تبیان، دستیار زندگی
اهل حیا تحمل شنیدن گناه را نیز ندارند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نامه یعقوب پیامبر به یوسف(ع)

وجود مبارك رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، از چهار واقعیت تعبیر به گوهر فرموده‌اند.

عقل، حیا، دین و عمل صالح(1)

مجموعه تلویزیونی حضرت یوسف (ع)

یکی از این چهار گوهری كه به انسان عطا شد حیاست.

"حیا" سرمایه‌ای الهى است و نقش آن حفظ پاكى و عفت نفس و عفت اعضا و جوارح است.  ضد حیا دریدگى و گستاخى است. انسان دریده موجودی است كه به سادگی كرامت خود را از دست می‌دهد و گوهر وجودش را به ثمن بخس می‌فروشد. او از این‌كه سر پدر خود را بشكافد یا سر مادرش را به سنگ بكوبد ابایی ندارد. به سادگی، وطن را با دشمن معامله مى‏كند و به دوستان خود پشت می‌كند و به هیچ كس و هیچ چیز رحمی ندارد.  در حالی كه انسان باحیا حاضر نیست، به فرموده قرآن، تا آخر عمر حتی یك‌بار با صداى بلند با كسى حرف بزند.  چنین شخصی، وقتی در مقابل دعوت شیطان قرار می‌گیرد، از خجالت و شرم آب مى‏شود و اصلاً توان شنیدن دعوت گناه را ندارد،  چه رسد به این‌كه آلوده به گناه شود.

وقتى پسران یعقوب پیامبر از سفر دوم خود به مصر به كنعان بازگشتند، حامل این خبر بودند كه پسرت بنیامین در مصر دزدى كرد و ماموران عزیز مصر متاع خود را در بارِ او پیدا كردند. ما بارهایمان را بسته بودیم كه ماموران عزیز آمدند و به ما گفتند:

شما دزدید:  فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیتُهَا الْعِیرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ(یوسف/70)

(و هنگامی که (مأمور یوسف) بارهای آنها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بار برادرش گذاشت؛ سپس کسی صدا زد؛ «ای اهل قافله، شما دزد هستید!»)

اهل حیا تحمل شنیدن گناه را نیز ندارند

بعد، دستور دادند بارمان را باز كنیم و وقتی این كار را كردیم متاع آنان در بار بنیامین یافت شد. آن‌ها هم او را دستگیر كردند و به حبس بردند.

حضرت یعقوب، علیه‌السلام، پس از شنیدن این سخنان قلم و كاغذی طلبید و شروع به نوشتن این نامه كرد كه در عین متانت، گوهر حیا در آن می‌درخشد. او بعد از ذكر نام خدا نوشت:

عزیز مصر، كسى كه این نامه را به تو می‌نویسد بنده خدا یعقوب، پسر اسحاق و نوه ابراهیم خلیل است... . ما خاندان نبوتیم و خاندان نبوت مظهر پاكى، صداقت، درستى، كرامت، و انسانیت‌اند. پیش از این‌ها، مرا فرزندی بود كه نور دیده و میوه قلب و محبوب‌ترین كس در دنیایم محسوب می‌شد. روزی، با برادرانش به صحرا شد و خبر آوردند كه گرگ او را دریده است. از این خبر پشتم شكست و از فرط گریه دیدگانم نابینا شد. پس از او، برادرش انیس شب و روز من بود تا این‌كه با برادرانش به ملك تو آمد تا طعامی برای خاندان خود فراهم سازد. و او همان است كه تو به جرم سرقتش بازداشته‌ای و در حبس گذارده‌ای و به بندگی برداشته‌ای. ای عزیز مصر، دامان خاندان ما از ارتكاب سرقت و اتیان فحشا پاك است و این ننگ‌ها برازنده ما نیست. از تو می‌خواهم به حق آل ابراهیم و اسحاق بر من منت گذاری و برای رضای خداوند این فرزند را از این تهمت مبرا كرده به من باز گردانی.

اهل حیا تحمل شنیدن گناه را نیز ندارند، چه رسد به این‌كه بخواهند دعوت به گناه را قبول كنند و آلوده به گناه شوند و در دریاى گناه شنا كنند. این كار دریده‏هاست كه لباس انسانیت را دریده‌اند و به فرموده قرآن كریم دیگر انسان نیستند.

پی‌نوشت:

1. این روایت در کتاب مواعظ العددیه و باب چهارگانه کتاب اثنی عشریه آمده است که ترجمه آن به نام نصایح به چاپ رسیده.

برگرفته از سخنان استاد شیخ حسین انصاریان، با تصرف

تنظیم برای تبیان: شکوری