تبیان، دستیار زندگی
اولین و مهمترین ویژگی اشباح ساخته تازه داریوش مهرجویی شاید آن باشد که نمیتوان آن را بدترین کار در کارنامه کاری پر و پیمان او دانست. اشباح در کنار تمام ضعف های مهلک و کم مایگی و سر به هوا بودنش، نمی تواند میزان شلختگی و باری به هر جهت بودن آثاری همچون
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سمفونی بی حوصلگی و شلختگی

نگاهی به "اشباح" ساخته تازه مهرجویی


اولین و مهمترین ویژگی "اشباح" ساخته تازه داریوش مهرجویی شاید آن باشد که نمیتوان آن را بدترین کار در کارنامه کاری پر و پیمان او دانست. "اشباح" در کنار تمام ضعف های مهلک و کم مایگی و سر به هوا بودنش، نمی تواند میزان شلختگی و باری به هر جهت بودن آثاری همچون "چه خوبه که برگشتی" و یا حتی "نارنجی پوش" را تداعی کند.

فیلم اشباح

همین خصوصیت به تنهایی می‌تواند به شکلی تلخ و رقت انگیز نقطه مثبتی باشد در کارنامه کاری چند ساله اخیر فیلمساز بزرگی چون داریوش مهرجویی که از اسطوره بودن فاصله گرفته و گویی خواسته یا ناخواسته به قلب معنای بزرگی کردن در سینما همت گماشته است.

"اشباح" در کارنامه کاری مهرجویی به اثری رنگ و رو رفته می ماند که حتما و قطعا نیاز شدیدی به تابش نوری تازه دارد نوری از جنس نوری که در دوران بزرگی کردن های مهرجویی بر سینمای او تابیده بود.

"اشباح" اما حداقل های سینما بودن را داراست. مهرجویی در "اشباح" از قصه گفتن غافل نشده و به لطف سراغ گرفتن از نمایشنامه "اشباح" نوشته هنریک ایبسن توانسته ساختار اولیه و مدون داستان گویی و به حاشیه نرفتن را در کارش لحاظ کند. فارغ از اینکه مهرجویی این روزها بی‌حوصله چه میزان در اقتباس یا حتی برداشت آزاد از نمایشنامه "اشباح" موفق بوده یا نه، باید پذیرفت حداقل کارکرد نیم نگاه مهرجویی به این نمایشنامه باعث شده تا حداقل میزانی از انسجام و قوام یافتگی برای تشخیص چارچوب اولیه فیلمنامه اشباح و برداشتن اولین قدم برای همراهی با اثر به کار باشد.

اما جدای از ساختار مشخص و تعریف شده برای تشخیص راحت تر مرزهای داستان گویی در "اشباح" که نقطه قوتی در آثار متاخر مهرجویی تلقی می شود دیگر مولفه های سینمایی "اشباح" چندان چنگی به دل نمی زند و همچنان نشان از بی حوصلگی و شلختگی محض چه در حوزه پرداخت فیلمنامه و دیالوگ نویسی و خلق موقعیت های داستانی و چه در حوزه اجرا و نحوه کارگردانی حفظ راکوردها و رعایت قواعد اولیه تقدم و تاخر چینش نماها و البته بازی بازیگران در اثر دارد.

در مرحله داستان پردازی هرآنچه می تواند یک فیلم را به مرحله ماقبل داستان پردازی منتقل کند در "اشباح" قابل رد گیری است. به بیان بهتر جدای از خط اصلی داستانی فیلم که در ظاهرمتهورانه و پر کشش می‌نماید هیچ وجه مثبت دیگری در داستان گویی فیلم قابل جستجو نیست.

در مرحله داستان پردازی هرآنچه می تواند یک فیلم را به مرحله ماقبل داستان پردازی منتقل کند در "اشباح" قابل رد گیری است. به بیان بهتر جدای از خط اصلی داستانی فیلم که در ظاهرمتهورانه و پر کشش می‌نماید هیچ وجه مثبت دیگری در داستان گویی فیلم قابل جستجو نیست. این ایده که پسری پس از سالها به ایران برگردد و عاشق دختری شود که در واقع خواهر خودش(که از وجودش بی خبر بوده) است حتما و قطعا برای مخاطب جذاب خواهد بود و طبق تمام اصول داستان گویی نیز پرکشش بوده و قابلیت های بالایی برای تبدلی شدن به یک فیلمنامه پر از تعلیق و ماندگار را دارد. اما این غنا و کشش صرفا نمی‌تواند در مرحله داستان یک خطی خودنمای کند و اهمیت و قابلیت های این ایده زمانی میتواند معنای جدی تری بیابد که به فیلمنامه ای منسجم و قوام یافته تبدیل شود.

فیلم اشباح

همانطور که در سطور ابتدایی این نوشته ذکر شد برگ برنده مهرجویی در "اشباح" الهام گرفتنش از نمایشنامه اشباح هنریک ایبسن اسنت و خب این ایده تک خطی پرکشش که مهمترین داشته فیلمنامه "اشباح" هم هست برگرفته از نگاه مهرجویی به این اثر نمایشی مهم تاریخ ادبیات و نمایش دنیاست.در مرحله پرداخت ایده و اجرا اما کمیت فیلم میلنگد.

مهرجویی در "اشباح" سراغ اولین ها رفته است. در مبانی داستان نویسی و اجرا یک اصل اصیل حاکم است و آن اینکه اولین ایده‌ای که برای بیان یک معنا به ذهن نویسنده می‌رسد ایده خوبی نیست دومین ایده همینطور و ایده سوم به بعد است که می‌تواند این شانس را داشته باشد که بدیع و تازه باشد. در روزگاری که داستان گویی به پایان رسیده و همه داستانها دنیا بارها و بارها تکرار شده است این شیوه کنار هم چیدن داستانک ها و البته سبک اجرای این ایده ها است که میتواند سرنوشت یک اثر را مشخص کند. در فیلمنامه "اشباح" سراغ گرفتن از اولین ایده‌ها داستانی و ساده پسندی در دراماتیزه کردن موقعیت‌های داستانی آنقدر برجسته می‌نماید که به هیچ امیدی برای همراهی مخاطب با داستان اثر را باقی نمی گذارد. باردار شدن مستخدم خانه و بیرون راندن او توسط خانم خانه و تولد دخترکی که بعدها سر از خانه پدری در می آورد و با برادرش پیوند عاطفی برقرار میکند به شدت مستعد ایجاد گره‌های داستانی و نقاط عطف جدی در اثر است ولی در فیلمنامه "اشباح" هیچ ردی از این نگاه دیده نمی شود. در "اشباح" همه چیز به صورتی تخت و کم عمق و قوام نیافته مطرح می شود.همین خصیصه است که "اشباح" را به اثری پر از کلیشه های نخ نما شده و شعارها و بیانیه های بی سر و ته تبدیل کرده که از زبان پسرک مجنون تازه از فرنگ برگشته بیان می شود.

حضور بازیگران بزرگی چون مهتاب کرامتی یا حسن معجونی و مهدی سلطلنی در "اشباح" میتوانست به مزیتی تبدیل شود تا ضعف های مهلک فیلمنامه اثر را بپوشاند که البته این مهم نیز میسر نشده است. در واقع مهرجویی میتوانست با تکیه بر قابلیت های بازیگری و دیالوگ گویی ستاره های اثر ضعف های داستانی اثر را بپوشاند ولی نه تنها سراغی از این قابلیت نگرفته بلکه "اشباح" را به باتلاقی برای بازیگرانی همچون کرامتی ، معجونی، سلطانی و ارشادی تبدیل کرده است.

در بهترین حالت و با تکیه بر گذشته فیلمسازی مهرجویی و با تکیه بر حجم غریب شلختگی و باری به هرجهت بودن در اشباح می توان اینطور تعبیر کرد که مهرجویی به عمد قصد به سخره گرفتن سینما ، فیلمنامه نویسی، بازیگری و حتی کارگردانی را داشته است.

در بهترین حالت و با تکیه بر گذشته فیلمسازی مهرجویی و با تکیه بر حجم غریب شلختگی و باری به هرجهت بودن در اشباح می توان اینطور تعبیر کرد که مهرجویی به عمد قصد به سخره گرفتن سینما ، فیلمنامه نویسی، بازیگری و حتی کارگردانی را داشته است. البته خود این قلم به این برداشت معتقد نیست و صرفا در جهت به کار بستن حجم غلیط مثبت اندیشی از این گونه برداشت سخن به میان آورده است. به ظن این قلم باید پذیرفت که مهرجویی این روزها فرزند زمانه و حالات و احوالات این روزهای خود اوست و شلختگی فکری و ذهنی و بی حوصلگی و ساده گیری محض رویه ای است که او این روزها در پیش گرفته است. باید پذیرفت که مهرجویی این روزها هیچ ارتباطی با مهرجویی سالهای دهه چهل و پنجاه و حتی مهرجویی دو دهه نخست بعد از انقلاب ندارد. مهرجویی آن روزها را باید به همان روزها سپرد و با خاطره هایش دل دلی شد و مهرجویی این روزها را با همین شکل که هست پذیرفت و با آن کنار آمد. ازدیگر سو مخاطب را اینطور باید به دیدن فیلم دعوت کرد که "اشباح" یکی از کمدی ناخواسته های چند سال اخیر مهرجویی است که حتما میتواند احساس عمیق رقت و خنده های تلخ را به مخاطب هدیه کند !

اما جدای از ساختار مشخص و تعریف شده برای تشخیص راحت تر مرزهای داستان گویی در "اشباح" که نقطه قوتی در آثار متاخر مهرجویی تلقی می شود دیگر مولفه های سینمایی "اشباح" چندان چنگی به دل نمی زند و همچنان نشان از بی حوصلگی و شلختگی محض چه در حوزه پرداخت فیلمنامه و دیالوگ نویسی و خلق موقعیت های داستانی و چه در حوزه اجرا و نحوه کارگردانی حفظ راکوردها و رعایت قواعد اولیه تقدم و تاخر چینش نماها و البته بازی بازیگران در اثر دارد.

محمد رضا مقدسیان

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

روزگار دلشوره و بی قراری

نوار باریک مرگ