تبیان، دستیار زندگی
نوشته ای درباره جهانی شدن هنرمندان ما و راه های آن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنرمندان وطنی و راه ترکستان

جهانی شدن

"برای جهانی شدن، نخست باید ایرانی بود." این جمله را، دکتر اردشیر صالح پور، دبیر جشنواره بین المللی عروسکی تهران، مبارک، گفته است که یکی از روزنامه های صبح کشور هم، تیترش کرده. همین یک جمله کافی بود، تا این یادداشت شکل بگیرد.

هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر کشورمان، معمولا برای مطرح شدن در سطح جهانی، کارهایی از این قبیل را کرده، می کنند و به احتمال قریب به یقین، خواهند کرد:

• بازی با قواعد دیگران:

برای مطرح شدن در مقیاس جهانی، بعضی ها بازی با قواعد دیگران را انتخاب می کنند. در این شکی نیست که فرهنگ و هنر غالب بر جهان امروز ما، جنسی غربی و مدرن دارد. حالا این وسط، عده ای هم پیدا می شوند که برای بالا رفتن از پله های ترقی این فرهنگ و هنر غربی یا غرب محور یا غرب زده، سعی می کنند که قواعد بازی این حوزه را یاد بگیرند و رعایت کنند. بعضی هایشان، که استعداد خوبی دارند، موفق می شوند و خیلی هایشان، ناکام می مانند. بازی در زمین حریف، البته سختی های خودش را دارد. بازی در زمین فرهنگ و هنر حریف هم، ظرافت های خاص خودش را دارد. هنرمندان و اصحاب هنر ایرانی، تا بیایند به این جغرافیای فرهنگی و هنری احاطه پیدا کنند و بعد، بتوانند آن را به نفع خودشان تغییر بدهند، عمری خواهد گذشت. که البته بیشتر وقت ها هم، اجازه تغییر آن را به نفع خودشان پیدا نمی کنند. بالاخره این حوزه هم، قاعده های خاص خودش را دارد و دارندگان این قاعده ها، سخت به آن ها پایبند هستند.

• نگاه تیره به خود:

در سال های اخیر، این مورد بیشتر باب شده است. هنرمند، نگاه خاص خودش را به دنیای اطراف خودش دارد. این نگاه، می تواند مثبت، منفی یا ترکیبی از این دو باشد. در این اختیاری که هنرمند دارد، البته جای شک و شبهه ای نیست. اما گروهی از هنرمندان وطنی، حالا خواسته یا ناخواسته، همیشه بخش های منفی نگاه هنری خودشان را به دنیای اطراف

هستند کسانی هم که هنر و نگاه هنری قابل تاملی ندارند؛ اما با آمیختن کمی سیاست و نگاه سیاسی و جنجال سیاسی به کار خودشان، سعی می کنند که در مقیاس جهانی دیده شوند. این مورد اخیر هم، در بین اصحاب هنر ایرانی، چندان کم نیست. درباره نگاه سیاسی یک هنرمند هم، اختیار با خود او است؛ که بحث های خاص خودش را دارد. اما ماجرا، بر سر هنرمندانه بودن این نگاه سیاسی است؛ نه سیاسی بودن این نگاه هنرمندانه. متاسفانه خیلی ها، همین دو نکته کوچک اساسی را، به ساده ترین شکل ممکن، با هم جابه جا کرده اند و همین جابه جایی، موجب تفاوت هایی اساسی و بزرگ، در جلوه های بیرونی و رفتاری چنین تفکری می شود.

خودشان، برای کشورها و فستیوال ها و جشنواره های بین المللی نگه می دارند و باقی اش را، برای گرفتن مجوز از متولیان سینمای داخلی. این، دقیقا می شود نان به نرخ باد هوا خوردن. همان طور که گفتم، شکی نیست که بعضی از هنرمندان، می توانند نگاه منفی هم به دنیای اطراف شان داشته باشند، اما تقدیم همیشگی این نگاه به بازیگران فرهنگ و هنر بین المللی، برای گرفتن جایزه و مطرح شدن و طی کردن همان پله هایی که درباره اش حرف زدیم، نوعی رشوه دادن فرهنگی و هنری به آن ها حساب می شود.

• سیاست:

هستند کسانی هم که هنر و نگاه هنری قابل تاملی ندارند؛ اما با آمیختن کمی سیاست و نگاه سیاسی و جنجال سیاسی به کار خودشان، سعی می کنند که در مقیاس جهانی دیده شوند. این مورد اخیر هم، در بین اصحاب هنر ایرانی، چندان کم نیست. درباره نگاه سیاسی یک هنرمند هم، اختیار با خود او است؛ که بحث های خاص خودش را دارد. اما ماجرا، بر سر هنرمندانه بودن این نگاه سیاسی است؛ نه سیاسی بودن این نگاه هنرمندانه. متاسفانه خیلی ها، همین دو نکته کوچک اساسی را، به ساده ترین شکل ممکن، با هم جابه جا کرده اند و همین جابه جایی، موجب تفاوت هایی اساسی و بزرگ، در جلوه های بیرونی و رفتاری چنین تفکری می شود.

• بازی با قواعد خود در زمین دیگران:

یاد کوروساوای ژاپنی می افتم، یا کارگردانان اصیل فرانسوی، یا نویسندگان فوق العاده امریکای لاتین، مثل مارکز. یا هنرمندان معترض اروپای شرقی و شوروی کمونیستی سابق. این گروه از هنرمندان، قبل از اینکه جهانی بشوند و بخواهند که جهانی باشند، ملی می شوند و بومی. آن ها، قبل از هر چیزی، درد سرزمین و مردمان خودشان را دارند؛ تا دغدغه جهانی شدن و به به و چه چه متولیان هنر و فرهنگ و ادبیات بین المللی را. و شاید به جرات بتوان گفتن که اصلا،

جهانی شدن

مطرح شدن بین المللی برایشان مطرح نبوده و نیست. آن ها، دردهای ارجینال خودشان را دارند و دنیای مدرن امروز ما، به همین دردها و دغدغه های ارجینال و منحصر به فرد نیاز دارد. دنیای مدرن امروز ما – خاصه در حوزه هنر و رسانه و فرهنگ و ادبیات -، اسیر دردهای مشترک زیادی است که به زبان های مختلف مطرح می شود. این موضوعات مشترک، نوعی نظم کارخانه وار را به فرهنگ و هنر غربی و غرب محور می بخشد. فرهنگ و هنر جهانی و مدرن امروز، سخت تشنه نگاه های بومی و ملی و منحصر به فرد است؛ چیزی که ندارد و دوست دارد که داشته باشد. مخاطبان غربی و بین المللی، سخت تشنه ورود به دنیاهای نادیده و ناشنیده ای هستند که تنها، نامی از آن ها شنیده اند. هنرمندانی که نگاه بومی و ملی خاص خودشان را دارند، با آموختن زبان فرهنگ و هنر جهانی، می توانند خوش بدرخشند. چنین می شود به این گزاره نهایی و قطعی می رسیم که: راه رسیدن به قله های جهانی، از جاده های هویت بومی و ملی می گذرد. به یاد مارکز بزرگ می افتم که چگونه روستای خودش را جهانی می کند و مردمان همه جای جهان را، شیفته هنر قصه گویی کلمبیایی می کند. و به یاد کوروساوای بزرگ، که چگونه فرهنگ قدیمی سلحشوران ژاپنی را، به دنیای ذهنی و تصویری غربی ها هدیه می کند.

آقایان! خانم ها! و شمایانی که در حوزه هنر و فرهنگ این مرز و بوم دستی به کار دارید، حتی اگر ماجرا، دیده شدن در سلسله مراتب مادی هم باشد – و نه مفاهیمی مثل خدمت به فرهنگ سرزمین مادری و رسالت اجتماعی و ...-، باز هم باید به این گزاره برگردیم: "برای جهانی شدن، نخست باید ایرانی بود." گزاره ای که دکتر اردشیر صالح پور، دبیر جشنواره بین المللی عروسکی تهران، مبارک، به زبان آورد.


نگارش از: عیسی محمدی. گروه هنر تبیان.