تبیان، دستیار زندگی
گرچه در طول این مدت كارهای دیگری برای سینما و تلویزیون ساخت كه توجه مخاطب را نسبتا به خود جلب كردند اما نتوانستند موفقیت دوباره‌ای برای او به وجود بیاورند كه همسنگ آن دوران باشد. با این حال او هم همچون اغلب فیلمسازان هم‌نسلش دست از تكرار شیوه و سلیقه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پس از سال‌ها باز هم پدر سالار؟

فاطمه گودرزی

اكبر خواجویی را هنوز همه با «پدر سالار» و هیاهویی كه در دوره خودش به پا كرد، به یاد می‌آورند.

گرچه در طول این مدت كارهای دیگری برای سینما و تلویزیون ساخت كه توجه مخاطب را نسبتا به خود جلب كردند اما نتوانستند موفقیت دوباره‌ای برای او به وجود بیاورند كه همسنگ آن دوران باشد. با این حال او هم همچون اغلب فیلمسازان هم‌نسلش دست از تكرار شیوه و سلیقه پدرسالاری‌اش برنداشته و معتقد است هنوز مخاطب به چنین كارهایی نیاز دارد و از آن استقبال می‌كند و پس از سال‌ها هنوز هم پدرسالار است!

آقای خواجویی سریال «پس از سال‌ها» به لحاظ پخش در بدترین شرایط قرار داشت. خصوصا كه مدتی به شكل هفتگی و جمعه‌شب‌ها و بعد به صورت یك شب در میان روی آنتن رفت و چند قسمت از آن اصلا دیده نشد. مگر تصمیمات قبل از تحویل به پخش گرفته نشده بود كه این‌قدر آزمون و خطا روی آن صورت گرفت؟

چرا به هر حال ما صحبت‌های اولیه را با شبكه داشتیم و حسن و معایب این كار را هم بررسی كردیم اما در نهایت دیگر تصمیم‌گیرنده خود شبكه است كه سیاست‌های برنامه‌سازی و پخش را در نظر می‌گیرد. آنچه مسلم است قسمتی از این سریال در جریان انتخابات نادیده گرفته شد - البته بگذریم كه تا چه حد هم از پخش كار برای گرم‌كردن این شور استفاده شد- اما شرایط تا حدی به ضرر كار بود. اما پخش هفتگی برای این نوع سریال جاافتاده‌تر به نظر می‌ر‌سید اگر در فصل پاییز پخش می‌شد نه آخر بهار.

اكبر خواجویی را هنوز همه با «پدر سالار» و هیاهویی كه در دوره خودش به پا كرد، به یاد می‌آورند.

در هر صورت به آنجا نرسید و عجله‌ای در كار پخش پیش آمد و گذشته از آن برآورد اینكه مردم خیلی حوصله یك هفته تحمل برای اینكه ببینند بالاخره چه اتفاقی می‌افتد را ندارند و این شاید به خاطر پخش كارهای متعدد و از سویی با وجود قابل دسترس‌بودن انواع و اقسام تولیدات خارجی و ایرانی دیگر ترجیح می‌دهند اگر هم كاری را دنبال می‌كنند زودتر تمام شود و فرصت و حوصله مثل گذشته زیاد نیست و شاید از این بعد هم همین سیاست در پخش شبكه 3 ادامه پیدا كند.

فكر نمی‌كنید علت این بی‌حوصلگی مخاطب و كششی كه به تولیدات خارجی پیدا كرده به ضعف كارهای خودمان برمی‌گردد؟ ما هنوز از شیوه‌های قدیمی استفاده می‌كنیم. شاید سریالی مثل پدرسالار خیلی مناسب دوره خودش بود اما كسی شرایط امروز را برای ساخت یك كار جدید در نظر نمی‌گیرد.

خب باید پیش بیاید و فضا هم برای پذیرفتن سوژه و طرح‌هایی كه چنین اتفاقی را ایجاد كند، مهیا باشد. الان شما اگر نگاه كنید بخشی از كارها سیاسی شده. اما در همین شرایط شاهد پخش سریالی مثل «پس از سال‌ها» هستید. كه هنوز طرفداران خودش را دارد و این نشان می‌دهد كه مردم هنوز این قصه‌ها را دوست دارند و اصلا رجوع‌كردن به گذشته را دوست دارند. و این را باید به فال نیك گرفت. كندن از گذشته آدم را بی‌ریشه می‌كند. كسی كه گذشته را دور بیندازد هویتش معلق می‌ماند. ما كم شاهد از دست‌ دادن هویت‌های ملی‌مان نبودیم و حاصلش را هم سال‌هاست كه داریم می‌بینیم.

فاطمه گودرزی

مردم ما خیلی مردم خرسندی نیستند، شاید به این دلیل كه هر بار خیزی برداشتند و حركتی خواستند انجام دهند دیدند كه در حقیقت آن چیزی نبوده كه در تصورشان است و ناكام ماند و اگر جرقه‌ای هم بوده سوسویی زده و خاموش شده. حالا من به عنوان كسی كه كار هنری می‌كند نمی‌توانم تاثیر نپذیرم از آنچه كه شاهدش بوده و «پس از سال‌ها» فكر می‌كنم از این جنس است و یك پناه جستن به گذشته است كه نباید فكر كنیم دوره‌اش سرآمده.

به نظرم از یك ‌جایی كه فیلمسازی در كشور ما قدری دچار تغییر و تحول شد یكسری از كارگردان‌های ما كه اغلب از نسل قدیمی‌تر هم بودند در برابر این تحولات مقاومتی پیش گرفتند و تلاش كردند با حفظ همان شیوه‌ها و رفتن سراغ قصه‌های تكراری و قدیمی مقابلش بایستند. این را قبول دارید؟

برای من همیشه قصه و بازی‌ها و در واقع روایت ‌كردن یك حكایت، دغدغه بوده و این هم مسلما سابقه كار زیاد می‌خواهد و تجربه طولانی كه آدمی به این نتیجه برسد كه روشی را حفظ و دنبال آن را بگیرد. این حاصل خیلی ساده كار و زحمت است. اما در مورد جهت‌گیری‌هایی كه شما می‌گویید آن‌قدرها هم دست ما باز نیست كه با مراجعه هر ژانری كه دوست داریم هر وقت كه بخواهیم اقدام به كاری بكنیم. در هر مدت طولانی شاید یكبار این اتفاق بیفتد كه كاری مورد سلیقه و علاقه كارگردان نوشته شود و تهیه‌كننده‌ای برای ساخت آن به او رجوع كند و آن تهیه‌كننده هم دغدغه‌اش همان مسائل باشد و... پس نمی‌شود این‌طور به آن نگاه كرد. تازه از سویی دیگر انتخاب مدیران هم هست  خیلی مسائل پیچیده است.

تا حالا مد بود بازیگران می‌گفتند ما انتخاب می‌شویم!

باور كنید برای ما هم هر چند سال یكبار اتفاق می‌افتد كه كار دلخواهمان را انجام دهیم.

«پس از سال‌ها» هم از همین دست كارهای دلخواهتان است؟

همین است كه موضوع منهای خواهر و برادری و مسائل مالی شكل دیگری به خود می‌گیرد و ما رفته رفته می‌بینیم كه بهمن علیرغم مشكلات مالی به خودش می‌آید. ضمن اینكه شما اگر سراغ بگیرید هنوز این خانواده‌های سنتی با این تفكر و نگاه هستند در جامعه.

بله و فكر می‌كنم در مواجهه با مخاطب هم تا جایی كه به ما خبر می‌رسد موفق بوده و این نشان می‌دهد كه مردم در جست‌وجوی چنین كارهایی هم هستند و شاید اینها را عمیق‌تر هم می‌بینند در مقایسه با كارهایی كه هر از گاهی پخش می‌شود و در حافظه‌شان هم نمی‌ماند.

ولی ما در همین قصه‌هایی كه به قول شما هنوز هم جذاب هستند و نوعی پناه‌جستن به گذشته است هم تنوعی ایجاد نمی‌كنیم. در همه آنها خواهر و برادری هستند كه بر سر ویران‌كردن و نكردن یك خانه قدیمی جدال می‌كنند و...

یادمان باشد كه این خانه چهار تا خشت و گل نیست. ما وطن و هویت را در نظر داریم كه بر سر پایداری اینها جدال‌هایی هست و اصلا هر كس از ظن خودش با این قصه همراه می‌شود و با توجه به مسائل پیرامونش به آن نگاه می‌كند و اگر دقیق هم باشد می‌بینیم كه این قصه شبیه به هم نیست، حالا ظاهر قصه ممكن است تكراری باشد اما آیا مثلا تمام انقلاب‌های جهان تكراری‌ هستند؟ طرح‌ها هم همین‌طورند. به تعداد كسانی كه داعیه‌ای برای فیلم‌ساختن دارند و با تجربه آمده‌اند نه از میان بر و نه سفارشی و رابطه‌ای، هر قصه‌ای حتی شبیه هم، اما نگاه متفاوت وجود دارد.

شما كم قصه عشقی نمی‌بینید اما هركس جور دیگری تعریف می‌كند و تا قیام قیامت هم این قصه ادامه دارد. به قول شاعر «یك نكته بیش نیست غم عشق و این عجب/ كز هر زبان كه می‌شنوم نامكرر است». حالا یكی با پوست و خون و احساسش این را درك كرده و یكی هم نه، یك قصه‌ای پیش آمده و باری به هر جهت سر‌هم كرده و ساخته است. این بستگی به نگاهش دارد و تماشاگر هم حتما كاری كه با صداقت ساخته باشند تشخیص می‌دهد.

شخصی سازنده، یك بحث است و اینكه بیننده بتواند با آن قصه همذات‌پنداری ‌كند، بحث دیگر.

قطعا هم ذات‌پنداری بیننده هم اصل خیلی مهمی است.

با این حساب شخصیت‌هایی مثل كرم در «محیا » یا بهمن در «پس از سال‌ها» باتوجه به نقشی كه در زندگی شخصیت‌های اصلی قصه‌های شما ایفا می‌كنند، چند درصد جامعه امروز ما را تشكیل می‌دهند كه مخاطب آنها را باور كند؟

فكر نمی‌كنید علت این بی‌حوصلگی مخاطب و كششی كه به تولیدات خارجی پیدا كرده به ضعف كارهای خودمان برمی‌گردد؟ ما هنوز از شیوه‌های قدیمی استفاده می‌كنیم. شاید سریالی مثل پدرسالار خیلی مناسب دوره خودش بود اما كسی شرایط امروز را برای ساخت یك كار جدید درنظر نمی‌گیرد.

یعنی فكر می‌كنید دوره این آدم‌ها دیگر تمام شده؟

بله. خیلی انگشت شمارند.

نه، شاید شكلشان عوض شده. جور دیگری رفتار می‌كنند ولی تمناها سرجایشان هستند؛ تمناهایی كه از راهش به دست نمی‌آیند.

خب من هم كه همین را گفتم! این حرف است كه چرا شكلشان را عوض نمی‌كنید. دیگر  ایستادن سركوچه و چاقوی ضامن‌دار یا زور گفتن به خواهر40 ساله باور كسی نمی‌شود.

به شكل انبوه شاید، اما یادمان نرود كه زیستگاه محیا كجا بود. یادمان نرود كه سمن متعلق به چه دوره‌ای است. دعوای سمن و بهمن بر سر ارثیه پدری اسباب و ابزار اختلاف نظر ظاهری است ولی پشت این قضایا آنچه مورد بررسی قرار می‌گیرد گذشته اینهاست و اینكه چطور یكی مظلوم واقع می‌شود در مقابل خواسته خانواده و دیگری چطور سركشی می‌كند در جامعه مردسالاری.

فاطمه گودرزی

بهمن هم یكی از همین افراد است و آدم‌های پیرامونش هم همینطورند و همه آب به آسیاب همین‌ مقوله می‌ریزند. در گذشته این اتفاق افتاده و حالا هم انگار می‌خواهد بیفتد ولی حالا سمن مثل گذشته حاضر نیست بسوزد و پایداری می‌كند. همین است كه موضوع منهای خواهر و برادری و مسائل مالی شكل دیگری به خود می‌گیرد و ما رفته رفته می‌بینیم كه بهمن علیرغم مشكلات مالی به خودش می‌آید. ضمن اینكه شما اگر سراغ بگیرید هنوز این خانواده‌های سنتی با این تفكر و نگاه هستند در جامعه.

با این حال من فكر می‌كنم این حرف هنوز تكرار حرفی است كه شما در «پدرسالار» زده بودید و مجبورم بازهم سوال اولم را بپرسم كه آیا واقعا دیگر قصه‌ای جز این ماجراهای نصیحت گونه تكراری وجود ندارد؟

شما فراموش نكنید كه اگر ما نمی‌توانیم برویم سراغ قصه‌هایی كه نقد جامعه امروز باشد، علت‌های زیادی دارد و همه مسائلی كه دغدغه ذهنی ماست. نمی‌توانیم به آن رجوع كنیم و از آنها كار بسازیم. همه انتخاب‌ها كه به عهده ما  نیست. فكر می‌كنید چرا سینمای ما مدام در حال در جا‌زدن است و نسبت به سینمای جهان اینقدر عقب مانده؟ پس نتیجه این می‌شود كه ما تفكراتمان خیلی بزرگتر از محصولاتی است كه ارائه می‌دهیم.

بسیار خب، بگذریم. معمولا در سریال‌هایی كه رفت و آمد زمانی وجود دارد و از شیوه فلاش بك استفاده می‌كنند، بخش‌های مربوط به گذشته باید جذاب‌تر از كار دربیاید. اما در سریال شما خلاف این صدق می‌كند و زمان حال جذاب‌تر است، اینطور نیست؟

این به نظرم سلیقه‌ای است. چون من خلاف این حرف شما را هم خیلی شنیده‌ام. خیلی‌ها به من گفتند كه ما بی‌صبرانه در هر قسمت منتظریم كه كار به گذشته برگردد و آن زمان را ببینیم.

اما من كار را در زمان حال به لحاظ بازیگری و پختگی صحنه و فضاها قابل توجه‌تر از فلاش‌بك‌ها می‌دانم و گمان می‌كنم علت آن تاكید شما بر شباهت ظاهری بازیگران و انتخابشان براساس ظاهر بازیگران میانسال بوده.

شباهت ظاهری جزو مهمترین معیار ما برای انتخاب بازیگران بود و به نظرم این خیلی مهم است.

اول كدام بخش را فیلمبرداری كردید؟

اول فلاش بك‌ها را گرفتیم و بعد از آن زمان حال را فیلمبرداری كردیم.

زمان تصویر‌برداری كی بود و چقدر طول كشید؟

سال گذشته و حدود 5ماه تصویربرداری داشتیم. تدوین هم همزمان با پخش انجام شد.

منبع : همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی