تبیان، دستیار زندگی
آنچه این خان‏ها را با این آیین می‏پیوندد فراخوانی، یاری‏های فراطبیعی، گذر از راه‏های دشوار، و نیز مواجهه با موجودات اساطیری چون دیو، اژدها، سیمرغ و زن جادو است. قهرمان پس از پشت سرگذاشتن دشواری‏ها در آیین گذر به نوعی بلوغ می‏رسد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرجام قیاس دو قهرمان

مقایسه شخصیت رستم وارجن درشاهنامه و مهابهارات

قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم (پایانی)

داروی زندگی بخش

فرجام قیاس دو قهرمان

در هر دو داستان دارویی زندگی بخش هست؛ این دارو در شاهنامه نوشدارو (1) و در مهابهارات سمجیونی نام دارد. این دارو در مهابهارات در دست ماران قرار دارد و «این موضوع شاید تاییدی بر پیوستگی مار و دارو باشد» (ر. ک. دوبوکور. 1376: 67). در شاهنامه نیز کاووس نوشدارو را در خزانه خود دارد. «در هر دو داستان دارندگان دارو از دادن آن به غیر ابا می‏کنند و تبدیل به شریرانی می‏شوند، با این تفاوت که شریر داستان مهابهارات چون به سبب القائات وزیر خود از دادن دارو خودداری می‏کند، وقتی پشیمان می‏شود در کسوت یاری‏گر ظاهر می‏گردد و با استفاده از افسونی که باید برای تاثیرگذاری دارو بخواند، ارجن را زنده می‏کند. به همین دلیل به رغم یکسانی تام در جملات طرح، داستان ارجن پایان‏بندی دیگری می‏یابد» (قبادی و صدیقی، 1385: 152).

کشتن برادر

ارجن برادر خود کرن را در جنگ هیجده روزه از پا در می‏آورد. کرن حاصل فراهم آمدن کنتی و سوریا (همان هور فارسی) است. کنتی به سبب جلب رضایت برهمنی از او افسونی را می‏آموزد که با آن می‏تواند هر یک از خدایان را که بخواهد حاضر کند کنتی با رفتن برهمن در پی آزمایش درستی یا نادرستی ادعای او بر می‏آید و پس از خواندن افسون. سوریا را در کنار خود می‏یابد حاصل در آمیختن سوریا با او به دنیا آمدن کرن است. کنتی از شرم فرزند را از خود دور می‏کند و از این رو کرن در دامان ارابه به رانی می‏بالد. بعدها کرن که در قدرت بسیار سرآمد است به سپاه دشمن پاندوان پیوسته و بسیار در حق آنان بدسگالی می‏کند. رستم نیز شغادی را که دل در گرو شاه کابل دارد و بدخواه اوست پس از در افتادن در چاه پر نیزه و شمشیر با تیر به درختی می‏‏دوزد و جانش را می‏گیرد.

در داستان مهابهارات کرن از پدری دیگر و در داستان شاهنامه شغاد از مادری دیگر است. در هر دو داستان فرزندی از کنار خانواده دور می‏شود. کشندگان کرن و شغاد در کاری که می‏کنند گناهی ندارند. کرن به سپاه دشمن پیوسته و یکی از مسببان بلاهایی است که در سال‏های گذشته بر سر پاندوان آمده است او نیز چون شغاد آب به آسیاب دشمن می‏ریزد و برای نفع دشمن، به برادران پشت می‏کند. مهابهارات به هر شکلی در پی آن است که پاندوان را حفظ کند. به همین دلیل پیش از جنگ تقریباً تمام حریفان قدرتمند آنان را خلع سلاح می‏کند. کنتی، مادر پاندوان، از کرن می‏خواهد فرزندانش را نکشد، ایندرا زرهی را که کرن با آن به دنیا آمده و موجبات رویین تنی اوست. از وی باز می‏ستاند، پاندوان چگونگی پیروز شدن خود را از عمو و استاد خود- کسانی که در سپاه دشمن جا گرفته‏اند و به رغم آنکه در جنگ عرصه را بر پاندوان تنگ می‏کنند، دل با آنان دارند- می‏پرسند، خدایان پیروزی پاندوان را خواهان‏اند. از این رو برخلاف رستم، ارجن در جنگ با برادر تنها می‏کشد و کشته نمی‏شود.

در داستان مهابهارات کرن از پدری دیگر و در داستان شاهنامه شغاد از مادری دیگر است. در هر دو داستان فرزندی از کنار خانواده دور می‏شود. کشندگان کرن و شغاد در کاری که می‏کنند گناهی ندارند.

سفرهای خطرناک

فرجام قیاس دو قهرمان

این سفرها از ویژگی‏های همه حماسه‏های دنیاست. برای تعیین مصداق‏های آن در شاهنامه می‏توان از هفت خان‏ها نام برد. برخی هفت‏خان‏ها را با مراحل آیین‏گذر همسان دانسته‏اند. «آنچه این خان‏ها را با این آیین می‏پیوندد فراخوانی، یاری‏های فراطبیعی، گذر از راه‏های دشوار، و نیز مواجهه با موجودات اساطیری چون دیو، اژدها، سیمرغ و زن جادو است. قهرمان پس از پشت سرگذاشتن دشواری‏ها در آیین گذر به نوعی بلوغ می‏رسد» (واحد دوست، 1379: 235- 231).

هفت خان رستم شبیه سفر یک ساله ارجن برای نگهبانی از اسب قربانی و تن دادن به کارهای سخت از جمله جنگ در این راه است. هر چند سفر ارجن به معنای رسیدن به بلوغی که مدنظر آیین‏گذر است، نمی‏تواند باشد اما پاندوان با پشت سر نهادن این سفر به نوعی زندگی تازه و پیراسته از گناه دست می‏یابند.

در هر دو داستان قهرمانان برای کمک به شاه قدم در راه می‏گذارند. رستم می‏خواهد کاووس را از چنگ دیوان مازندران برهاند و ارجن نیز می‏خواهد راجه جدهشتر را از چنگال خارخاری که گریبان او را پس از جنگ هیجده روزه گرفته است، نجات بخشد. جدهشتر دائم از ماجرای جنگ با خانواده و کشتن آنها عذاب می‏کشد، بنابراین به پیشنهاد کرشن اشمیده جنگ را برگزار و ارجن را نیز مامور انجام درست این مراسم می‏کند.

قهرمانان شاهنامه و مهابهارات در لحظاتی به کمک دیگران نیازمند می‏شوند، بنابراین امدادهای غیبی و گاه نیز شخص یا اشخاصی به یاریشان می‏آیند. قهرمان مهابهارات ناگزیر می‏شود جدای جنگ با انسان‏ها و دیو با جم نیز- که از خدایان است- بجنگد، اگر تلقی نولد که، که «دیو سپید را یکی از خدایان غیرآریایی می‏داند، پذیرفتنی باشد» (خالقی مطلق، 1372: 412). جنگ رستم با دیو سپید را نیز جنگ با خدایان می‏توان دانست.

ارجن در این سفر همراهانی دارد که در انجام ماموریت او را یاری می‏کنند. اما حماسه ایرانی برای برجسته ساختن شخصیت جهان پهلوان خود او را تنها به سوی مواجهه با دشواری‏ها رهسپار می‏کند و این هم یکی از تفاوت‏های عمده نگرش پردازندگان داستان‏های ملی ایران و هندوان است. چنان که آمد سازندگان داستان‏های مهابهارات به پرداخت درست شخصیت قهرمان اصلی حماسه خود چندان توجهی ندارند به همین دلیل ماجرای شکست ارجن را از زنی روایت می‏کنند، این شکست جدای ناکامی و شکست او در جنگ با ببرباهن، است.

شباهت‏های موجود میان داستان‏های مربوط به رستم و ارجن در دو کتاب شاهنامه و مهابهارات حاکی از تاثیرپذیری یکی از این داستان‏ها از دیگری است. با توجه به مهاجرت‏های اقوامی چون سکاها به هند و حتی به دست گرفتن قدرت در آن سامان به نظر می‏رسد که داستان‏های مربوط به رستم باید از ایران به هند رفته باشد.

هفت مرحله سفر ارجن عبارت‏اند از:

  1. - چسبیدن اسب قربانی به سنگ و آواز بر آوردن سنگ.
  2. - رفتن ارجن به ولایت چنپ کری و جنگ باراجه هنس الدهج.
  3. - رفتن به شهر زنان و جنگ با رانی پرمیلا.
  4. - رفتن به شهری که درختانش هر روز آدم و جانور بار می‏آورند.
  5. - رفتن به ولایت من پور و جنگ با ببرباهن فرزند خود.
  6. - جنگ با پسر میورالدهج، نامرالدهج.
  7. - جنگ با سپاهیان جم.

هفت خان رستم نیز عبارت‏اند از:

  1. - جنگ رخش با شیر.
  2. - گرفتار آمدن در بیابانی تفته.
  3. - جنگ با اژدها.
  4. - از بین بردن زن جادو.
  5. - جنگ با اولاد دیو.
  6. - جنگ با ارژنگ دیو.
  7. - جن با دیو سپید.

نتیجه‏گیری

شباهت‏های موجود میان داستان‏های مربوط به رستم و ارجن در دو کتاب شاهنامه و مهابهارات حاکی از تاثیرپذیری یکی از این داستان‏ها از دیگری است. با توجه به مهاجرت‏های اقوامی چون سکاها به هند و حتی به دست گرفتن قدرت در آن سامان به نظر می‏رسد که داستان‏های مربوط به رستم باید از ایران به هند رفته باشد. شباهت‏های میان رستم، جهان پهلوان ایران، و ارجن، قهرمان مهابهارات، و نیز حدس کسانی چون دارمستتر درباره تاثر احتمالی داستان پاندوان از داستان ایرانی کیخسرو می‏توان حاکی از تاثیرپذیری احتمالی هندوان از داستان‏های حماسی ایران باشد. ارتباط با ایندرا، ازدواج با زنان بیگانه، جنگ با حاصل این ازدواج، وجود دارویی زندگی بخش در داستان جنگ با فرزند که می‏تواند مردگان را زنده کند، کشتن برادر ناتنی از مواردی است که شباهت‏های میان دو شخصیت رستم و ارجن را نشان می‏دهد. طبیعی است که داستان با وضعیت جغرافیایی و فرهنگی جدید تفاوت‏هایی نیز با داستان مبدأ پیدا کرده باشد.


پی‏نوشت:

1-  lnrataدر فرهنگ باستانی هند به معنای آب حیات، ام‏الحیات، مادر زندگی،... به کار رفته است (ر. ک. قرشی، 1380: 327). بنابراین سمجیونی را نوعی آب حیات یا به نوعی در ارتباط با آب حیات به حساب می‏توان آورد.


منابع:

اسماعیلی، حسین (1381) داستان زال از دیدگاه قوم‏شناسی، تن پهلوان و روان خردمند، به کوشش شاهرخ مسکوب، چاپ دوم، تهران، طرح نو.

بهار، مهرداد، (بی‏تا)، «ورزش باستانی ایران و آیین مهر»، فرهنگ و زندگی. ش 10.

بهزادی، رقیه (1382) آریاها و ناآریاها در چشم‏انداز کهن تاریخ ایران، چاپ اول، تهران. انتشارات طهوری.

پورداود، ابراهیم (1356) پشت‏ها، جلد دوم، انتشارات دانشگاه تهران.

جلالی دهکردی، مریم (1369) «همسر گزینی در ایران باستان و شاهنامه». در پیرامون شاهنامه، به کوشش مسعود رضوی، چاپ اول، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.

خالقی مطلق، جلال (1372) سخن‏های دیرینه، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، تهران، نشر افکار.

دارمستتر، وجوه مشترک میان مهابهارات و شاهنامه، ترجمه جلال ستاری، هنر و مردم، ش 153/ 154.

دوبوکور، مونیک (1376) رمزهای زنده‏جان، ترجمه جلال ستاری، چاپ دوم، تهران، نشر مرکز رستگار فسایی، منصور (1369) «روایتی دیگر در مرگ رستم». فرهنگ، کتاب هفتم.

رضی، هاشم (1380) حکمت خسروانی، چاپ دوم، تهران، بهجت.

شایگان، داریوش (1375) ادیان و مکتب‏های فلسفی هند، جلد اول، چاپ چهارم، تهران، انتشارات امیرکبیر.

فردوسی، ابوالقاسم (1382) شاهنامه، چاپ ششم، تهران، قطره.

قبادی، حسین‏علی و علیرضا صدیقی (1385) «مقایسه ساختاری خویشاوند کشی و خویشاوند آزاری در شاهنامه و مهابهارات»، پژوهش‏های ادبی، ش 11.

قرشی، امان‏الله (1380) آب و کوه در اساطیر هندو ایرانی، چاپ اول، تهران، هرمس با همکاری مرکز بین‏المللی گفتگوی تمدن‏ها.

مهابهارات (1380) ترجمه میر غیاث‏الدین علی قزوینی، تصحیح محمدرضا جلالی نایینی، چاپ دوم، تهران انتشارات کتابخانه طهوری.

واحد دوست، مهوش (1379) نهادینه‏های اساطیری در شاهنامه فردوسی، چاپ اول، تهران، سروش.


حسینعلی قبادی/علیرضا صدیقی

تنظیم:بخش ادبیات تبیان