تهران هم با یاد تو زیباست
سلام.
حال همه قَرَنفُلهای تشنه دیدارت خوب است.
میدانم تو هم حرفم را تایید میكنی كه زمانه ی بدی داریم. هر كس به جیب دیگری نگاه میكند.
شاید اگر شب هم پلكهایش را روی هم بگذارد، ستارههای دامنش را بدزدند!
به ماه نگاه كن! چقدر لاغر شده است! از بس كه برای بردنش خیز برداشته اند.
در زمانهای اینچین، عاشق بودن و نامه نوشتن برای تو، آن هم در زیر نور نارنجها و شب پرهها، افتخار بزرگی ست.
... و هر شب نامه ام كه به آخر میرسد، پنجره را باز میكنم،
به ماه "شب بخیر" میگویم،
برای سلامتی تو دعا میكنم،
بعد هم تفألی به حافظ میزنم و به زیر چادر شب میخزم.
تهران، با همه شلوغیها و بدیهایش وقتی تو را به یادم میآورد زیباست.
همین.
دلنوشتهای از : عبدالرحیم سعیدی راد
تنظیم: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری