزش عالی و یا در مدرسه آموزشها و فضای فرهنگی با چیزهایی که من به بچه ام یاد می دهم همخوانی نداشته باشد نتیجه ای نخواهیم داشت."

و ما دچار روز مرگی شده ایم ، روزمرگی هایی که اگر حواسمان را جمع نکنیم می تواند آرام آرام تیشه به ریشه یک تاریخ 8 ساله پر افتخار بزند تیشه به ریشه تاریخی به عظمت جنگ و خاطراتش،شهدا و پلاک هایش، سنگرها و دعاهایش، تابوت ها و گمنامانش، فرماندهان و جانبازانش و آنها را تنها در روز شمار تقویم جای دهد...

مطلب مرتبط :

خبرنگاری که فرمانده نیروی زمینی شد


منبع :

جهان نیوز

تنظیم برای تبیان :

بخش هنر مردان خدا - سیفی