تبیان، دستیار زندگی
ما در تعبیرات اسلامی خودمان گاهی چیزهایی می بینیم که برای بعضی از افراد در موضوع عبادت سؤالاتی به وجود می آورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمونه ای از افراط در عبادت

عبادت و دعا (16)

یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذکُرُوا الله کثیراً. وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلاً.

عبادت

ما در تعبیرات اسلامی خودمان گاهی چیزهایی می بینیم که برای بعضی از افراد در موضوع عبادت سؤالاتی به وجود می آورد. مثلاً در مورد نماز به ما می گویند که پیغمبر اکرم فرمود و یا ائمه اطهار فرمودند (چون هم در کلمات رسول اکرم هست و هم در کلمات ائمّه): اَلصَّلوةُ  عَمودُ الدّین نماز عمود خیمه ی دین است. یعنی اگر دین را به منزله ی یک خیمه ی برپا شده ای بدانیم که هم چادر دارد و هم طناب و هم حلقه و هم میخی که به زمین کوبیده اند و هم عمودی که آن خیمه را برپا نگاه داشته است، نماز به منزله ی عمود این خیمه ی برپا شده است. و مخصوصاً در حدیث نبوی که رسول اکرم بیان فرموده است، همین مطلب به همین شکل که برای شما عرض کردم توضیح داده شده است. درباره ی نماز وارد شده است: اِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و اِن رُدَّت رُدَّ ما سواها یعنی شرط قبولی و پذیرش سایر اعمال انسان قبولی نماز است، به این معنی که اگر انسان کارهای خیری انجام بدهد و نماز نخواند و یا نماز بخواند اما نماز نادرست و غیرمقبولی که رد بشود، سایر کارهای خیر او هم رد می شود. شرط قبولی سایر کارهای خیر انسان، قبول شدن نماز اوست. در حدیث دیگر است که: اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ نماز مایه ی تقرّب هر انسان پرهیزکار است. باز در حدیث دیگر است که شیطان همیشه از مؤمن ناراحت و گریزان است مادامی که مراقب و محافظ نمازش هست؛ و امثال اینها که ما در اخبار و احادیث زیاد داریم و حتی از خود قرآن مجید می توان این مطلب را یعنی اهمیت فوق العاده ی نماز را استنباط کرد.

اِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و اِن رُدَّت رُدَّ ما سواها یعنی شرط قبولی و پذیرش سایر اعمال انسان قبولی نماز است

سؤالی که در این زمینه به وجود می آید این است که گاهی از بعضی افراد شنیده می شود که این همه احادیثی که درباره ی اهمیت نماز هست لااقل باید برخی از اینها ساختگی باشد، درست نباشد، احادیث صحیح و معتبر نباشد، کلام پیغمبر و ائمه نباشد؛ شاید اینها را در دوره های ی که زهاد و عباد زیاد شدند یعنی بازار زهد و عبادت داغ شد، ساخته اند ومخصوصاً در قرنهای دوم و سوم هجری که زهّاد و عبّاد زیاد شدند یعنی بازار زهد و عبادت داغ شد، ساخته اند و مخصوصاً در قرنهای دوم و سوم هجری که افرادی پیدا شدند زاهد مسلک و خیلی افراطی در عبادت که کارشان کم  بیش به رهبانیت کشیده شده بود.

نمونه ای از افراط در عبادت

از همان وقتهایی که تصوف هم در دنیای اسلام پیدا شد، ما می بینیم افرادی پیدا شدند که تمام نیروی خودشان را صرف عبادت و نماز کردند و سایر وظایف اسلامی را فراموش نمودند. مثلاً در میان اصحاب امیرالمؤمنین مردی را داریم به نام ربیع بن خُثَیم، همین خواجه ربیع معروف که قبری منسوب به او در مشهد است. حالا این قبر، قبر او هست یا نه، من یقین ندارم و اطلاعم در این زمینه کافی نیست ولی در اینکه او را یکی از زهاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام می شمارند شکی نیست. ربیع بن خثیم اینقدر کارش به زهد و عبادت کشیده بود که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهی می رفت در قبر و لحدی که خودش برای خودش کنده بود می خوابید و خود را نصیحت و موعظه می کرد، می گفت: یادت نرود عاقبت باید بیایی اینجا. تنها جمله ای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن علی فرزند عزیز پیغمبر را شهید کرده اند؛ چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثه ای: وای بر این امّت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند ! می گویند بعدها استغفار می کرد که چرا من این چند کلمه را غیرذکر بود به زبان آوردم.

عبادت

همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی علیه السلام جزء سپاهیان ایشان بوده است یک روز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! اِنّا شَکَکنا فی هذَا القِتالِ». «اِنّا» را هم می گوید معلوم می شود که او نماینده ی عده ای بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره ی این جنگ شک و تردید داریم، می ترسیم این جنگ جنگ شرعی نباشد. چرا؟ چون ما داریم با اهل قبله می جنگیم ، ما داریم با مردمی می جنگیم که آنها مثل ما شهادتین می گویند، مثل ما نماز می خوانند، مثل ما رو به قبله می ایستند. و از طرفی شیعه ی امیرالمؤمنین بود، نمی خواست کناره گیری کند. گفت: یا امیرالمؤمنین! خواهش می کنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جایی و دنبال مأموریتی بفرست که در آن شک نباشد. امیرالمؤمنین هم فرمود: بسیار خوب، اگر تو شک می کنی پس من تو را به جای دیگری می فرستم. نمی دانم خودش تقاضا کرد یا ابتدائاً حضرت او را به یکی از سرحدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازی می خواست انجام بدهد اما در سرحد کشور اسلامی که اگر احیاناً پای جنگ و خونریزی به میان آمد طرفش کفار یا بت پرستان یعنی غیرمسلمانها باشند. این نمونه ای بود از زهّاد و عبّادی که در آن زمان بودند.

اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ

نماز مایه ی تقرّب هر انسان پرهیزکار است

این زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟ این، ارزش ندارد که آدم در رکاب مردی مانند علی باشد اما در راهی که علی دارد راهنمایی می کند و در آنجایی که علی فرمان جهاد می دهد، شک کند که آیا این درست است یا نادرست، و عمل به احتیاط کند، بنا را بر احتیاط بگذارد. مثل اینکه می گویند: چرا ما روزه ی شک دار بگیریم؟ می بینید که در میان مردم هم این حرف خیلی زاید است: «چرا ما روزه ی شک دار بگیریم، این چه کاری است؟ چرا جایی بجنگیم که شک داریم؟ می رویم جایی که روزه ای که می گیریم روزه ی شک دار نباشد.» این چه ارزشی دارد؟ اسلام بصیرت می خواهد؛ هم عمل می خواهد و هم بصیرت. این آدم (خواجه ربیع) بصیرت ندارد. در دوران ستمگری مانند معاویه و ستمگرتری مانند یزیدبن معاویه زندگی می کند (معاویه ای که دین خدا را دارد زیرورو می کند، یزیدی که بزرگترین جنایتها را در تاریخ اسلام مرتکب می شود و تمام زحمات پیغمبر  دارد هدر می رود)، آقا رفته یک گوشه ای را انتخاب کرده، شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه ی دیگری به زبانش نمی آید؛ یک جمله ای هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن علی علیه السلام می گوید، بعد پشیمان می شود که این حرف دنیا شد، چرا به جای آن سبحان الله، الحمدُ لله نگفتم؟ چرا به جای ان یا حیُّ یا قیّوم نگفتم؟ چرا اللهُ اکبر نگفتم، لا حَولَ وَ لا قوَّةَ اِلاّ بالله نگفتم؟ این با تعلیمات اسلامی جور در نمی آید. لا یُری الجاهِلُ اِلاّ مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً جاهل یا تند می رود یا کُند.

منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری

رضاسلطانی

گروه دین و اندیشه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.