واقعه کربلا را در قالب امروزی
"روز حسین" واقعه کربلا را در قالب امروزی روایت میکند
محمد رحمانیان در نمایش "روز حسین" وقایع روز عاشورا را با حوادث و رویدادهای تاریخ معاصر پیوند میزند.
برای تهیه گزارش از تمرین نمایش "روز حسین" به سالن ایران شهرمیروم، ساعت 8:15 است و من دنبال عکاس گروه میگردم، بچههای گروه رحمانیان را میبینم که هر یک در گوشهای، بیرون حیاط و یا در محوطه لابی سالن ایستادهاند، قرار است بعد از هماهنگی روابط عمومی با پدیده جمالیها دستیار رحمانیان وارد سالن شوم.
مهتاب نصیرپور و لیلی فرهادپور بیرون حیاط ایستادهاند و با هم صحبت میکنند، عکاس را هنوز پیدا نکردهام ،چشمم به پدیده میافتد و با خوشحالی وارد سالن تمرین میشوم، بچههای گروه همه جمع شدهاند ،عدهای روی صحنه گردان نشسته اند و شعر میخوانند علی عمرانی هم وسط آنهاست، بعضی با عجله خود را به سالن میرسانند و به سرعت لباسهای تمرینشان را میپوشند، یکی در حال حفظ کردن نقشش است و دیگری نرمش میکند.
گروه موسیقی در حال کوک کردن سازشان هستند، عکاس راپیدا میکنم، اوهم به دنبال من میگشته ، رحمانیان را میبینم واو مثل همیشه با خوشرویی استقبال میکند. "روز حسین" نام آخرین اثر محمد رحمانیان برگرفته از حدیثی منتسب به امام سجاد (ع) است، به این مضمون: "نبود روزی چون روز حسین که در آن، 30هزار کس از مؤمنان به جنگ حسین شتافتند تا با ریختن خونش به خدا تقزب جویند"
به گزارش مهر ، این نمایش قرار است از هفته اول ماه محرم در سالن شماره دو مجموعه ایرانشهر به روی صحنه برود، گروه حدود دو ماه است که تمرین میکنند وتازه از طبقه هفتم تالار وحدت به این سالن منتقل شدهاند. رحمانیان میگوید: "بچه ها شروع میکنیم ، صحنه نینوا را میگیریم"، بچه ها به سرعت دو گروه میشوند وهرکس سر جای خود در دو طرف صحنه گردان قرار میگیرد، افشین هاشمی سمت راست جلوی بقیه ایستاده است.
عمرانی وسط صحنه قرار دارد ، میخواند :"یاران حسین، رجز را چون شرف پاس میدارند" ،از دو طرف بچهها جواب میدهند:" چهار سوار از سنگ در اومد/ چهار تفنگ تو دستشون/ چهار مادیون پشت مسجد/ چهار جنازه پشتشون "
مهتاب نصیرپور همچنان که بقیه شعر میخوانند با جاروی دسته بلندی درحال تمیز کردن زمین است ،او خونهای ریخته شده یاران حسین را پاک میکند، عمرانی میگوید :"نامت در زیارت نامهها بماند به یادگار" و گروه میگوید "الهیآمین". رحمانیان راضی نیست ، داد میزند: ای خواب آلودا، ای خواب آلودا، آمین رو بلند بگید، محکم.
رحمانیان جدی است همانطور که قبل از تمرین با همه مهربان و دوست است هنگام شروع ، منظم ،جدی وقدرتمند است، انتظار دارد همه با تمام توان روی صحنه حاضر شوند. صحنه را دوباره تکرار میکنند، ترانه علیدوستی روی یکی از صندلیهای سمت راست صحنه نشسته و همراه با بازی بازیگران دیالوگهای آنها را آرام با خود تکرار میکند. بهرام ابراهیمی آخر صحنه نشسته و نظارهگر است، هنوز نوبت بازی او نرسیده است.
علی سلیمانی بازیگر نقش ابن زیاد وعقیل، پتویی روی شانه انداخته و قدم زنان دیالوگهایش را زمزمه میکند. سلیمانی پاکتی کاغذی برسر میگذارد و میشود ابن زیاد، همه رو به او میکنند و مهتاب پشت سرش جای خونهای ریخته شده را تمیز میکند. شیون مکن مادر، در مرگ خونبارم/ بگذر زمن اینک، شوق خدا دارم/
ونداد مساحزاده آهنگساز گروه وارد میشود و با اشکان خطیبی احوال پرسی میکند. اشکان تازه امروز به گروه پیوسته است، وی برای تمرین نمایش "پروژه شاهنامه "به آلمان سفر کرده بود و40 روز از گروه دور بوده ، خطیبی نقش راوی را برعهده دارد ،اما فعلا افشین هاشمی نقشاو را میخواند. بعد از چند دقیقه حبیب رضایی با کلاه شاپو و عینک پنسی همیشگیاش وارد سالن میشود و با رحمانیان و خطیبی خوش و بش میکند.
رضایی در "روز حسین" همچون چند تجربه قبلی رحمانیان مشاور کارگردان است، اما رحمانیان از او به عنوان کارگردان دوم یاد میکند. صحنه بعد علی سلیمانی در نقش ابن زیاد وسط دایره گردان با جارویی در دست نشسته و بقیه بچهها همراه با خسرو احمدی و اسماعیل بختیاری او را به اسم میخوانند، این صحنه هجو آلود از نگاه امیر حسین همایون، رزمنده و جانباز جنگ روایت میشود. بازی سلیمانی مثل همیشه جذاب وشیرین است، خطیبی با صدای بلند از بازی ابنزیاد میخندد و بقیه را نیز به خنده میاندازد.
"روز حسین" نمایشی طولانی است، حدود سه ساعت طول میکشد، نمایشی بدون هیچ وحدتی در زمان و مکان، "روز حسین" مثل تجربههای قبلی رحمانیان، "پل"،"اسبها" و"عشقه" پر بازیگر است و حدود 48 بازیگر دارد. خلاصه داستان نمایش این است : امیر حسین همایون( علی عمرانی) سوم خرداد ماه سال 86 در مراسم بزرگداشت آزادسازی خرمشهر از حال میرود و 10 روز بعد در بیمارستان خاتم الانبیا به هوش میآید، اما دیگر سخنی نمیگوید . او پس از 13 ماه لب به سخن گشوده، این جمله رامیگوید: "نصرمن الله و فتح قریب".
اما این همه ماجرا نیست، امیر حسین همایون رزمنده سالهای ابتدایی جنگ، در آسایشگاه روانی بستری است ، همایون در آرزوی اجرای نمایشی از واقعه کربلاست، وام البنین همسر دوم حضرت علی (ع)، مادر حضرت عباس وعبدالله است، وی شاعر ورجز خوان بوده واسطوره ذهنی او از واقعه کربلاست. صحنههای نمایش در مکانهای مختلفی چون مکه، مدینه، تهران، تابستان و پائیز 87، خرمشهر 57 وکربلا و محرم 61 هجری روی میدهد. نقطه تلاقی تمام این مکانها وزمانهای متفاوت، واقعه کربلاست.
در صحنه بعد فضا امروزی میشود، در آسایشگاه روانی، نصیرپورعلاوه بر نقش امالبنین در نقش خانم بالا مدیر و در واقع مادر بیماران ظاهر میشود که دختری لال به نام نارگل او را همراهی میکند، او تیماردار جانبازان است و با هر کس به زبان خودش سخن میگوید، جانبازان بستری در آسایشگاه یک صدا میخوانند: این همه لشکر آمده/ رفته جلو نیامده. ترانه علیدوستی چادر به سر از این سر صحنه به طرف دیگر میدود، او در نقش همسر/ دختر همایون ظاهر میشود.
رحمانیان تنفس اعلام میکند، فرصتی پیش آمده تا بتوانم با او گفتگو کنم. امیر اثباتی از راه میرسد و با همه احوال پرسی کرده کنار محسن شاه ابراهیمی طراح صحنه و مدیر هنری نمایش روی صندلی مینشیند، گروه برای مدتی پراکنده میشوند .علیرضا فولادشکن دستیار رحمانیان همراه با بچههای صحنه نان بربری، چای، خیار وگوجه برای بچهها میآورد.
" روز حسین" در سایه کربلا روایتگر انسانهای تنها و بیپناه جامعه امروز ماست ، نقد روزگار است با نقبی به گذشتههای دور، با نگاهی به واقعه کربلا، رنج مادران داغ دیده را روایت میکند و مهتاب نصیر پور بیراه نیست که هر بار در نقش ام البنین فرو میرود، اشک از چشمانش سرازیر میشود، اونماینده مادرانی درد کشیده وقدرتمند است که هیچ گاه از پای نمینشینند.
رحمانیان میگوید: "روز حسین" ادامهای است بر نمایشهای "پل" و"اسبها" و برآیندی است از هر دو. از خیلی از حوادث دو نمایشنامه قبلی استفاده شده است. "روز حسین" در حقیقت پایانی است بر"پل"و "اسبها". حرکت چرخان مصطبه از تعزیه میآید و این امکان را به ما میدهد تا با این مصطبه قراردادی با واقعه کربلا راحتتر برخورد کنیم. در این نمایش فضای بیشتری برای بازیگران فراهم شده ونقشهای فرعی نیز بیشتر پرداخت شده است.
وی درباره انتخاب موضوع رجزخوانی در این نمایش میگوید: موضوع رجز سرایی که به آن پرداختیم ،از نقل قولی برگرفته شده که میگوید:" از 72 شهید کربلا 46 نفر از آنها رجز میخواندند. "از سال 25 هجری وقتی که حضرت محمد به مدینه مهاجرت میکند، مدینه زیر نفوذ ام البنین قرار میگیرد. او شاعر ورجز خوان بوده و در این نمایش شخصیت اصلی است.
رحمانیان ادامه میدهد: این نمایش سه واقعه را در هم تنیده روایت میکند، امام حسین در کربلا، رزمندهای قدیمی به نام امیر حسین همایون و داستان حضرت ام البنین که در نهایت به یک پایان بندی در هر سه زمان گذشته، حال وآینده میرسیم. در این زمانه من قادر نیستم که چخوف وایبسن کار کنم بلکه باید حرف زمانه خود را در دل نمایشنامههایم جاری کنم، امیر همایون از جنس زمانه است.
وی درباره همکاری با علیدوستی گفت: ترانه بسیار بازیگر با وجدان و منطقی است و همه آن چیزی را که من از یک بازیگر انتظار دارم در او میبینم، ترانه بسیار باهوش است و این دلیل برای همکاری من با اوکافی است. محسن شاه ابراهیمی میخواهد برود و من هم در میان صحبت با رحمانیان فرصت را غنیمت میدانم و قبل از رفتن، چند سؤال از او میپرسم.
شاه ابراهیمی درباره طراحی صحنه نمایش میگوید: ریشه این نوع طراحی به معرکه گیریهای سنتی باز میگردد، ممکن است در گذشته دایره دوار وجود نداشته ولی حلقه ای از تماشاگران به دورمعرکه گیر باعث برقراری رابطه بیشتر با او میشده است. ما در"عشقه" نیز این بن مایه را دنبال کردیم، اما طراحی در دیگر نمایشها تفاوتهایی دارد.
وی میگوید: در" اسبها" نیز طراحی نمایش به صورت نعل اسبی و نیم دایره بود که تماشاگر را احاطه میکرد، ما یک تریلوژی و یا اگر "عشقه" را نیز در نظر بگیریم یک تترالوژی داشتیم که حلقههای مشترک زیادی با هم داشتند اما هر کدام باید به شکل متفاوتی اجرا میشدند، شاه ابراهیمی بعد از گفتگو، از جمع خداحافظی میکند و میرود.
وقت استراحت تمام شده و صحنه بعد را قرار است حبیب رضایی کارگردانی کند، اما او بیشتر آرام وساکت، نظارهگر صحنه است و با دقت همه چیز را زیر نظر دارد. به طرف ترانه میروم که آرام گوشهای نشسته، احساس میکنم او همان ترانه معصوم و بیگناهی است که همیشه میشناختیم، انگار هیچگاه نمیخواهد بزرگ شود، لبخند میزند و من از لذت کار در تئاتر از او میپرسم.
میگوید: تئاتر بیشتر برایم تفریح است تا کار، وقتی برای اولین بار بازی در "فنز"را قبول کردم بیشتر میخواستم تواناییهایم را به خودم ثابت کنم اما پس از آن عاشق تئاتر شدم، من تئاتر بازی نمیکنم تا روحم جلا پیدا کند و خود را برای نقشهای سینمایی آمادهتر کنم، بلکه تئاتر را به خاطر لذتی که به من میدهد بازی میکنم.
ترانه با ابراز این نکته که بازی در "مانیفست چو" از هر نظر برایش مهم بود، بیان میکند از آنجا که این نمایش اجرای واقع گرایانه نداشته و از فضای ابزوردی برخوردار بود، بازی در آن را دوست داشته است. ضمن اینکه بازی به زبانی دیگر برایش بسیار جذاب بوده و باعث شده تواناییهاش را به اثبات برساند.
بازیگر "کنعان" اشاره میکند: به رحمانیان اطمینان کامل دارم ونقشی را که برای من انتخاب کرده با اعتماد کامل میپذیرم. کار کردن با او برایم بسیار لذت بخش است . در این نمایش در اپیزودهای دوم وسوم حضور دارم در نقش همسر/ دختر امیر حسین همایون. در نقش دخترش ترلان و باوری که او از همسرش در ذهن دارد.
اشکان خطیبی که 40 روز از گروه دور بوده ،گوشهای نشسته و همه چیز را زیر نظر دارد، و گاهی با رحمانیان صحبت میکند. صحنه آخر را میگیرند، سه صحنه در یک صحنه، افشین هاشمی متن به دست به جای راوی بازی میکند، صحنه آخر نمایش ادای دینی است به تمام درگذشتگان فرهنگ و هنر ایران زمین، شاملو، حمید مصدق،ا کبر رادی، جمیله شیخی، ایران دفتری، قیصر امین پور، مهدی فتحی، سهراب شهید ثالث، بابک بیات و...
در پایان گروه موسیقی با بازیگران همراه میشود و موسیقی فیلم" شکار" به کارگردانی عباس جوانمرد و بازی خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی را مینوازد و بازیگران با شعری از عبدالجبار کاکائی آنها را همراهیمیکنند. خطیبی تحت تاثیر قرار گرفته نمیتواند جلو جاری شدن اشکهایش را بگیرد.
بازیگران هم صدا با صدای آکاردئون میخوانند: هرشب به یاد تو/ تنها- نشستهام/ تا صبح -ستاره بارون/ از ما- جداشدی/ در دل -به یاد تو/گلها- دمیده از خون تو/ دنیا به جای توماند /رفتی-تنها صدای تو ماند/ هرشب ستاره ای می سوزد زنام تو/ ای گل- کجا دمیدی/ در دل- شکوفه ها- گویند به باغ تو- ای گل کجا دمیدی/
" روز حسین" در سایه کربلا روایتگر انسانهای تنها و بیپناه جامعه امروز ماست ، نقد روزگار است با نقبی به گذشتههای دور، با نگاهی به واقعه کربلا، رنج مادران داغ دیده را روایت میکند و مهتاب نصیر پور بیراه نیست که هر بار در نقش ام البنین فرو میرود، اشک از چشمانش سرازیر میشود، اونماینده مادرانی درد کشیده وقدرتمند است که هیچ گاه از پای نمینشینند.
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی