گپی با کارگردان نیش زنبور
فیلمسازان، تماشاگر را بد عادت كردهاند
سالها دستیاری كارگردانهایی چون بهرام بیضایی، محسن مخملباف، واروژ كریم مسیحی و محمد بزرگنیا انتظارهایی را از حمیدرضا صلاحمند بهوجود آورد كه «زمانه» ساخته اولش نتوانست آنها را برآورده كند.
نخستین نمایش فیلم در بیست و یكمین جشنواره فیلم فجر، در حالی كه منتقدان كنجكاوانه به تماشای نخستین فیلم دستیار بیضایی نشسته بودند، ناامیدكننده بود. فیلمی كه با حضور گلزار، هدیه تهرانی و گلشیفته فراهانی در گیشه هم به توفیق نرسید تا شكست صلاحمند در نخستین گام مستقلاش در سینما، تكمیل شود؛ شاید به همین دلیل بود كه فاصلهای 7 ساله میان فیلم اول و دوم او افتاد. «نیش زنبور» كه این روزها روی پرده سینماهاست هیچ ارتباطی به زمانه ندارد. برخلاف جدیت فیلم اول كه با پرداخت خامدستانه فیلمساز، به كمدی ناخواسته تبدیل شده بود، نیش زنبور فیلمی است خوش پرداخت و حرفهای كه بر خلاف كمدیهای متداول این سالها، برای فتح گیشه تن به ابتذال نداده است.
در شرایطی كه اغلب فیلمسازان در رویكرد به سینمای كمدی، راهی جز همراهی با سلیقههای سخیف و سهلپسند را جستوجو نمیكنند، ساخته شدن فیلمهایی چون نیش زنبور را باید به فال نیك گرفت.
چرا بعد از فیلم اولتان (زمانه) مدت زیادی از سینما دور بودید؟
دلیل این طولانی شدن زمان، ناموفق بودن فیلم زمانه بود كه در درجه اول به دلایل شخصی و در وهله بعدی بهدلیل اشكالات در تولید، این اتفاق افتاد. این فیلم از سوی منتقدین و تماشاگران با استقبال خوبی مواجه نشد. سینما هم مقوله پیچیدهای است كه متقاضی زیاد دارد. برای برگشتن یك كارگردان به چرخه كار، با وجود تمام سوابق، به زمان نیاز داریم و فرصت اشتباه دوباره را نداریم. من چون كار دیگری بلد نبودم در این مدت، فیلم مستند تبلیغاتی ساختم و روی سناریوهای مختلف كار كردم، تا اینكه بهناچار از یك در دیگر كه همین سینمای كمدی باشد وارد این محدوده شدم. فیلم زمانه فیلمی نسبتا جدی بود ولی نیش زنبور یك فیلم كمدی است.
آیا ساخت فیلم كمدی را باارزش نمیدانید كه از واژه ناچار استفاده میكنید؟
نه این طور نیست اما در سینمای ایران معمولا با فیلم كمدی سادهانگارانه برخورد میشود و از طرفی با فیلم جدی، جدی برخورد میشود. فیلم جدی ظاهرا قرار است حاوی پیام باشد چون موضوع اجتماعی دارد، نقد و بررسی میشود و نگاه جدیتری به آن میشود اما در كمدی متأسفانه از كارگردان گرفته تا بازیگر، تهیهكننده، تماشاگر و كلاً همه چیز، مقولاتی ساده و سردستی تصور میشوند. این مسئله در سینمای ایران جا افتاده است.
در سینمای جدی برآورد زمانی هم متفاوت از سینمای كمدی است. سناریوی یك فیلم جدی تا 2 ماه هم وقت نوشتن دارد ولی سناریوی یك فیلم كمدی باید حداكثر در یك ماه نوشته شود، چون ساده است، هدف خنداندن تماشاگر است و ابزار كار مشخص است. تصور این است كه یك تعداد كمدین تلویزیونی، یك سری دكوپاژ و كار فنی و فرمولیزه شده از قبل و یك سری نور تخت و دوربین ثابت، تمام آن چیزی است كه فیلم كمدی را تشكیل میدهد. وجه سرگرمكننده و خنده دار را هم دست كمدین تلویزیونی میدهیم و بقیه را به هم میچسبانیم. اما در نیش زنبور ما به همراه تهیهكننده تصمیم گرفتیم نگاه متفاوتی داشته باشیم.
این نگاه متفاوت را از كجا وارد كار كردید؟
ابتدا با انتخاب بازیگر؛ مثلا تصمیم گرفتیم از هنرپیشههای روتین كمدی استفاده نكنیم. البته من به بسیاری از بازیگران طنز تلویزیونی علاقهمندم و نوع بازیشان را میپسندم اما ما تعدادی بازیگر را بهصورت جدی وارد كار طنز كردیم. حضور رضا كیانیان، مریلا زارعی، پوراندخت مهیمن، ملكه رنجبر و... از این نگاه نشأت گرفته است. تهیهكننده هم كمك كرد تا چارچوب كلی كار و گروه پشت صحنه متفاوت از فیلمهای معمول كمدی شكل بگیرد.
این تفاوت در بخش فنی كار هم به چشم میخورد. علاوه بر اینكه فیلم شما مراحل فنی را به سرعت طی كرد و به اكران رسید.
بله، در بخش فنی از لحظه پیش تولید تا زمان اكران همه چیز برنامهریزی شده بود. از آنجایی كه من سابقه برنامهریزی و دستیاری تعدادی از كارگردانان مطرح سینما را داشتم؛ به این بخش توجه ویژهای نشان دادم و تهیهكننده به من اعتماد كرد؛ یعنی برنامهریزی ما ذهنی نبود. یكی از مشكلات سینمای ایران از دست رفتن زمان در هنگام تدارك و تهیه است كه نگاه جدی به آن نداریم. قرار نیست ما دوربین را سر جایش بگذاریم و همه چیز فراهم شود. نیش زنبور با سناریوی آماده كه چندین بار هم بازنویسی شد جلوی دوربین رفت.
ظاهرا طرح اولیه فیلمنامه متعلق به رضا كیانیان بود. آیا این مسئله باعث حضور او در فیلم شد؟ ضمن اینكه استفاده از بازیگری مثل او در یك نقش طنز، نشان از نوعی جسارت هم از سوی شما و هم خود این بازیگر داشت.
بله، البته اینكه طرح متعلق به ایشان بود را من مدتها از زمانی كه وارد پروسه تولید شدم خبر نداشتم. من پیش از این با رضا كیانیان سابقه همكاری نداشتم اما به لحاظ شخصیت و كار، مطمئن بودم اگر ایشان اراده كند و بخواهد، از عهده نقش برمیآید. مهم بود كه او ارتباط خوبی با سناریو برقرار كند و این اتفاق افتاد؛ یعنی در بحث و تبادل نظر ایرادهای سناریو رفع شد و به نتایجی رسیدیم كه مفید بود. با توجه به اینكه نوع نگاهش به كار این بود كه سینمای كمدی ما سردستی نخواهد بود مطمئن بودیم كه حاصل كار، مبتذل و سطحی نخواهد شد. متأسفانه فیلمسازان ما تماشاگران را بد عادت كردهاند.
یعنی بهنظر شما فیلمهای سینمای ایران اغلب سطحی و مبتذل هستند؟
نه این طور نیست. فیلمسازان ما حد وسط را رعایت نمیكنند. فیلمهای ما یا بهشدت سادهپسندند یا بهشدت سخت پسند. برخی سینماگران فیلمهایی را میپسندند كه با تماشاگر عام ارتباط برقرار نمیكند، حتی فیلمی ممكن است بیانش الكن باشد. این تماشاگر حتی به این فیلمها انتقاد هم نمیكند. فیلمساز بزرگ این مملكت هم ممكن است فیلم خوب یا بد بسازد. تماشاگر كار فیلمسازی را كه دوست دارد نقد نمیكند؛ یعنی چشم بسته فیلم را دوست دارد. ما هم در دوران دانشجویی همین طور بودیم. من فیلمی از آقای رهنما دیدم، آن را نفهمیدم ولی در نهایت كف زدم آخر سر هم فهمیدیم كه پرده 2 و 3 فیلم با هم جابهجا شده بود.
ما باید تماشاگر را در حد وسط نگه داریم. ما یك منحنی نرم از تماشاگر میخواهیم و وظیفه فیلمساز این است كه این سلیقه را به تماشاگر برگرداند. تماشاگر ما فیلم میخواهد، اما نباید نیاز تماشاگر با خواست او تداخل پیدا كند.تماشاگر فیلم ساده را هم میبیند چون سینما جزو محدود سرگرمیهای خانوادههاست.
در كنار كیانیان، شما از زوج رضا عطاران و مریلا زارعی استفاده كردید؛ زوجی كه اخیرا در كمدی «خروس جنگی» نسبتا موفق بودند.
بله، «خروس جنگی» فیلم موفقی بود اما انتخاب عطاران و زارعی، براساس تواناییهایشان بود. رضا در نیش زنبور یك مرد عامی و از نظر فرهنگی متعلق به طبقه فرودست است. عطاران به خوبی توانست از عهده این نقش بربیاید. یك بحثی مبنی بر اینكه عطاران در فیلمهایی كه بازی میكند خودش است وجود دارد. در حالی كه این طور نیست او آنقدر خوب با نقش ارتباط برقرار میكند و راحت بازی میكند كه این تصور بهوجود میآید.
در كنار او اسد را با بازی رضا كیانیان داریم كه خوش تیپ و خوش استیل است. از سویی دیگر مریلا زارعی با بازی در نقش افسانه به خوبی توانست فارغ از تمام نقشهایش در قالب یك زن با شخصیت از طبقه متمول خوب ظاهر شود. ضمن اینكه قرار نبود نقش افسانه طنز باشد چون نمیخواستیم پایان ماجرا لو برود. تقابل بازی طنز اسد و رضا با افسانه، در نهایت تركیب خوبی را بهوجود آورد.
آیا بازیگران در بداهه پردازی در ادای دیالوگها آزاد بودند؟ چند در صد از دیالوگها براساس بداهه شكل گرفته است؟
نه. ما قبل از هر صحنه یك نشست چند نفره داشتیم و دیالوگهای اضافی را حذف میكردیم و بازیگران سر صحنه تقریبا چیزی به دیالوگها اضافه نمیكردند. درست است كه بازیگری مثل عطاران بداهه دارد ولی در این فیلم بهشدت با گروه هماهنگ بود. سینمای من بهشدت فنی و تكنیكی است و همه چیز طبق اصول و زمانبندی خود انجام میشود. بازیگر من در صحنه رها نیست. عطاران چون خودش شم كارگردانی دارد و كارگردان خوبی است، از این نظر كاملا هماهنگ بود. بازیگران هر كدام پیشنهادهایی میدادند كه تعدادی از آنها قبول یا رد میشد اما در نهایت خواست كارگردان اجرا میشد.
بهنظر میرسد نیش زنبور با برداشت آزاد از روی نمونههای خارجی ساخته شده است؟ در ایامی كه فیلم اكران شده از فیلمهایی نام برده میشود كه داستانهای مشابه فیلم شما دارند.
این سؤال را باید از رضا كیانیان- كه طرح اولیه متعلق به اوست- و سروش صحت بپرسید؛ اما طبیعی است كه فیلم، مشابه فیلمهای دیگری باشد. تا به امروز از فیلمهای «بلوف»، «نیش»، «كلاهبردار» و حتی فیلم ایرانی «نقاب» اسم برده شده، اما اینها اصلا مهم نیست چون نمیتوان گفت «نیش زنبور» تكرار آن فیلمهاست. حتی یك پلان این فیلم تقلید نیست.
موضوع نیش زنبور، اغفال پیرزنهای متمول توسط یك مرد شیاد است كه بهخودی خود این قابلیت را دارد كه در محدوده خط قرمزها قرار بگیرد. با توجه به اینكه شوخیهای فیلم هم اغلب كلامی بود، چطور از خط قرمزها فاصله گرفتید؟
این خط قرمزها را ما خود بهوجود میآوریم. شوخی از نوع سخیف و شنیع آن بد است اما به قول جمالزاده فارسی شكر است. در شعرهای كلاسیك ایرانی این جنس شوخی خوب همیشه بوده است؛ از هجویات سعدی گرفته تا شعرهای ایرج میرزا و عبید زاكانی و... . شوخی در حدی كه به كنایات فارسی نزدیك باشد خوب است. ما حتی با رعایت خط قرمزها شوخیهای سیاسی هم در فیلم داریم. وقتی از شوخی سخیف فاصله میگیریم هیچ اتفاقی نمیافتد. ما جهتگیری نكردیم، بیحرمتی نكردیم و فیلم طنزی كه بار اجتماعی دارد ساختیم. خود سیاست هم یك نوع طنز است.
فیلم در نیمه اول ریتم خوبی دارد اما از زمانی كه رضا و اسد وارد خانه افسانه میشوند، ریتم فیلم از دست میرود و برخی صحنهها خستهكننده و كشدار میشود. قبول دارید كه نیمه دوم فیلم جذابیت نیمه اول را ندارد.
شاید حق با شما باشد اما این مسئله به نوع نگاه من برمیگردد. من میخواستم شخصیتها عمق داشته باشند و به همین خاطر در فیلم میبینید كه مثلا هر كدام از آنها را با خانواده نشان دادم. با یك نگاه ساده، شاید نیازی به خانواده نبود ولی همه شخصیتهای داستان شناسنامه دارند.
اما در همین خانوادهها هم وقتی رضا را در كنار خانوادهاش میبینیم لحن طنز فیلم همچنان حفظ شده و روابط جذاب است، ولی رابطه اسد و دخترش نه طنز است و نه اینكه موضوع جذابی در آن مطرح میشود.
شخصیت اسد در این فیلم 3كاراكتر مختلف دارد؛ یكی در زندگی با دخترش كه نمیخواهد او سر از كارش در بیاورد، یكی در مقابل افسانه و دیگری در ارتباط با پیرزنها. من خواستم یك نگاه از زاویه دید مردانه به فیلم بدهم. شاید به قول شما بهتر بود در ارتباط اسد و دخترش، كمی طنز وارد داستان میكردیم اما من خواستم نوع ارتباطات را كمی عمیقتر كنم.
نیش زنبور تا به امروز توانسته ارتباط خوبی با مخاطب برقرار كند. پیشبینی این استقبال را داشتید؟
مردم ما سختگیر هستند ولی در عین حال با گذشت هم هستند. مردم طنز را خوب میشناسند و با توجه به فرهنگ غنی ایرانی، با طنازیهایی كه از دل این فرهنگ بیرون میآید ارتباط خوبی برقرار میكنند. ما باید قدر این مردم را بدانیم. امیدوارم سینمای طنز ما به سمت و سویی برود كه در آن مردم را دست كم نگیریم.
منبع : همشهری
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی