تبیان، دستیار زندگی
در منطق مبادی یا مواد قیاس را به یقینیات و غیر یقینیات تقسیم می‏كنند و یقینیات را شامل شش قسم اولیات، مشاهدات (شامل حسیات و وجدانیات)، تجربیات، متواترات، حدسیات و فطریات می‏دانند. همه این قضایا بدیهی‏اند كه پایه و اساس همه قضایا را تشكیل می‏دهند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرچشمه اخلاق کجاست؟

هنر بدون اخلاق ،

کاربران گرامی سلام

قبلا گفتیم که، بخش جدیدی به مطالب دین و اندیشه افزوده ایم، دراین بخش، پژوهش های دانشگاهی و حوزوی مرتبط با علوم اسلامی و متناسب با سطح و نیاز کاربران تبیان، ارائه خواهد گردید. شما نیز می توانید تحقیقات و آثار پژوهشی خود را برای ما ارسال نموده وپس از بررسی در سایت با نام مولفان به نمایش گذاشته خواهد شد. در سر آغاز این امر با نام زیبای امام خمینی (ره) و قله آموزه های اسلامی یعنی اخلاق آغاز کردیم، در ادامه به بررسی آموزه های اخلاقی در آثار شهید مطهری می پردازیم.

برای مشاهده قسمت پیشین اینجا کلیک کنید.

خاستگاه گزاره‏های اخلاقی و ماهیت منطقی آنها

در منطق مبادی یا مواد قیاس را به یقینیات و غیر یقینیات تقسیم می‏كنند و یقینیات را شامل شش قسم اولیات، مشاهدات (شامل حسیات و وجدانیات)، تجربیات، متواترات، حدسیات و فطریات می‏دانند. همه این قضایا بدیهی‏اند كه پایه و اساس همه قضایا را تشكیل می‏دهند.

اكنون می‏خواهیم مشخص كنیم كه اولاً استاد مطهری منشأ و خاستگاه گزاره‏های اخلاقی را در چه می‏داند و ثانیاً گزاره‏های یقینی اخلاقی از نظر ایشان از سنخ كدام یك از گزاره‏های بدیهی (اصول یقینیات) است؟

استاد مطهری عقل، آیات و روایات را خاستگاه گزاره‏های اخلاقی می‏دانند و در موارد متعددی از آثار اخلاقی خویش، مسائل اخلاقی را به آیات و روایات مستند می‏سازند. از لحاظ منطقی، چون استاد شهید ریشه حُسن و قبح را امری درونی و قلبی می‏داند و نه عقلی، لذا نمی‏توان اصل گزاره‏های اخلاقی را از نوع اولیات دانست، بلكه یا باید از نوع فطریات باشد و یا از نوع وجدانیات كه توضیح آن گذشت.

معنای اخلاق، نظام دادن به غرایز است. چنانكه طب، نظام دادن قوای بدنی است.

هر كسی هر كاری انجام می‏دهد، با خود می‏اندیشد كه «باید» انجام دهم. ... این بایدها و نبایدها به اعتبار مقصد و هدفی است كه انسان از فعل اختیاری خود دارد.

راسل معتقد است كه باید و نبایدها تابع دوست داشتن‏ها و دوست نداشتن‏هاست.

اشتباه راسل در این بود كه دوست داشتن‏ها را فقط فردی و شخصی در نظر گرفته است؛ غافل از آنكه مصالح كلی و نوعی هم می‏تواند ضمن دوست داشتن‏های فردی لحاظ شود.

خداشناسی پایه اخلاق و خدا مبنای فضایل اخلاقی است.

فضایل اخلاقی و حقوقی همچون عدالت، برپایة واقعیات استوار است و از این رو كلی، دائمی و مطلق است.

خوب و بد دو قسم‏اند: بعضی بالذّات خوبند و برخی بالتبع و به دلیل این كه وسیله‏ای برای رسیدن به خوبی‏های بالذات هستند.

در بین متفكران بزرگ و معاصر جهان غرب نیز، ویلیام جیمز1 از جمله اندیشمندانی است كه نقش عمده ای در تحولات فلسفی و تربیتی جامعه معاصر ایفا نموده است. وی در پایه ریزی یك نظام فلسفی و تربیتی معاصر یعنی مكتب پرگماتیسم نقش اساسی را برعهده داشته است.ضعف پژوهش در حوزه تعلیم و تربیت بویژه در قلمرو ((تربیت اخلاقی))، بی توجهی به اهداف اساسی و بنیادی اختلاق و نقش قابل توجه تربیت اخلاقی در ساماندهی و بهبود وضعیت خشك و بی روح حاكم بر جهان ماشینی امروز، همگی لزوم پرداختن به این تحقیق و مقایسه دیدگاههای مكاتب اسلام بر جهان ماشینی امروزه، همگی لزوم پرداختن به این تحقیق و مقایسه دیگاههای مكاتب اسلام و غرب را ضروری می می نماید.

به نظر شهید مطهری مسائل اخلاقی و ارزشهای غیر مادی تنها در مكتب توحید و خداپرستی قابل توجیه است. به نظر جیمز هم تنها فلسفه الهی و دینی است كه می تواند حقایق جهان نادیدنی و مسائل غیر حسی را ثابت و روشن نماید.

همچنین بحران معنوی و اخلاقی حاكم بر جوامع بشری به خصوص در كشورهای پیشرفته و صنعتی غرب از یك طرف و مشخص نبودن مرزهای تعلیم و تربیت و تربیت اخلاقی و نظامهای تربیت و جوامع اسلامی از طرف دیگر بحث و بررسی پیرامون اهداف، معیارها و شیوه های تربیت اخلاقی از منظر شهید مطهری و ویلیام جیمز در این پژوهش مشخص تر می سازد.در این پژوهش با طرح سوالاتی نظیر اینكه در دو دیدگاه مزبور ملاك تشخیص حسن و قبح اعمال اخلاقی چیست؟

ماهیت تربیت اخلاقی چگونه؟ اهداف تربیت اخلاقی كدامند؟ ارتباط بین اموزش ارزشها و تربیت اخلاقی به چه صورت

مطهری

است؟ و جامعیت تربیت اخلاقی چگونه است؟ فرضیاتی نیز طرح و در طی این بررسی همه آنها به ترتیب زیر بررسی شده است: 1- تشخیص حسن و قبح اعمال و اخلاقی در نظرشهید مطهری با فطرت و عقل است ولی در مكتب جیمز مبتنی بر میل و رغبت است.2- ماهیت تربیت اخلاقی از نظر شهید مطهری، امری متعالی و قدسی است لیكن از دیدگاه جیمز نوعی آموزش سیر و سلوك اجتماعی است.3- اهداف تربیت اخلاقی از منظر شهید مطهری امری پیشینی و ثابت است ولی در نظر جیمز جران تربیت امری متغیر و موقعیت است.

4- از نظر شهید مطهری بین آموزش ارزشها و تربیت اخلاقی تفاوتی وجود ندارد ولی در مكتب جیمز بدلیل نسبی بودن ارزشها و مشخص نبودن هدف نهایی، برنامه ریزان و معلمان تربیت نمی دانند فراگیران را به سمت كدام ارزشها هدایت نمایند. 5- تربیت اخلاقی از دیدگاه شهید مطهری همه جانبه (مادی و معنوی) است ولی از نظر جیمز تنها دارای دو بعد فردی و اجتماعی است.از دیگر نتایج این تحقیق یافتن وجوه مشتركی بین دو دیدگاه مزبور می باشد. برخی از این آرا مشترك عبارتند از:الف) شهید مطهری ایمان و مذهب را ضامن اجرای اخلاقیات می دانند. جیمز هم احساسات مذهبی در افراد را احساسات واقعی و موثر در رفتار و كردار آنها می داند.ب) موضوع عفت و پاكدامنی و اهمیت اخلاقی جنسی هم در نظام تربیتی شهید مطهری و هم در دیدگاه جیمز جایگاه بالا و والایی دارد. به نظر جیمز حیا و عفت باعث عزیز شدن زن و بالا رفتن نیرو و شجاعت در مرد می شود.ج) به نظر شهید مطهری مسائل اخلاقی و ارزشهای غیر مادی تنها در مكتب توحید و خداپرستی قابل توجیه است. به نظر جیمز هم تنها فلسفه الهی و دینی است كه می تواند حقایق جهان نادیدنی و مسائل غیر حسی را ثابت و روشن نماید.د) از نظر شهید مطهری یكی از خاصیتهای عادت این است كه با قوی تر شدن عادت در انسان، از دقت و توجه ارادی انسان كاسته می شود. در دیدگاه جیمز هم بنی عادت و آگاهی مغایرت وجود دارد.

نوشته: سمیرا لشكربلوكی

تنظیم برای تبیان: ابوذر سلطانی


1- jeymz

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.