تبیان، دستیار زندگی
.ضمیر .صفت .قید .حرف، شبه جمله .گروه واژه، واژك .نقش گروه ها و واژه ها .مسند .تمیز .منادا .صفت، مضاف الیه، بدل، معطوف، تأكید .مقوله های هفتگانه و نقش ها .تغییر مقوله .ژرف ساخت ، رو ساخت        ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كلیات مباحث دستوری

.ضمیر

.صفت

.قید

.حرف، شبه جمله

.گروه واژه، واژك

.نقش گروه ها و واژه ها

.مسند

.تمیز

.منادا

.صفت، مضاف الیه، بدل، معطوف، تأكید

.مقوله های هفتگانه و نقش ها

.تغییر مقوله

.ژرف ساخت ، رو ساخت

      

ضمیر

می توان به جای آوردن اسم، واژه ای آورد كه جانشین اسم شود. مثلاً به جای

مرد رفت.

می توان گفت:

او رفت.

و به جای

شیشه شكست.

می توان گفت:

این شكست.

در این جمله ها «او» و «این» به جای اسم نشسته اند و جانشین اسم شده اند.واژه ای كه جانشین اسم می شود و با آوردن آن، دیگر خود اسم را نمی آوریم ضمیر نامیده می شود.ضمیر مقوله دیگری از انواع كلمه است.

صفت

می توان وابسته ای برای اسم آورد و با آن خصوصیتی به اسم نسبت داد؛ مثلاً چنین گفت:

مرد دانا رفت.

شیشه نازك شكست.

«دانا» خصوصیتی به مفهوم «مرد» می افزاید. همچنان كه «نازك» خصوصیتی را درباره «شیشه» بیان  می كند. «دانا» و «نازك» مقوله  دیگری از انواع كلمه است. این واژه ها را صفت می نامیم.صفت كلمه ایست وابسته به اسم كه خصوصیتی به اسم نسبت می دهد و مفهوم آن را مقیّد می كند.

قید

درجمله ی

مرد دانا رفت.

می توان گفت:

مردِ دانا سریعاً رفت.

«سریعاً» وابسته به فعل است و نشان می دهد كه «عمل رفتن» چگونه اتفاق افتاده است. «سریعاً» در این جا مقوله دیگری از كلمه است كه آن را قید می نامیم.قید واژه ای است كه خصوصیتی به مفهوم فعل می افزاید یا به عبارت دیگر معنی آن را محدود و مقید می سازد.بعضی از اسم ها، صفتها، فعل ها و ضمیرها نیز در جمله به صورت قید به كار می روند؛ همچنین واژه ای كه به صفت یا مسند یا یك قید دیگر یا مصدر و یا به مفهوم جمله وابسته باشد و آنها را مقید كند نیز قید نامیده می شود:

«شیشه بسیار نازك شكست.» (در این جمله «بسیار»قید برای صفتآمده)

«شیشه بسیار نازك است.» (در این جمله «بسیار»قید برای مسندآمده)

«مرد دانا بسیار تند رفت.» (در این جمله «بسیار»قید برای قیدآمده)

«تند برخاستن و رفتن علی مرا به تعجب انداخت.» (در این جمله «تند»قید برای مصدر آمده)

حرف، شبه جمله

علاوه بر مقوله های اسم، فعل، ضمیر، صفت و قید، دو مقوله دیگر نیز در زبان دیده می شود:

الف) در جمله ی

مرد با كودك رفت.

«با» ، «كودك» را به «مرد» ارتباط می دهد و آن دو را همراه می كند، «با» از مقوله ای است كه آن را حرف می نامیم. حرفها وظایف گوناگونی در جمله به عهده می گیرند.

ب) در جمله ی

كاش باران بیاید

«كاش» واژه ای است كه مفهوم جمله از آن به دست می آید و بار عاطفی دارد. مثلاً مفهوم این جمله ها از «كاش» مستفاد می شود:

آرزو می كنم.... – خواست من این است كه ... –

واژه هایی كه مفهوم جمله از آنها به دست می آید و عاطفه ای را بیان می كنند، شبه جمله یا صوت نام دارند. اسم، فعل، ضمیر، صفت، قید، حرف و شبه جمله ، مقوله های هفتگانه زبان است. آنها را انواع كلمات یا طبقات دستوری نیز می گویند.

گروه واژه، واژك

هر جمله از جزء های كوچكتری تشكیل می شود؛ مثلاً در این جمله:

دانش آموزان كلاس پنجم تمرین های ریاضی خود را خیلی سریع نوشتند.

در وهله ی نخست می توان این جزءها را تشخیص داد:

دانش آموزان كلاس پنجم

تمرین های ریاضی خود را

خیلی سریع

نوشتند.

سه جزء اول، گروه هایی هستند كه با هم عمل می كنند، یعنی از نظر نحوی یك واحد هستند؛ در سه گروه اول، هسته ای وجود دارد كه بقیه واژه ها بدان وابسته اند:

دانش آموزان، تمرین ها، سریع.

از جزءهای هسته، به اضافه واژه آخر، می توان جمله ای ساخت. جمله ای را كه از این جزء های هسته می سازیم، می توان جمله هسته نامید:

دانش آموزان تمرین ها را سریع نوشتند.

هر كدام از جزءهای هسته را واژه ای تشكیل می دهد كه برخی از واژه ها نیز قابل تقسیم به اجزای كوچكتری هستند:

دانش آموزان= دان+  ِِ ش + آموز+ ان

تمرینها= تمرین + ها

نوشتند = نوشت + ََ ند.

هر كدام از این جزء های كوچكتر را واژك می نامیم.واژك كوچكترین جزء معنی دار زبان است كه نمی توان آن را به واحد كوچكتری تقسیم كرد:

دان ِ  ش آموزان ِ  كلاس  ِ پنج ُ م تمرین های ریاضی خود را خیلی سریع نوشت  َ ند

واژك : دان/  ِش/ آموز / ان/  ِ/ كلاس /  ِ/ پنج / ُم / تمرین / ها /ی / ریاضی/  ِ/ خود/ را/ خیلی / سریع / نوشت / َند.

واژه :دانش آموزان/  ِ/ كلاس/  ِ/ پنجم/ تمرین ها / ی / ریاضی/  ِ/ خود / را / خیلی / سریع/ نوشتند.

گروه : دانش آموزان كلاس پنجم / تمرین های ریاضی خود را / خیلی سریع / نوشتند.

جمله:دانش آموزان كلاس پنجم تمرین های ریاضی خود را خیلی سریع نوشتند.

چنان كه جدول بالا نشان می دهد جمله قابل تقسیم به چند گروه، و گروه قابل تقسیم به چند واژه، و واژه قابل تقسیم به چند واژك است. همچنین جدول بالا نشان می دهد كه گاهی یك واژك، خود، یك واژه است و نیز به جای گروه به كار می رود. چنان كه در جدول زیر «سریع» واژك، و نیز جانشین واژه و گروه است:

دان  ِ ش آموز  ان تمرین ها را سریع نوشت  َ ند.

واژك :دان /  ِش/ آموز/ ان/ تمرین / ها / را/ سریع / نوشت/  ند.

واژه :دانش آموزان/ تمرین ها / را / سریع / نوشتند.

گروه :دانش آموزان / تمرین ها را / سریع / نوشتند.

جمله :دانش آموزان تمرین ها را سریع نوشتند.

نقش گروه ها و واژه ها: نهاد، مفعول، قید، متمم

در جمله، گروه ها با فعل در ارتباط اند و هر گروهی در ساختمان كلام نقشی به عهده دارد. مثلاً در جمله :

دانش آموزان كلاس پنجم(1)تمرین های ریاضی خود را(2) با قلم های خودكار(3)   خیلی سریع(4)نوشتند.(5)

گروه اولنهاد {= مسندٌ الیه} است،یعنی فعل به آن اسناد داده شده است. گروه دوممفعول است،یعنی فعل بر آن واقع شده است. گروه سوممتمم است،یعنی به معنی فعل چیزی می افزاید و آن را تمام و كامل می كند. گروه چهارمقیداست ونشان می دهد كه فعل چگونه اتفاق افتاده است.

گروهی را كه گروه فعلی به آن اسناد داده می شود، گروه نهادی یا نهاد یا مسندالیه می گویند، یا می گویند، نقش نهادی دارد؛ مانند گروه «دانش آموزان كلاس پنجم».

گروهی را كه گروه فعلی برآن واقع می شود، گروه مفعولی یا مفعول می گویند، یا می گویند نقش مفعولی دارد؛ مانند گروه «تمرین های ریاضی خود».

گروهی كه چگونگی وقوع فعل را مشخص می كند، گروه قیدی یا قید نامیده می شود یا می گویند نقش قیدی دارد؛ مانند گروه «خیلی سریع».

گروهی را كه با حرف اضافه همراه است و معنی فعل را تمام می كند، گروه متممی یا متمم می گویند یا می گویند نقش متممی دارد، مانند گروه «قلم های خودكار».

مسند

برخی از فعل ها معنی كاملی ندارند؛ مانند «ام»، «بود» و «شد» در جمله های زیر:

رضا منم (من ام).

دیروز شنبه بود.

هوا سرد شد.

در این جمله ها«ام»، «بود» و «شد» معنی كاملی ندارند؛ سه كلمه «من»، «شنبه» و«سرد» معنی آن ها را كامل كرده است، به عبارت دیگر فعل های «ام»، «بود» و «شد»، كلمات «من»، «شنبه» و «سرد» را به نهاد (یعنی رضا، دیروز و هوا) اسناد داده است؛ این قبیل فعل ها را فعل ربطی می گویند وكلمه هایی كه به وسیله آن ها فعل های ربطی به نهاد نسبت داده می شودند مسند نام دارند یا می گویند نقش مسندی دارند.

تمیز

مفهوم برخی از فعل ها با وجود مفعول یا متمم (یا هر دو ) تمام نمی شود و به وسیله ی دیگری نیاز پیدا می كند تا مفهوم خود را تمام كند و ابهامی را كه در جمله وجود دارد برطرف سازد. مثلاً در این جمله ها:

من او را شایسته می دانم.

همه او را در مدرسه بابك صدا می كنند.

بدون واژه های «شایسته» و «بابك»، مفهوم فعل های «می دانم» و «صدا می كنند» ابهام دارد.

این واژه ها را در این حالت كه از جمله، رفع ابهام می كنند، تمیز می نامند.

مسند و تمیز نیز می توانند به صورت گروهی به كار روند:

هوا كاملاً روشن است.

من او را شایسته این كار می دانم.

«كاملاً روشن» گروه مسندی و «شایسته این كار» گروه تمیزی است.

منادا

اسم می تواند در جمله بدون علامت یا همراه با علامتی مورد خطاب قرار گیرد:

حسن! بیا.

ای خدا! خودت رحم كن.

در این جمله ها، حسن و خدا مورد خطاب و ندا قرار گرفته اند.واژه هایی را كه مورد خطاب و ندا قرار می گیرند، منادا و نقش آنها را نقش منادایی گویند. منادا نیز می تواند به صورت گروهی به كار رود:

صفت، مضاف الیه، بدل ، معطوف، تأكید

در هر گروه، نقش اصلی را فقط یك واژه (یا واژك) به عهده دارد، كه آن را واژه ی هسته ی گروه می نامیم، بقیه واژه ها(یا واژك ها) وابسته های آن هستند.

در جمله های زیر، بعضی از وابسته ها نشان داده شده است:

مرد دانا آمد. دانا وابسته به نهاد و صفت آن است.

مداد علی تراشیده شد. علی وابسته به نهاد و مضاف الیه آن است.

ابوعلی سینا شیخ الرئیس در همدان در گذشت. شیخ الرئیس وابسته به نهاد و بدل از آن است.

«مرددانا را دیدم.» داناوابسته به مفعول و صفت آن است.

«مدادعلی را آوردم.» علیوابسته به مفعول و مضاف الیه آن است.

«ابو علی سیناشیخ الرئیس را به اصفهان دعوت كردند.» شیخ الریسوابسته به مفعول و بدل از آن است.

«به مرددانا گفتم...» داناوابسته به متمم و صفت آن است.

«به مدادعلی علامت زدم.» علیوابسته به متمم و مضاف الیه آن است.

«به ابوعلی سیناشیخ الرئیس نامه ای نوشتند.» شیخ الرئیسوابسته به متمم و بدل از آن است.

«آن مرد،علیبرادربزرگ حسیناست.»علی مسند است و برادر وابسته به علی و بدل آن، بزرگ صفت بدل و حسین مضاف الیه بدل است.

«این سرزمین راخراسان بزرگمی نامیدند.»خراسان تمیز و بزرگ صفت آن است.

«ایخدای بزرگ! به فریادرس!»خدا منادا و بزرگ صفتآن است.

«ایخدا،آفریننده جهان! تو بر همه چیز آگاهی!»خدا مناداوآفریننده بدل از آنوجهان مضاف الیه بدل است.

«علی وحسینآمدند.»حسین وابسته به نهاد و معطوف به آناست.

«حالم امروزخوبِ خوب است.» «خوبِ» اولوابسته به مسند و تأكید آناست.

نهاد، مفعول، متمم، مسند، تمیز، و منادا نقش های اصلی هستند؛ قید، صفت، مضاف الیه، بدل، معطوف و تأكید وابسته های نقش های اصلی هستند. به وابسته ها، «نقش های وابسته» یا «زیر نقش» می گویند.

مقوله های هفتگانه و نقش ها

نقش ها و زیر نقش هایی كه واژه ها (یا گروه ها) می توانند در جمله بر عهده گیرند، عبارتند از:

نهادی، مفعولی، متممی، مسندی، تمیزی، ندایی، قیدی، وصفی، مضاف الیهی، بدلی، معطوفی، تأكیدی.

در جدول صفحه بعد نشان داده ایم كه هر مقوله از مقوله های هفتگانه زبان چه نقش ها و نقش های وابسته ای می توانند در جمله ایفا كنند.

تغییر مقوله

واژك ها، واژه ها و گروه ها گاهی تغییر مقوله می دهند، مثلاً صفت، مقوله ی اسمی پیدا می كند یا فعل، مقوله قیدی یا وصفی، و یا اسم، مقوله وصفی، چون:

1)دانشمندان ایرانی در این باره چنین گفته اند...

«دانشمند» در این جملهدیگر صفتی نیست كه اسمی را توصیف كرده باشد، بلكه اسمی است كه هم علامت جمع گرفته، هم در نقش نهادی به كار رفته و هم خود با صفتی توصیف شده است.

2)شایدآنها بیایند.

«شاید» كهدر اصل فعل مضارع ساده است، در اینجا به صورت قید به كار رفته است.

3)او ماشینبرویی دارد.

4)او بچهبگو بخندی است.

در این جمله ها، فعل امر به صورت صفت به كار رفته است. همچنیناسم بسیاری از فلزات و مواد دیگر، كاربردی شبیه به كاربرد صفت پیدا می كنند:

انگشترطلا به جای   انگشترطلایی

ظرفمس به جای    ظرفمسی یا ظرف مسین

گردنبندنقره به جای گردنبندنقره ای

سینیورشو          به جای          سینیورشویی

لباسپشم  به جای  لباسپشمی

ژرف ساخت ، روساخت

در هنگام سخن گفتن یا نوشتن، اغلب اجزایی را از جمله حذف می كنیم. وقتی شما از دوستتان می پرسید «امروز ساعت اول، چه درسی داریم؟» و او جواب می دهد: «دستور»؛ این كلمه از جمله ای است كه همه اجزای آن، جز همین كلمه دستور «حذف» شده است. در واقع در ذهن دوست شما كه به شما جواب داده، چنین جمله ای بوده است : «امروز ساعت اول، درس دستور زبان فارسی داریم». همچنین وقتی كه معلم رو به شاگردان می گوید:

«می توانید بروید» در سطح روساخت است و «شما دانش آموزان می توانید بروید» در سطح ژرف ساخت است. همچنین در این گفتگو:

-امروز ساعت اول چه درسی داریم؟

-دستور

«دستور» در سطح روساخت و «امروز ساعت اول درس دستور زبان فارسی داریم» در سطخ ژرف ساخت است.

همچنین در امثال این جمله ها:

مهندسین نقشه راه را كشیدند.

نقشه راه به وسیله مهندسین كشیده شد.

دو روساخت متفاوت به كار برده ایم، ولی ژرف ساخت آنها یكی است؛ به سخن دیگر، یك معنی در ذهن ما وجود دارد.

همچنین عبارت زیر:

«پرویز گفت: مریض است و به مدرسه نمی آید.» دارای سه ژرف ساخت زیر است:

پرویز گفت.

پرویز مریض است.

پرویز به مدرسه نمی آید.

تبدیل جمله یا جمله ها را به ژرف ساخت، «تأویل» و «گشتاری كردن» می گویند.