اوّل زائر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1390/10/22
اوّل زائر[1]
اوّلین زائر، حسین را جابر است | |
جان فدای او! که اوّل زائر است | |
کیست جابر؟ زبدهی ارباب دین | |
پیری از اصحاب «خیرالمرسلین» | |
عارف اسرار جبّاری است، او | |
ابن عبدالله انصاری است، او | |
چون به قبر شاه دین نزدیک شد | |
پیش چشم او جهان، تاریک شد | |
یعنی از اشراق آن مدهوش شد | |
شمع جانش در بدن، خاموش شد | |
جابر زائر چو بازآمد به هوش | |
از جگر برداشت، فریاد و خروش | |
گفت با حسرت سه نوبت: یا حسین! | |
زائر قبر تواَم، ای نور عین! | |
دید چون آن دم نیاید زآن خطاب | |
بهر وی از شاه مظلومان، جواب، | |
گفت: حق داری تو، «یابن بوتراب»! | |
سر نداری تا دهی بر من، جواب |
بیدل قزوینی
پی نوشت:
[1]. نوادر، ص 1 ـ 650 (16/ 9).
بخش ادبیات تبیان انتخاب شعر :جواد هاشمی