تبیان، دستیار زندگی
تی‌جی پسر خردسالی که به تازگی مادر خود را از دست داده است، روزی به طور اتفاقی در ساختمانی نیمه کاره با هِشِر آشنا می شود. هشر نیز با تعقیب پسرک خانه وی را پیدا کرده و سعی می کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی بی بند و بار آمریکایی

نقد و بررسی یک فیلم هالیوودی


تی‌جی پسر خردسالی که به تازگی مادر خود را از دست داده است، روزی به طور اتفاقی در ساختمانی نیمه کاره با هِشِر آشنا می شود. هشر نیز با تعقیب پسرک خانه وی را پیدا کرده و سعی می کند همچون عضو ثابتی از خانواده پسرک با آنها زندگی کند . پدر تی جی هم که پس از از دست دادن همسرش امیدی به ادامه زندگی ندارد و بی هیچ کنترلی از قرصهای آرام بخش استفاده می کند ، با حضور هِشِر مخالفتی نکرده و خود به خود هِشِر جزو خانواده تی جی می شود ....


فیلم هِشِر

فیلم "هِشِر" روایت تنهایی اعضای خانواده ای است که  بعلت اتفاقی ناگوار دچار افسردگی شده و زندگی را یک جریان پوچ و در عین حال پر از درد و رنج می دانند. البته نمود این افسردگی و شدت و ضعف آن در هر کدام متفاوت است. در همان ابتدای فیلم کارگردان درقالب چند کاراکتر این خانواده را برای ما به تصویر کشیده و در سکانس آغازین کلیتی از شخصیت آنها برای بیننده ترسیم می کند.

«تی‌جی» پسری کوچک که با از دست دادن مادرش خود را کاملا تنها حس می کند و تمام هم و غمش پس گرفتن خودرویی است که او را بیاد مادرش می اندازد.

«پاول فورنی» پدر افسرده و ناامید از زندگی "تی‌جی" که همه چیز حتی پسر خردسالش را به فراموشی سپرده است. در همین بین کاراکتر «هِشِر» که شخصیت اصلی فیلم است مطرح می شود؛ و قرار است با حضور او مشکلات این خانواده حل شود. هشر کسی است که هیچ چیز برایش مهم نیست. از همه چیز و همه کس بریده. صبح و شام برایش فرقی ندارد؛ و به همین دلیل با بقیه بسیار متفاوت بوده و دیگر کاراکترهای افسرده فیلم با نگاه به عمق رفتار وی که همان بی توجهی به مسائل پیرامون است ، می توانند از زیر بار این مشکلات رها شوند . به نوعی می توان هِشِر را سفیر امید برای تی‌جی و پدرش دانست.

البته فیلم در این میان سه کاراکتر فرعی یعنی «مادلین-مادربزرگ تی‌جی» ، «نیکول» و «داستین» را نیز مطرح می کند که حضورشان تنها در پرداخت سه کاراکتر اصلی موثر است. «داستین» که پسری شرور است و «نیکول» که دختری تنها و منزوی‌ست بیشتر در پرداخت شخصیت تی‌جی موثر بوده و «مادلین» پیر زنی که چیزی به پایان عمرش باقی نمانده و اثرات آلزایمر هم در او دیده می شود، برای پرداخت شخصیت هِشِر و پاول مطرح شده است. اما چرایی رفتار هشر در این خیل عظیم مشکلات زندگی را باید در تنها علاقه اش یعنی موسیقی متال جستجو کرد که کارگردان در طول فیلم به خوبی به آن اشاره کرده است. برای روشن شدن این مطلب کافیست به ریشه های فکری موسیقی متال در آمریکا توجه کنیم . بررسی این ریشه ها ما را به سه تفکر مهم و اصلی یعنی اگزیستانسیالیسم ، لیبرالیسم و مدرنیسم می رساند .

فیلم "هِشِر" روایت تنهایی اعضای خانواده ای است که  بعلت اتفاقی ناگوار دچار افسردگی شده و زندگی را یک جریان پوچ و در عین حال پر از درد و رنج می دانند. البته نمود این افسردگی و شدت و ضعف آن در هر کدام متفاوت است.

اگزیستانسیالیسم مکتبی است که جوهر انسان و مادر تمام ارزش ها را آزادی می داند و معتقد است که انسان تنها موجود آزاد این عالم است و دایره آزادی او در این حد است که به خودش سرشت می دهد و طبیعت و ماهیت می بخشد . لیبرالیسم که از آن به مکتب آزادی تعبیر می کنند در فرهنگ و اعتقادات ما چیزی جز اباحه گری نیست به این معنا که همه چیز برای فرد مباح است و هیچ تکلیفی برای انسان وجود ندارد و هیچ نوع الزام و ضرورتی در قلمرو خواست و اراده انسان مطرح نیست . این مکتب از درون نگرش اومانیستی زاده شده است . از دیدگاه اومانیسم چون انسان به صورت مستقل و بدون اتکا به عالم متافیزیک و صرفا با تجربه و عقل برای خود برنامه های زندگی را تعیین و تایید می کند ، لذا هیچ امر حلال و حرامی برای او وجود نداشته و همه چیز فی حد ذاته برای انسان مباح است .

فیلم هِشِر

مدرنیسم تقریبا زاییده بسیاری از مکاتب غربی است و در آن مسائلی چون عقل‌گرائی، حس‌گرائی، افکارعوام برتر، حتی اخلاق و مبانی اعتقادی دینی، حذف سطوح معرفتی و تشریح آزادی‌های انسانی تا حد لیبرالیسم کاملا به چشم می خورد و در جریان این نحله فکری دیده می شود.

همانطور که می بینید انسان و آزادی اساس این تفکرات است و می توان "هشر" را میوه رسیده و کامل شده این سه تفکر دانست. هشر بی هیچ قید و بندی در حال گذران زندگی است. برای‌ او مهم نیست که چه بخورد و کجا بخوابد و حتی چه چیز بپوشد. یک موجود بی رگ و ریشه تمام عیار که هیچ دلیل قابل قبولی از نگاه دیگران برای اعمال خود ندارد و هیچ الزامی هم برای خود در ارائه دلیل به دیگران نمی بیند. در مجموع یک انسان رها از همه چیز. او تنها به خود و تمایلات خود اهمیت می دهد. به عنوان مثال زمانی که داستین ، تی‌جی را مورد آزار و اذیت قرار می دهد هشر به راحتی از کنار این مسئله عبور کرده و به او کمک نمی کند چون هیچ لذتی از این کار نمی برد ولی مدتی بعد ماشین داستین را به آتش می کشد چراکه این کار برای او بسیار مفرح است. در مجموع فیلم سعی دارد بگوید که تی‌جی و پاول تنها با فکر نکردن به مشکلاتی که برای آنها رخ داده است و رها سازی ذهن از جریان ها و حوادث پیرامون می توانند این مسائل را حل کنند. کما اینکه در انتهای فیلم پاول و تی‌جی بعد از تشییع جنازه «مادلین» که به نوعی تشییع تعلقات ، وابستگی‌ها و مشکلات است، افسردگی پاول درمان و شادی به خانه باز می گردد.

فیلم هِشِر

البته باید به این مسئله توجه داشت که شاید ظاهر تفکری که فیلم قرار است به بییننده القا کند زیبا و جذاب باشد اما وقتی عمیق تر به این تفکر نگاه کنیم خواهیم دید که وجود فردی با خصوصیات هشر در جامعه ، خود جزو بزرگ‌ترین مشکلات هر جامعه ای از جمله آمریکا است. فردی که جز خود و تمایلات و لذات خود به چیز دیگری اهمیت نمی دهد و در قید و بند هیچ نوع قانونی نمی گنجند، یکی از خطرناک ترین موجودات زمین است. شخصی چون هشر هر لحظه ممکن است از چیزی خوشش بیاید و یا مسئله‌ای وی را ناراحت کند. مثلا هر آن ممکن است به شخصی علاقه‌مند شود، در نتیجه با وی دوست خواهد شد، لحظه بعد ممکن است از او متنفر شود درنتیجه احتمال دارد او را از بین ببرد ؛ چراکه تمام نگاه چنین شخصی به خود و تمایلات خود است؛ اگر به دیگران هم اهمیت بدهد (مانند رفتار هشر در مورد مادلین) بدلیل لذتی است که از این کار می برد و نه چیز دیگر.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:خبرگزاری سینمای ایران/ مهدی علیپور