تبیان، دستیار زندگی
آنچه می خوانید بخش اول مشروح سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است که پیرامون موضوع بخل و انفاق در جلسه درسهایی از قرآن، به تاریخ 9/7/1388 عنوان شده است:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آدمهای بدقول منافقند!

درسهایی از قرآن

اشاره:

آنچه می خوانید بخش اول مشروح سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است که پیرامون موضوع "بخل و انفاق" در جلسه درسهایی از قرآن، به تاریخ 9/7/1388 عنوان شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزانی كه پای تلویزیون هستند، موضوع ما مسئله‌ی بخل و انفاق بود. راجع به انفاق تعبیرات زیادی در قرآن آمده است. واژه‌های زیادی آمده من ده مورد را اینجا نوشتم. انفاق، «اَنفَقوا، یُنفَقوا» خیلی آیه‌ی انفاق داریم. 2- زكات، زكات در قرآن و روایات معنای عام است. و لذا مثلاً گفتند: زكات علم نشر علم است. زكات آبرو، زكات مال یعنی هركس هرچه دارد، باید یك مقداری به دیگران كمك كند. كلمه‌ی زكات 32 بار در قرآن آمده است.

كلمه‌ی صدقه در قرآن آمده است. انفاق، زكات، صدقه، كلمه‌ی «ایتاء» ایتا با (الف و ت دو نقطه) یعنی كمك كردن.

كلمه‌ی «اِعطا» با (عین و ط) یعنی عطا كردن. در قرآن آمده است. كلمه‌ی «اطعام» در قرآن آمده است.

كلمه‌ی قرض الحسنه بارها در قرآن آمده كه یك نوع كمك است. كلمه‌ی تعاون در قرآن آمده است. كمك رسانی.

كلمه‌ی كفّاره در قرآن آمده است. كسی روزه خورد مثلاً به شصت نفر فقیر كفّاره را اطعام بدهد. فلان كار را كرد كفّاره‌اش این باشد كه یك مقدار نقدی بدهد یا یك مقدار... كلمه‌ی «هَدی» همان هدیه، در قرآن آمده است.

هركس با خدا نذری، عهدی ببندد، هركس به خدا قولی بدهد،و به قولش عمل نكند این نفاق در قلبش پیدا می‌شود

انفاق، زكات، صدقه، ایتاء، اعطا، اطعام، قرض، تعاون، كفّاره، هَدی، در هیچ مكتبی اینقدر برای مبارزه با فقر و فقر زدایی و كمك به محرومین این همه سفارش نشده است.

1- نماز و زكات، همراه یكدیگر در قرآن

در میان واجبات هیچ واجبی مثل زكات خودش را به نماز نچسبانده است.

27 آیه‌ی قرآن «یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاة»، «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة» «إِنَّا أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (1) «فَصَلّ‏ِ لِرَبِّكَ وَ انحَْرْ» (كوثر/2) «صَلِّ» نماز بخوان، «وَ انحَْرْ» نحر، شتر بكش. گوشتش را به فقرا بده. یعنی خلاصه رسیدگی به فقرا خیلی مهم است. بنابراین بحثی را می‌خواهم راجع به انفاق بكنم. اول یك قصه در قرآن هست برای شما بگویم. در سوره‌ی توبه آیه‌ی 75 یك ماجرایی را نقل می‌كند، برای شما بخوانم.

بسم الله الرحمن الرحیم. ماجرا این است كه شخصی به نام ثعلبه بود. نزد پیغمبر آمد و فرمود: دعا كن وضع من خوب شود. حضرت فرمود: همینطور كه هست خوب است. گفت: نه من قانع نیستم. می‌خواهم وضع من خیلی خوب شود. هرچه حضرت فرمود: صلاح تو نیست گفت: نه من می‌خواهم. وضع ایشان خوب شد. طوری كه دیگر نمی‌توانست مدینه كار بكند. مدینه برایش كوچك بود. بیرون مدینه رفت، مزرعه‌ای گرفت و كار و دامداری و كشاورزی و وضعش عالی شد. حضرت كسی را فرستاد و فرمود: خوب وضع تو خوب شده زكات بده. گفت: زكات برای چه؟ زكات چیست؟ بعداً هم كه پشیمان شد پیغمبر زكات او را نگرفت. خلیفه‌ی اول هم زكاتش را نگرفت، خلیفه‌ی دوم هم نگرفت، خلیفه‌ی سوم هم نگرفت، در زمان عثمان در حال نكبت مرد.

2- عدم پای‌بندی به نذر و عهد، نشانه نفاق و شرك درونی

قصه‌ی این را خدا در قرآن سوره‌ی توبه آیه‌ 75 نقل كرده است. می‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ» بعضی از مردم «مَنْ عاهَدَ اللَّه‏» با خدا معاهده می‌بندند، قول می‌دهد. می‌گوید:ای خدا تو چنین كن، من هم قول می‌دهم. تعّهد می‌كند. می‌گوید: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» خدایا اگر از فضلت به من دادی و وضع من خوب شد، «لَنَصَّدَّقَنَّ» حتماً صدقه می‌دهم. به فقرا كمك می‌كنم. «وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ» شخص صالحی می‌شوم. ولی خدا می‌گوید: «فَلَمَّا ءَاتَئهُم مِّن فَضْلِهِ» (توبه/76) اما همین كه وضعش خوب شد و خدا به او داد «بخَِلُواْ» بخل می‌كند. نتیجه چیست؟ كسی كه به خدا قول داد كه انجام بده، انجام ندهد، خدا می‌گوید: «فَأَعْقَبهَُمْ نِفَاقًا فىِ قُلُوبهِِم‏» (توبه/77) خدا در قلبش نفاق می‌گذارد. این منافق می‌شود.

سؤال: چگونه انسان منافق می‌شود؟

پاسخ: هركس با خدا نذری، عهدی ببندد، هركس به خدا قولی بدهد،و به قولش عمل نكند این نفاق در قلبش پیدا می‌شود. قول دادید انجام بدهید. نذر كردید به نذرتان وفا كنید. خیلی‌ها نذر می‌كنند، همین كه وضعشان، خرشان از پل رد شد...

حالا این نذر را این تعهد را راجع به عروس و داماد‌ها هم خدا یك جای دیگر گفته است. گفته: عروس و دامادها اول كه بچه‌دار می‌شوند، می‌گویند: «لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحا» (اعراف/189) اگر خدا یك بچه ی صالحی بدهد، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرینَ» ما شكر خدا را می‌كنیم. «فَلَمَّا ءَاتَئهُمَا» وقتی خدا یك بچه‌ی نقلی به آنها داد، «جَعَلَا لَهُ شُرَكاَء» (اعراف/190) می‌گویند: خدا كه نبود این آمپول اینطور شد. این دكتر اینطور شد. این ویتامین فلان، با ویتامین فلان شد این بچه چنین شد. این به خاطر شیر من است كه بچه اینطور شده است. مرد می‌گوید: به خاطر لقمه‌ی من است. اصلاً خدا را فراموش می‌كند. او می‌گوید: من. او می‌گوید: من. او می‌گوید: دكتر، او می‌گوید: ویتامین، او می‌گوید: آمپول. خیلی خدا گله می‌كند.

انفاق، زكات، صدقه، ایتاء، اعطا، اطعام، قرض، تعاون، كفّاره، هَدی، در هیچ مكتبی اینقدر برای مبارزه با فقر و فقر زدایی و كمك به محرومین این همه سفارش نشده است.

چند جای قرآن خدا از آدم‌های نامرد گله می‌كند. می‌گوید: «فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْك‏» (عنكبوت/65) سوار كشتی می‌شود. موج برمی‌دارد «دَعَوُا اللَّه‏» یا الله! یك تسبیح دست می‌گیرد، پشت در كنكور «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، «اللهم صل علی محمد و آل محمد» چنان با حجاب وارد دانشگاه می‌شود و صلوات می‌فرستد، «فَلَمّا» داخل دانشگاه شد، او هم فكلش پیدا می‌شود، مادر هم خدا را فراموش می‌كند. می‌گوید: این مردم چموش هستند بعضی‌هایشان! گیر كه می‌كنند خوب می‌شوند، خوب كه شدند یادشان می‌رود. هم درباره‌ی بخل، خدایا به من مال بده. خدایا به من بچه بده. خدایا كنكور قبول شوم. بعد خیلی جمله‌ی بعدش خطرناك است. می‌فرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی‏ قُلُوبِهِم‏» خدا یك نفاقی در قلبشان می‌گذارد، «إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَه‏» (توبه/77) این نفاق ابدی تا روز قیامت است. بنابراین باید مواظب باشیم كه اگر عهد بستیم، نذر كردیم عمل كنیم. این یك مورد. حالا این قصه برای ثعلبه بود.


تنظیم برای تبیان: شکوری