تبیان، دستیار زندگی
در مواجهه ابتدایی با آیاتی که بیانگر داستان اصحاب کهف است، چنین به نظر می رسد که قران در بیان تعداد دقیق این افراد، بیان صریحی ندارد، اما اگر مفسر، علامه طباطبایی باشد، البته از دل همین ایات به ظاهر مبهم، آنچه را که دیگران درنیافته اند، درخواهد یافت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصحاب کهف دقیقا چند نفرند؟

اصحاب کهف

در مواجهه ابتدایی با آیاتی که بیانگر داستان اصحاب کهف است، چنین به نظر می رسد که قران در بیان تعداد دقیق این افراد، بیان صریحی ندارد، اما اگر مفسر، علامه طباطبایی باشد، البته از دل همین ایات به ظاهر مبهم، آنچه را که دیگران درنیافته اند، درخواهد یافت.

داستان اصحاب كهف، یكی از سه پرسشی بود كه یهود به مشركین یاد دادند تا از رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ بپرسند، تا به این وسیله ادعای نبوت آن حضرت را مورد آزمایش قرار دهند.

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: سبب نزول سورة كهف این بود كه قریش سه نفر را به قبیلة نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسایلی را بیاموزند و با آن رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را بیازمایند و آن سه نفر نضر بن حارث بن كلده و عقبهَ بن ابی معیط و عاص بن وائل سهمی بودند. این سه نفر به سوی نجران رفتند و جریان را با علمای یهود در میان گذاشتند؛ یهودیان گفتند: سه مسأله از او بپرسید اگر آن طور كه ما می دانیم پاسخ داد در ادعایش راستگو است. گفتند: آن مسایل چیست؟ جواب دادند كه از احوال جوانانی بپرسید كه در زمان‌های قدیم بودند و از میان مردم خود غایب گشتند و در مخفی گاه خود خوابیدند، چقدر خوابیدند؟ و تعدادشان چند نفر بود؟ و از غیر جنس خود ، چه چیزی همران آنان بود؟ و داستانشان چه بود؟ فرستادگان قریش به مكه برگشتند و آن مسایل را مطرح كردند.[1]

2 ـ از سیاق آیات قرآن كریم می توان فهمید كه قصة اصحاب كهف میان مردم در گذشته به صورت اجمالی مطرح بوده است، چنان كه قرآن كریم می فرماید: «اَمْ حَسِبْتَ اَنّ اَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالْرَّقِیمِ كانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً»[2]

آیا گمان كردی اصحاب كهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!.

3 ـ هم چنین آیات قرآن كریم دلالت دارد كه در كیفیت داستان اصحاب كهف به خصوص در تعداد آن‌ها، بین مردم آن زمان اختلاف وجود داشته و قرآن كریم قول صحیح و نظر حق را بیان كرده است چنان‌كه می‌فرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ نباءهم بالحق...»[3] ما داستان آنان را برای تو به حق بازگو می‌كنیم...» این آیه دلالت دارد كه خداوند قول صحیح را در تعداد آنان ذكر فرموده و باز در آیة دیگر می‌فرماید: « قل ربی اعلم بعدّتهم ما یعلمهم الاقلیل....؛ [4] بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاه‌تر است، جز گروه كمی تعداد آن‌ها را نمی دانند....». در این آیه نیز خداوند به پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دستور می دهد كه در بارة عدد اصحاب كهف، صحیح‌ترین نظریه را اعلام كند و آن این كه خدا به عدد آنان داناتر است، از تعبیر در آیه مذكور فهمیده می شود كه آن عدة قلیل كه به تعداد اصحاب كهف علم داشتند از اهل كتاب بوده اند.[5]

4 ـ بنابراین، با توجه به نكات مذكور، اگر قرآن كریم، نظریه صحیح و حق را ـ كه نظر خودش بود ـ نقل می كرد، با توجه به این كه آن‌ها می‌خواستند پاسخ مطابق علم آنان باشد، به طور یقین قول پیامبر ـ كه همان نظریه حق می باشد ـ را تكذیب می كردند و نسبت جهل به آن حضرت می دادند و از طرفی، اگر قرآن كریم، تنها نظریه آن ها را نقل می كرد ـ كه البته خلاف واقع و بی‌اساس بود ـ بعدها به عنوان نظریه قرآن معروف می‌شد و آثار و پی‌آمدهای منفی در پی داشت كه ساحت مقدس قرآن كریم از آن منزه و مبراست. به همین دلیل، قرآن كریم ابتدا نظریه آن ها ( مردم) را به عنوان تردید بیان كرده و سپس به عنوان «رجم به غیب» بی‌اساس بودن آن را روشن ساخته تا آنان بدانند كه قرآن كریم از نظریه آن‌ها خبر دارد و سپس قول حق و نظریه صحیح را بیان داشت.[6]

5 ـ بیان نظریة حق از جانب قرآن كریم، ضروری بود؛ زیرا قرآن كریم با اهمیت دادن به تاریخ واقعی در واقع، اهمیت «زمینة شناخت تاریخ» را می رساند و قرآن كریم به تاریخ اهمیت زیادی داده و تاریخ را زمینة شناخت می‌داند به همین دلیل قرآن كریم در مسایل هدایتی و تربیتی، همواره به تاریخ و سرگذشت دیگران تكیه می كند. مطالعه و دقت در تاریخ و عبرت گرفتن از آن و توجه به علل حوادث آن، بزرگترین آزمایشگاه سعادت‌ها و شقاوت‌ها و پیروزی‌ها و شكست‌های اقوام است.

بهترین نوع تاریخ و شیوة بیان آن، وحی الهی می باشد، زیرا هیچ‌گاه بر خلاف تاریخ‌نویسان فرمایشی، دستخوش تحریف، دروغ پردازی و مورد اغراض سیاستمداران قرار نمی‌گیرد و از طرفی، احاطه و تسلط علم الهی به تمام جوانب و جزئیات تاریخ ـ كه نقش مؤثری در هدایت، رشد و تكامل جامعه دارد ـ مسلم است و ارادة الهی بر اساس انگیزه‌های توحیدی است كه همواره در مقابل اراده‌های طاغوتی و شیطانی قرار دارد و سرانجام آن پیروزی و سعادت است، افزون بر این، تنظیم، ترسیم و نقل حوادث تاریخی كه می تواند دارای انگیزه باشد، سخت تأثیر هوای نفس و غرایز نفسانی نویسنده و فشار فرهنگ محیط، قرار نمی‌گیرد.

بنابراین، با توجه به آن چه كه گذشت، قرآن كریم، به دنبال بحث از تعداد واقعی اصحاب كهف، علم الهی آن را منتسب به خدا و افراد خاص و محدودی از بندگان خدا می داند و توجه‌ی همگان را به كلام وحی جلب می كند و با اقوال و جدال دیگران ـ كه با اغراض گوناگون همراه است ـ نهی كرده و می‌فرماید: «... قل ربی اعلمُ بعدتهم مایعلمهم الاقلیل فلا تمار فیهم الامراءً ظاهراً ولا تستفت فیهم منهم احداً،؛[7] ... بگو:« پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است جز گروه كمی، تعداد آن ها را نمی دانند. پس در بارة آنان، جز با دلیل سخن مگو، و از هیچ كس درباره‌ی آن‌ها سؤال مكن»[8] پس، قرآن كریم به این شیوه، نظریه حق را تبیین فرمود و قول صحیح نیز همان هفت نفر است كه مورد پذیرش قرآن قرار گرفته كه علامه طباطبایی (ره) نیز بر این قول توجه كرده و گفته اند: «این صیغه‌های جمع و آن یك صیغة مفرد، نه تنها اشعار دارد؛ بلكه دلالت و صراحت دارند كه حداقل عدد ایشان هفت نفر بوده، و كمتر از آن نبوده است.[9]

آن چه در پایان قابل بیان است، این است که: اصل داستان اصحاب کهف بسیار عبرت آموز است، ولی بیان تعداد آن ها و یا نامی آن ها چندان مهم نیست از این روی قرآن شریف به اختلاف آن ها اشاره کرده است و به اختصار از آن گذشته است.

________________

[1]. ر.ك: حسینی بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه البعثْهَ، ج 3، ص 617 و 618.

[2]. كهف/ 9.

[3]. كهف/ 13.

[4]. كهف/ 22.

[5]. ر.ك: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامی، ج 13، 14، ص 244 تا 299.

[6]. ر.ك: المیزان، همان.

[7]. كهف/ 22.

[8]. مكارم شیرازی، و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 12، ص 401 الی 412.

[9]. الطباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، 14، ص 244 الی 299.


تنظیم: الف_شکوری