تبیان، دستیار زندگی
زبیده به حدی زیبا بود که تمام مردهای شهر شیراز، از نوجوان تا پیرمرد عاشقش بودند. او از مردهای شهر به بهرام دل باخته بود؛ خوش سیماترین و خوش هیکل ترین مردی که تا آن روزگار خلق شده بود. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رشادت + عشق افراطی = رمانس

رمانس؛ ژانر نویسندگان خواننده ساز

رشادت + عشق افراطی = رمانس

طبق مطالعات و بررسی های پژوهشگرانی چون رنه ولک ، رابرت پن وارن و دیمون نایت و چند ده نفر دیگر، کمتر کسی است که داستان خوانی را با کارهای جویس ، ناباکف و حتی کافکا و فاکنر شروع کند. «نقطه شروع» مطالعه بیشتر خوانندگان پیگیر ادبیات جدی داستانی آثار کسانی چون الکساندر دوما ، ویکتور هوگو ، بالزاک و چخوف و در مواردی هرمان ملویل و همینگوی بوده است؛ نویسندگانی که با کمال تاسف بیشترشان به شکل پژوهشی در ایران شناخته نشده اند و در بسیاری از جلسات برای تحقیر یک متن ادبی ایرانی «آن را شبیه آثار دوما یا هوگو» می خوانند، موضوعی که هم نگارنده و هم بسیاری از دوستان شاهد آن بوده اند.

جدا از جایگاه ارزشمند چنین نویسندگانی در «فرآیند جهانی خواننده سازی و اعتلای نقش ادبیات داستانی در زندگی روزمره»، در این مقاله می خواهم بر مبنای آخرین همگرایی هایی که درباره بعضی از معانی شده است، تعریف مختصری از رمانس و نیز تاریخچه آن ارائه دهم، سپس به جایگاه نویسنده یی چون دوما بپردازم و وجوه شاخص آثار او را که مهر تایید شمار کثیری از صاحب نظران و منتقدان و مورخان را بر خود دارند، توضیح دهم. البته محدودیت فضای روزنامه را باید در نظر داشت. اگر امکاناتی بود، در آینده به دیگر نویسندگان خواننده ساز هم خواهم پرداخت.

پیش از اینکه وارد بحث اصلی شوم، باید سه مقوله «مکتب» و «ژانر» و «سبک» را به شکلی مختصر معرفی کنم؛ با تذکر این نکته که تا این زمان در هیچ یک از فرهنگنامه های خارجی تعریف جامع الشرایطی از آنها داده نشده است. به طور خلاصه باید گفت مکتب یا مدرسه مجموعه یی از اصول، دیدگاه ها، روش های کلی و عامی است که گاهی مرزی سیال و زمانی مرزی صلب دارند، اما روی هم رفته بنیان های یک متن (حتی فلسفی) یا اثر هنری (نقاشی و...) را تبیین و تعیین می کنند؛ مانند نئوکلاسیسم ، رمانتیسیسم ، رئالیسم و سمبولیسم. اما ژانر ناظر بر معنی و فرم (صورت) است و گونه متن را مشخص می کند؛ مانند ژانرهای حماسه ، تراژدی ، کمدی ، طنز ، گوتیک ، و همین ژانر رمانس. در واقع ژانر روی معنی تکیه دارد، اما معنایی که برای افاده خود به فرم یا فرم های خاصی نیازمند است. هر ژانری می تواند هم در داستان های مکتب رمانتیک اتفاق بیفتد و هم در داستان های مکتب رئالیستی . حتی خود رمان، داستان کوتاه ، داستان بلند، نوولت و خاطرات هم ژانر هستند. سبک بر دایره محدودتری و اساساً بر صورت ناظر است و برای هر نویسنده یی مختص خود اوست، برای نمونه سبک پروست یا کافکا. در شعر هم همین طور است، برای مثال سبک خراسانی. تعریف سبک هم به همین سادگی نیست، فقط بدانیم که سبک، فرم (صورت) و ساختار هم نیست.

اما برگردیم به رمانس. رمانس چیست؟ جواب؛ 1- داستان هایی که نویسندگان رمانتیک می نویسند. 2- داستان های عاشقانه. 3- داستان های عامه پسند. این سه جواب، عمده ترین جوابی بودند که دانشجویان رشته ادبیات زبان انگلیسی و ادبیات فارسی چهار کلاس به دو نفر از استادهای دانشگاه داده بودند. این دوستان می گویند جوابی نادرست تر هم شنیده اند. اما پاسخ درست چیست؟

زبیده به حدی زیبا بود که تمام مردهای شهر شیراز، از نوجوان تا پیرمرد عاشقش بودند. او از مردهای شهر به بهرام دل باخته بود؛ خوش سیماترین و خوش هیکل ترین مردی که تا آن روزگار خلق شده بود.

خاستگاه رمانس

به همان ترتیب که درک مباحث جبر و مثلثات مستلزم دانستن عملیات اصلی حساب است، شناخت رمانس هم بدون آشنایی با زیرساخت ها و مقدمات تاریخی آن چندان منطقی نیست. بنابراین ابتدا حماسه ، اسطوره و افسانه را معرفی می کنیم.

حماسه، اسطوره و افسانه

حماسه در لغت شناسی به معنی دلاوری و شجاعت است و جنگ و کشورگشایی را به ذهن متبادر می کند، اما شرح تاریخ قبل از دوران های تاریخی است. از زمانی سخن می گوید که ملتی در راه حصول عظمت گام گذاشته است. از بیرون راندن دشمن و به دست آوردن ثروت و شکل گیری عناصری چون خط، خانه، پله، دیوار و قلعه می گوید.

حماسه، هم نوع پهلوانی دارد و هم نوع مردمی که در افسانه های شفاهی بیان می شود. بر حسب تاریخ هم حماسه سنتی و اولیه، برای نمونه «ایلیاد» و «ادیسه» از هومر را داریم و حماسه های ثانوی مانند «انه اید» از ویرژیل و هم حماسه های متاخر برای مثال «بهشت گمشده» اثر جان میلتون. و از لحاظ موضوعی هم، یا اساطیری اند (گیل گمش از قوم سومر) یا پهلوانی (شاهنامه فردوسی) یا دینی و مذهبی (کمدی الهی از دانته) یا عرفانی (تذکره الاولیا و منطق الطیر از شیخ عطار). حماسه متنی جدی است و اعمال پهلوانی، بنیادهای اساطیری دارند.

از اسطوره نام بردیم. گرچه داستان های اسطوره یی زمانی «حقیقت باورپذیر» پنداشته می شدند، اما اینک کسی به آنها باور ندارد. به بیان دیگر زمانی «واقعیت تاریخی یا تاریخ» تلقی می شدند و امروزه متنی برخوردار از خصلت داستانی (ساختگی). باید گفت در اسطوره، قهرمانان قصه ها فقط خدایان و نسل اول بشر است مانند «ایلیاد» و «ادیسه» و «اوستا». اسطوره در نهایت نوعی فهم از حقیقت جهان را بیان می کند. اما افسانه مقوله دیگری است؛ داستان زندگی قدیسان و قهرمانان که ارتباطی با خدایان و نیمه خدایان ندارد. روایت تاریخی نیست و سندیت تاریخی هم ندارد. متنی است بین اسطوره و واقعیت تاریخی. از افسانه های معروف می توان به افسانه ساگا در اسکاندیناوی و نیز داستان های مربوط به افسانه شخصیت هایی اشاره کرد که به نحوی به قهرمانی یک سرزمین نزدیک شده اند. از آن جمله «رابین هود» در انگلستان، «اسکندربیگ» در آلبانی، «حلاج» در سرزمین های اسلامی، و «دیگنیس» در یونان.

از افسانه های معروف می توان به «زنان نیک» اثر جفری چاوسر انگلیسی، «کلیله و دمنه» و «مرزبان نامه» و شماری از قصه های «هزار و یک شب» اشاره کرد. حماسه به مرور به دو شاخه تقسیم شد؛ نخست ادبیات داستانی یا ساختگی و جعلی که در آن اسطوره حذف می شود و جایش را ایده آل ها می گیرد. خود این شاخه دو رشته را در بر می گیرد؛ حکایت که آموزش های اخلاقی را دربر می گیرد مانند «حکایت های ایسوب». رشته دوم همان رمانس است که وجوه آرمانی را تصویر می کند و خصلتی از عدالت شاعرانه هم با خود دارد.

شاخه دوم ادبیات تجربی است که در آن اسطوره حذف شده است و جای خود را به روایت داده است. مانند «تاریخ هرودوت» اثر هرودوت یا «جنگ پلوپونز» نوشته توسیدوس.

رمانس

رشادت + عشق افراطی = رمانس

رمانس ژانر است و با رمانتیسیسم که مکتب است، تفاوت بنیادی دارد. به عقیده کلارا ریو انگلیسی (1807- 1729)، رمانس داستانی است قهرمانی که از فضاها، عناصر و شخصیت های افسانه یی سخن می گوید. به زبانی فاخر و مطنطن چیزهایی را روایت می کند که هرگز رخ نداده و رخ نیز نخواهند داد.

پلات رمانس معمولاً حول دو شخصیت متمرکز می شود. این شخصیت ها به لحاظ شخصیت پردازی داستانی چندان عمق ندارند، اما به اعمال و حرکات خارق العاده یی دست می زنند. مرز بین آدم های خوب و بد، شجاع و ترسو، نجیب و نانجیب به شکل قاطع و بدون چون و چرا ترسیم می شود. اینها از جنس و بافت مردم عادی و واقعی نیستند، لذا پلات داستان هم روی عملیات هیجان انگیز و غیرواقعی آنها تمرکز دارد. رمانس سرشار از رویدادهای نامحتمل و باورنکردنی و در عین حال خیال انگیز و لذت بخش است. در حماسه اعمال پهلوانی بنیادهای اساطیری دارند، اما در رمانس اعمال غیرواقعی اند. حماسه شرح تاریخ ملی است، اما رمانس واقعاً ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. ساختگی است یا به بیان دیگر جعلی است و اساساً ریشه تاریخی ندارد؛ ضمن اینکه از رخدادهای تاریخی هم بهره می گیرد. قهرمان حماسه گاهی شکست می خورد و حتی کشته می شود، اما قهرمان رمانس همواره در نبردهایش پیروز می شود و سرانجام به هدفش می رسد. پس رمانس، رمان تاریخی هم نیست، اما در آن می توان از تاریخ سود بسیار برد، به همان شیوه که در رمان تاریخی هم از رمانس بسیار استفاده می شود و خشکی و بی ظرافتی رخدادهای تاریخی را با عناصر اغراق و توجه به کنش های هیجان انگیز بعضی از شخصیت ها طراوت می بخشند؛ کاری که والتر اسکات زیاد به آن تکیه می کرد، بالزاک چندان به آن عنایت نداشت و الکساندر دوما با گزینش حالت میانه، به آثارش جذابیت و سرگرمی می بخشید. از این دیدگاه، جایگاه رمانس از تاریخ برتر است چون هم مثل تاریخ آموزشگر حقیقت است و همچون قصه، زاینده سرخوشی.

چون رمانس یک متن ساختگی است، اجازه بدهید در چند سطر قصه کلی یک رمانس را برایتان بگویم؛ زبیده به حدی زیبا بود که تمام مردهای شهر شیراز، از نوجوان تا پیرمرد عاشقش بودند. او از مردهای شهر به بهرام دل باخته بود؛ خوش سیماترین و خوش هیکل ترین مردی که تا آن روزگار خلق شده بود. بهرام در دو و اسب سواری و تیراندازی و کشتی و پرتاب نیزه از همه پیشی گرفته بود. از همان روزی که این دو ازدواج کردند، مردها برای انتقام شروع کردند به توطئه. با شگردهای زیاد، سرانجام بهرام را به جمع خود افزودند و پس از گذشت هفته ها متقاعدش کردند که فریب زبیده را نخورد و به زن جماعت رو ندهد. خلاصه کاری کردند که بهرام هر از گاهی زبیده را کتک می زد. یک روز آنقدر کتکش زد که دیگر نفس نزد. بهرام دوستانش را صدا زد و به کمک آنها زبیده را دفن کرد و همراه آنها محل را ترک کرد. زیاد طول نکشید که جمعی از دزدها برای پنهان کردن اموال مسروقه قبر زبیده را خاکبرداری می کنند و زنی زیبا را می بینند. او را با خود به کرمان می برند و به یکی از بزرگان شهر به نام سالاربهزاد می فروشند. زبیده از شوهرش حامله است، به ناچار با بهزاد ازدواج می کند تا فرزندش بی پدر نباشد. با این حال از بس زیباست، از دست عاشقان سینه چاک در امان نیست و هر مردی که او را می بیند، به فکر می افتد او را از چنگ بهزاد درآورد. در همان حال بهرام، کور و پشیمان از کرده خود، می شنود که زبیده زنده است. به امید به دست آوردن زبیده، به کرمان می رود. اما نرسیده به یزد اسیر نیروهای آصف خان فرمانروای یزد می شود. آصف خان هم که عاشق زبیده است، تصمیم می گیرد به بهرام حکم کند تا زبیده را از چنگ سالاربهزاد نجات دهد، اما نیت او تصاحب زبیده است. سالاربهزاد که از قصد آصف خان مطلع می شود، موضوع را به کمال شاه پادشاه منطقه مرکزی می گوید. کمال شاه آصف خان، زبیده و سالاربهزاد را برای قضاوت به دربار دعوت می کند و کمال شاه با دیدن زبیده، یک دل نه صد دل عاشق او می شود. آصف خان هم بهرام را که سالاربهزاد و زبیده فکر می کردند مرده است، به دادگاه دربار می آورد. حالا کمال شاه باید قضاوت کند که شوهر واقعی زبیده کیست. کمال شاه به منظور بیان عشق و علاقه به زبیده، امر داوری را به تاخیر می اندازد. در این اوضاع و احوال در بخش جنوبی ایران که جزء متصرفات کمال شاه است، شورش آغاز می شود. بهرام برای انتقام از کمال شاه به شورشیان می پیوندد. سالاربهزاد هم به سپاه کمال شاه می پیوندد. بهرام با شجاعتی کم نظیر طی یک روز به تنهایی، بی آنکه دقیقه یی استراحت کند و لقمه یی غذا بخورد، ابتدا شهر مهم لنگه را تصرف می کند، بعد جزیره قشم را اشغال می کند. او شنیده بود که کمال شاه زنان حرمسرای خود را در این جزیره نگهداری می کند و زبیده هم در میان آنهاست. بهرام او را که با بی صبری آرزوی دیدن شوهرش را دارد، برمی دارد و به شیراز می رود.

مشخصه اول رمانس جنگ، رشادت و رفتار سلحشورانه و پهلوانانه اغراق آمیز است و مشخصه دوم رمانس عشق افراطی است که دستاویزی است تا اعمال خارق العاده قهرمانان داستان علت و محمل وجودی پیدا کند.

بیشتر رمانس ها کم و بیش چنین اغراق هایی در قصه های خود دارند. صحنه های جنگ پر است از سلحشوری های باورنکردنی، از کوه بالا رفتن ها و خود را از بالای کوه به دریا انداختن و یک تنه یک کشتی را تصرف کردن، تا حدی که گاهی از فیلم های اغراق آمیز استیون سیگال و ژان کلود واندم هم فراتر می روند.

از مثالی که زدم، به سرعت دریافتید مشخصه اول رمانس جنگ، رشادت و رفتار سلحشورانه و پهلوانانه اغراق آمیز است و مشخصه دوم رمانس عشق افراطی است که دستاویزی است تا اعمال خارق العاده قهرمانان داستان علت و محمل وجودی پیدا کند. نیز بر این نکته وقوف یافتید که قهرمان رمانس واقعی نیست و مابه ازای بیرونی ندارد. او معمولاً هوشمند، مبادی آداب، وفادار، بخشنده و شجاع است. و دیدید که در رمانس کنش بر شخصیت پردازی برتری دارد؛ به عبارت دیگر عملیات قهرمانی نقش نخست را بازی می کند. و با توجه به استفاده از ادبیات شفاهی مردم، پی بردید که رمانس ها معمولاً ساخته و پرداخته مردم هستند، اما بعدها نویسنده های هر سرزمینی آنها را مکتوب کردند. و خوب به این نکته واقف شدید که اگر حماسه متنی جدی است، رمانس متنی سرگرم کننده است. و به طور ضمنی این رد را هم پیگیری کردید که رمانس حدفاصل حماسه و رمان است. می توان گفت رمانس شکل عامیانه شده حماسه در اعصار متاخر است. در رمانس هم مانند حماسه سخن از نبردها، اژدها ، دیوها و غول ها است و از سلاح های جادویی مانند کمند و سحر و افسون استفاده می شود.

دریافتید اگر در حماسه اعمال پهلوانی، بنیاد های اساطیری دارند، اما در رمانس اعمال غیرواقعی اند و اگر حماسه شرح تاریخ ملی است، اما رمانس واقعاً ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. ساختگی است یا به بیان دیگر جعلی است و اساساً ریشه تاریخی ندارد؛ ضمن اینکه گاه از رخدادهای تاریخی هم در حد وسیع بهره می گیرد. قهرمان حماسه گاهی شکست می خورد و حتی کشته می شود، اما قهرمان رمانس همواره در نبردهایش پیروز می شود و سرانجام به هدفش می رسد.

ادامه دارد...

فتح‌الله بی‌نیاز

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی