تبیان، دستیار زندگی
اگر ناکارآمدی وزارت ارشاد و سنگ اندازی های مالوف و مشهود را از سقوط تیراژ کتاب و پایین بودن سرانه مطالعه در جامعه و همچنین وضعیت اسفبار آثار سینمایی مان چه به لحاظ فرم و چه محتوا را از ریزش مخاطب سینماها کسر کنیم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلقلک با چاقوی کند بی مایگی

در باب طنزهای تلویزیونی

طنز

اگر ناکارآمدی وزارت ارشاد و سنگ اندازی های مالوف و مشهود را از سقوط تیراژ کتاب و پایین بودن سرانه مطالعه در جامعه و همچنین وضعیت اسفبار آثار سینمایی مان چه به لحاظ فرم و چه محتوا را از ریزش مخاطب سینماها کسر کنیم، اگر نداشتن تئاترهای خوب را کنار بگذاریم و میزان تماشاگران را برای همان کارهای انگشت شمار محکی بزنیم، به سادگی می توان به وجه دیگر رویگردانی مردم از مقوله فرهنگ، هنر و تفریحات توام با اندیشه پی برد.

به گزارش همشهری ، به نظر می رسد رسانه ملی نیز این روزها قصد دارد مخاطب از دست رفته خود را با سلاح طنزهای تلویزیونی که مدت ها جای آن در شبکه های مختلف خالی بود به دست بیاورد. اما این مخاطب گریزان جدا از شرایط اجتماعی، به نوعی دلزدگی و قهر نسبی از این رسانه رسیده است که بخشی از آن به عملکرد خود تلویزیون برمی گردد.

این واقعیت ناگزیری است که مردم به تفریح نیاز دارند و تلویزیون یکی از قوی ترین ابزارهای سرگرمی در کلیه جوامع به شمار می رود. شاید بتوان گفت سرگرمی شریف ترین و اصلی ترین کارکردهای طنز و کمدی است.

در شرایط اینچنینی بدون شک سخن گفتن از موفقیت یا عدم موفقیت طنزهای تلویزیونی نمی تواند تنها براساس ساختار و محتوای این آثار مورد بررسی قرار بگیرد. اگرچه کلیشه زدگی، درجا زدن و کپی برداری های ناموفق از آثار طنز نوآور و خلاقی چون آثار مهران مدیری که در بین مردم محبوبیتی کسب کردند، به روند طولانی مدتی در تلویزیون بدل شده است. این واقعیت ناگزیری است که مردم به تفریح نیاز دارند و تلویزیون یکی از قوی ترین ابزارهای سرگرمی در کلیه جوامع به شمار می رود. شاید بتوان گفت سرگرمی شریف ترین و اصلی ترین کارکردهای طنز و کمدی است. اما تقلیل دادن کارکردهای آن به همین وجه و احتیاط در به کارگیری طنز در حد و اندازه های واقعی خود که نوعی نهیب زدن به تلخی های روزگار است، می تواند به نوعی عقب راندن ماهیت عنصر طنز منجر شود. اگرچه این استحاله بر اساس سیاست های تلویزیون در دیگر آثار نیز روی داده است. تلویزیون در کنار وجه سرگرم کنندگی خود، همواره ترویج دهنده افکار و ایده های پیش پا افتاده یی بوده است که آنها را نیاز و میل مخاطب می نامد. اگر بخواهیم خاصیت تفکربرانگیز و ماهیت چندلایه طنز را بپذیریم، باید اذعان کرد در آثار طنز ما آنچه به فراموشی سپرده شده این است که اگرچه طبیعت طنز بر خنده استوار است، اما خنده تنها وسیله یی است برای نیل به هدفی برتر و آگاهی انسان به عمق زشتی ها و ناهنجاری ها.

اما تقلیل دادن کارکردهای آن به همین وجه و احتیاط در به کارگیری طنز در حد و اندازه های واقعی خود که نوعی نهیب زدن به تلخی های روزگار است، می تواند به نوعی عقب راندن ماهیت عنصر طنز منجر شود. اگرچه این استحاله بر اساس سیاست های تلویزیون در دیگر آثار نیز روی داده است.

در پس این خنده همواره واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق خود، خنده را خاموش می کند و تفکر آغاز می شود. اما چنین طنزی بدون شک باید نگاه موشکافانه یی بر اصل واقعیت داشته و مجال و فرصت دوباره سازی ناهنجاری ها را داشته باشد. وقتی جامعه یی هنوز به آن نقطه از آزادی و قدرت دست نیافته که بدون عینک انکار و غیرواقع بینی اطراف خود را با همه زشتی ها و زیبایی هایش بنگرد، مسلماً طنز در بستر واقعی خود جریان نیافته و به آثاری بدل می شود که امروز شاهد آن هستیم. آثاری که برآمده از دل واقعیت این روزها نیستند و دیگر مخاطب نه تنها دل و دماغ خندیدن به آنها را ندارد، بلکه ضرورتی برای تفکر به پیام های آن در خود احساس نمی کند. پیام طنزهای امروز، کلیدی برای رهایی مخاطب دلزده این روزها نیست. طنز در ذات خود انسان را برمی آشوبد، بر تردیدهایش می افزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیده یی دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسان ها را از یقین محروم می کند.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی