تبیان، دستیار زندگی
باز هم این یهودیان پیمان شکن-آغز جنگ بنی غریظه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باز هم این یهودیان پیمان شکن

غزوه بنی قریظه

آغاز غزوه بنی قریظه - سال پنجم هجری قمری

پیش از ظهور اسلام، در مدینه منوره و اطراف آن، چند طایفه یهود زندگی می كردند و به هنگام هجرت رسول خدا(ص) از مكه معظمه به مدینه و تشكیل حكومت اسلامی در این شهر، آنان با آن حضرت پیمان صلح و همزیستی مسالمت آمیز و عدم تعرض به یكدیگر امضا كردند. ولی یهودیان با اقتدار اسلام و گستردگی حكومت پیامبر(ص) روی خوش نشان نداده و در مواقع گوناگون، در صدد نقض عهد برآمده و قصد ضربه زدن به اسلام و مسلمانان را نمودند. ولیكن به حول و قوه الهی، تمامی آنان مقهور قدرت و تیزهوشی پیامبر(ص) و مسلمانان مبارز گردیدند. طایفه "بنی قریظه"، از همین طیف بود. آنان در هنگام هجوم مشركان مكه و سایر دشمنان اسلام، به مدینه منوره و محاصره این شهر مقدس و ایجاد جنگ بزرگ احزاب (خندق)، در صدد نقض عهد مسلمانان و كمك به مشركان متجاوز برآمدند و آنان را در رخنه كردن به داخل مدینه از طریق محل مسكونی خویش، امیدوار نموده و مسلمانان را در رعب و وحشتی عظیم قرار دادند. ولی سرانجام با كشته شدن "عمرو بن عبدود" به دست امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(ع) و عقب نشینی متجاوزان و مهاجمان به سوی مكه، دسیسه یهودیان بنی قریظه در راه دادن مهاجمان متجاوز به داخل مدینه، نقش بر آب شد و آنان در نزد مسلمانان، رسوا و بی مقدار شدند. هنگامی كه مسلمانان از جنگ احزاب (خندق) آسوده شده و به خانه های خود برگشتند، پیامبر(ص) از جانب خداوند متعال، آنان را مأمور به نبرد با طایفه خیانت پیشه "بنی قریظه" نمود. بدین جهت، در روز چهارشنبه، بیست و سوم ذی قعده سال پنجم قمری، پیامبر(ص) به همراه اصحاب و یارانی كه در نبرد احزاب حضور داشتند، به سوی محله مسكونی بنی قریظه حركت نمود. آن حضرت، عبدالله بن اُمّ مكتوم را جانشین خویش در مدینه نمود و پرچم سپاه اسلام را به دست امام علی بن ابی طالب(ع) سپرد.

یهودیان با اقتدار اسلام و گستردگی حكومت پیامبر(ص) روی خوش نشان نداده و در مواقع گوناگون، در صدد نقض عهد برآمده و قصد ضربه زدن به اسلام و مسلمانان را نمودند.

حضرت علی(ع) در رأس دسته ای از سپاهیان اسلام، پرچم را تا دژ مستحكم بنی قریظه به پیش برد و در آن جا به اعتزاز درآورد و سپس به سوی پیامبر(ص) برگشت و به اتفاق آن حضرت، در اطراف دژ یهودیان، سنگر گرفت. مسلمانان، دژ یهودیان را كاملاً در محاصره گرفتند و طرفین، با پرتاب تیر، یكدیگر را نشانه گرفتند. ولی مسلمانان با روحیه قوی ایمانی و برتری نظامی، صحنه را بر یهودیان تنگ كرده و آنان را در سختی و مشقت قرار دادند. یهودیان كه با شدت عمل مسلمانان روبرو شده بودند، بناچار نماینده ای بنام "نبّاش بن قیس" را جهت گفت و گو و پیدا كردن راه حل مناسب، به نزد رسول خدا(ص) فرستادند. نماینده یهودیان به پیامبر(ص) عرض كرد: ای محمد(ص)! همان حكمی كه بر "بنی نضیر" روا داشتی، بر ما نیز بدان راضی باش. دارایی ها، چهارپایان و اراضی ما از آن شما باشد، ولی از خون ما درگذرید و اجازه دهید به همراه زنان و فرزندانمان و به اندازه بار شتران از اسباب و اثاثیه را برداریم و از این دیار بیرون رویم. پیامبر(ص)، تقاضایش را نپذیرفت و فرمود: باید تسلیم گردید. نماینده یهود گفت: ما هیچ چیزی از این جا بیرون نمی بریم و تنها خودمان به همراه زنان و فرزندانمان بیرون رویم. پیامبر(ص) نپذیرفت و مجدداً تأكید نمود، كه یهودیان خیانت پیشه و سركش باید تسلیم گردند. نماینده یهود بدون دست یابی به نتیجه مثبتی به نزد قوم و قبیله اش برگشت و تأكید پیامبر(ص) را به اطلاع آنان رسانید.

غزوه خندق

آنان، یكدیگر را سرزنش و ملامت كردند، كه چرا خیانت كردیم و با دشمنان اسلام، هم راز و هم دست شده و در صدد نابودی اسلام برآمدیم؟ ولی، حاضر به تسلیم شدن، نگردیدند. آنان، چون با سرسختی و پیش روی سپاهیان اسلام، روبرو گردیدند، از پیامبر(ص) درخواست كردند، كه "ابولبابه بن عبد منذر" را جهت گفت و گو به نزد آنان بفرستد.

اما یهودیان بنی قریظه، هر چه مقاومت كردند، سودی عایدشان نگردید و سرانجام تسلیم گردیدند. مسلمانان، آنان را اسیر نموده و مردانشان

سعد ابن معاذ مطابق با احکام تورات برای یهودیان حکم کرد و آنان بناچار پذیرفتند

را در مكانی نگهداری كردند و زنان و فرزندانشان را در جای دیگر، متمركز نمودند و تمام دارایی ها، چهارپایان و اسباب و وسایلشان را به غنیمت گرفتند. "طایفه اوس" كه یكی از دو طایفه بزرگ انصار و از مسلمانان معروف مدینه بوده و سابقاً با بنی قریظه هم پیمان بودند، از پیامبر(ص) درخواست تقلیل كیفرشان را نمودند و پیامبر(ص) اختیار آنان را بر عهده "سعد بن معاذ" كه از بزرگان و ریش سفیدان طایفه اوس بود، گذاشت و فرمود كه هر چه وی بر آن حكم كند، من نیز به همان راضی خواهم بود. سعد بن معاذ، پس از قرار گرفتن در جای داوری، به طایفه اوس گفت: علیكم عهدالله و میثاقه أنّ الحكم فیكم ما حكمتُ؟ آیا با خدا، عهد و پیمان می بندید كه هر چه من حكم كردم، شما نیز آن را بپذیرید و گردن نهید؟ جملگی گفتند: آری، می پذیریم. سعد بن معاذ گفت: حكم من این است كه فتنه جویان، كشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر و دارایی هایشان، میان مسلمانان تقسیم گردد. پیامبر(ص) فرمود: ای سعد! همان چیزی را داوری كردی كه خداوند متعال از هفت آسمان بالا، همان را حكم می كند. بدین گونه، یهودیان خیانت پیشه و فتنه جو، به سزای كردارشان رسیده و جملگی محكوم به مرگ شدند و بازماندگان و دارایی هایشان، به دستور پیامبر(ص)، در میان مسلمانان تقسیم گردید.(1)

تهیه و تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی


1- نك: المغازی [واقدی]، ج1، ص 496؛ فتوح البلدان [بلاذری]، ج1، ص 23؛ تاریخ الطبری، ج2، ص 253؛ سبل الهدی و الرشاد [صالحی شامی]، ج5، ص 5

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.